یک روز کاری
دارم به برنامه ی کاری یک روزت فکر میکنم ولی نمیدانم از صبح بنویسم یا نیمه شب؛ که شروع را به پایان و انجام را به آغاز گره زدهای... صبح ساعت 5 حلب، همزمان که منطقه را شناسایی میکنی و صحبت فرماندهانی را که دارند از قفل شدن جنگ میگویند گوش میدهی، از دست سربازی نان خشک میگیری؛ همان هایی که برای صبحانه بین رزمنده ها توزیع شده. ساعت 6 با یک هواپیمای عمومی، به مسکو میروی. باید در یک دیدار دو ساعت و بیست دقیقهای رئیس جمهور روسیه را قانع کنی که در جنگ وارد شود. در راه، کتاب من زندهام را که یک کاغذ روی عکس جلدش چسباندهای تمام می کنی و یادداشتی بر آن می نویسی: خواهرم مثل همان برادرهای اسیرت همهجا مراقبت میکردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس...
چگونه است که از این دیدار دیپلماتیک نگرانی نداری ولی از دیده شدن چهرهی...
ساعت 11 پرواز داری به عراق. این بار ابومهدی چشم به راهت است. کسی که از خدا میخواهد یک لحظه هم بعد از تو زنده نماند چرا که نمیتواند. دلتنگی که دلت طاقت ندارد این همه ظلم را. طاقت ندارد کودکی زنده زنده در آتش بسوزد و جسدش را برای مادرش بفرستند. دلتنگی، چرا که از برج دیدهبانی با دوربینت دیدهای که اگر جمهوری اسلامی آسیب ببیند از اسلام هم چیزی نمیماند. ساعت 12 نماز را پشت سر ابومهدی میخوانی و به او قول میدهی به زیارت دورهاش ببری! مخصوصاً مشهد و قم؛ و ابومهدی خوب میداند که سر قولت میمانی. ساعت 13 فرماندهان را برای آزادسازی تکریت توجیه میکنی. پشت بیسیم با فرماندهی فاطمیون که داری صحبت میکنی یک لحن داشمشتی که میخورد بچهی ناف تهران باشد، نظرت را جلب میکند. در گوشهی دفترت یادداشت میکنی که حتمأ اولین فرصت ببینی چه کسی است. دارندهی صدا چه هیبتی دارد. شاید در خیالت آن جوان رشیدِ باریکِ تودل برو که آدم لذت میبرد نگاهش کند را در آغوش میگیری، در دلت از شیطنتش میخندی و زرنگی و ذکاوت او را تحسین میکنی. ساعت 3 بعدازظهر به وقت نینوا تشنه ات میشود. دلت نمیآید، آب را نخورده یاحسین میگویی و یک یادداشت دیگر بر کتاب من زندهام مینویسی: خواهر خوبم در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی؛ سعی کن در این آزادی اسیر نشوی... ساعت 16 به همایشی که برای بزرگداشت مادران شهدا در تهران برگزار شده میرسی؛ خم میشوی و گوشهی چادر مادر شهیدی را میبوسی و از او میخواهی که برای شهادتت دعا کند. پس از پایان مراسم، انگشتری به دختر جوانی که حجاب درستی هم ندارد هدیه میدهی. در راه کرمان به حسین یوسف الهی فکر می کنی؛ به کاروانی که راهیشان کردهای و خودت جا ماندهای. یادت به نگرانی چشمان رهبرت میافتد و آرام میشوی و مصمّم. رهبرت، آقایت، عزیز جانت، عبد صالحی که امروز مظلومیّتش اعظم است بر صالحیّتش. و شمشیرت را تیزتر میکنی برای دفاع از خیمهی ولایتش که همان خیمهی ولایت رسول خداست. ساعت 18 به کرمان رسیدهای. قنات ملِک، روستای رابر. مادرت میگوید: ننه هی میگویی آمریکا آمریکا آمریکا، من هم مادرت هستم، دو روز پیش من بمان. لبخند میزنی، کف پای مادرت بوسهای میزنی و قانعش میکنی که باید بروی. ساعت 20 به طرف صحرای سینا سودان میروی؛ تونل زیرزمینی که موشکها را به غزه برسانی. به مجاهدانِ مظلومِ محصوری که چکمه ندارند بپوشند اما منتظر موشک های نقطهزن شمایند. نیمهشب به بیروت و ضاحیهی جنوبی میرسی و به سیّدحسن نصرالله میگویی: الآن ساعت 12 شب است، من تا طلوع آفتاب، صد و بیست فرماندهی عملیّاتی لبنانی برای نبرد با داعش از شما میخواهم. تا سیّد فرماندهان را ردیف کند آماده نماز شب میشوی. دفترچهی تلفنی که شماره ی صد و پنجاه خانوادهی شهید در آن نوشته شده را برمیداری و چشمِ چند چشم بهراه را روشن میکنی. بعد هم زنگ میزنی پادگان تهران که هوا برفی است و میگویی برای آهوهایی که از سرما و بیغذایی تا نزدیک پادگان میآیند علف بگذارند که به دعای خیرشان شدیدأ اعتقاد داری...
و من هر شب جمعه ساعت 1:20 دقیقه از خواب میپرم، اندوهم مثل ردپای آهویی در برف محو میشود و به برنامهی کاری یک روزم فکر میکنم.
#زهرا_سپهکار
#سردار_سلیمانی
@zahra_sepahkar
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
♡ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉᶜ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
🎞 #ویدئو
😢#آه_ازغمی_که_تازه_شود_باغم_دگر
🥀 همه ی بچه های این کوچه نامشان قاسم سلیمانی است
📜شاعرآیینی کربلایی محمد خادم
📅 شب سوم مراسم ایام فاطمیه ١۴٠٢
📌 کانال رسمی هیئت فرهنگی،تربیتی،جهادی فاطمیون (محفل اشک قبة الحسین علیهالسلام)
✳️Eitaa & Telegram & instagram:
🔗[@mahfel_ashk_213]
✳️WhatsApp :https://chat.whatsapp.com/CxdETXqwWskBf4qVjhERmh
#کلیپ_تصویری #ایران_تسلیت
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماهنگ قاف سین
قاف حرف است، حرف آخر عشق
قاف حرف است، حرف اول تو
.
✅ نسخه با کیفیت در کانال آپارات مهان
📥https://aparat.com/v/qT7zs
#شعر
#نماهنگ
#محمد_خادم
#حاج_قاسم_سلیمانی
🆔 @mehan_esf
⚜️ محفل شعرخوانی آئینی با ولایت تا شهادت⚜️
✅ با حضور شاعران آیینی
🗓 پنج شنبه 21 دی ماه
⏰ ساعت 19:45
🕌 حرم مطهر رضوی، رواق امام خمینی(ره)
⚜️اطلاعات بیشتر را در تصویر بالا ببینید👆👆👆
❤️ برای اطلاع از برنامههای حرم مطهر رضوی همراه ما باشید.👇
🆔 @AkhbarHaramRazavi
فکر می کردم که این دل دل تر از این حرفهاست
تازه فهمیدم که ناقابل تر از این حرفهاست
من کجا و خانه بر دوشی برای اهل بیت
شاعر این خاندان دعبل تر از این حرفهاست
#امام_رضا(ع)
#محمد_خادم
#رواق_امام_خمینی
#مشهد
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این غزل را در ثانیه هایی از زندگی ام گفته ام که خیلی برایم عزیزند.
تازه رسیده بودیم مشهد و قصد استراحت داشتیم تا خستگی در کنیم و آراسته برسیم به خدمت امام که شوق علی(پسرم) به امام رضا وادارم کرد به زیارتی عزیز.
این غزل هدیه ی آن زیارت است شاید.
من و علی (پسرم) آمدیم از طرفی
به پیشواز هم آمد، کریم از طرفی
#امام_رضا
#علی
#محمد_خادم
#مشهد
#زیارت
@khadempoet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شعرخوانی
🎬 مشهد___حرم مطهر امام رضا(ع)
🔈 رواق امام خمینی
🗓 دوشنبه، ۲۵ دیماه ۱۴۰۲
🪄📖 شعر:
غبار گیر به نرمای بال قو اینجاست
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
همیشه یک نفر اینجا نشسته گوش کند
همیشه فرصت یک صحن گفتگو اینجاست
#محمد_خادم
آدرس کانال محمد خادم:
@khadempoet
@@@
سهشنبه های ماه
♨️ همنشینی ماهانه شاعران استان اصفهان
📌 هفتمین نشست سه شنبههای ماه؛
در همسایگی گنبدهای فیروزهای
🗓️ سهشنبه ۳ بهمن ماه 1402، ساعت ۱۶
👨🏻🏫 با حضور مجری کارشناس
🏛️ مکان: خیابان استانداری گذر سعدی عمارت تاریخی سعدی
🅿️ پارکینگ در محل تشکیل جلسه جهت خودروهای شخصی موجود می باشد.
🔰شبکه اطلاعرسانی حوزههنری اصفهان
ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir
🌐www.artesfahan.ir
🔘eitaa.com/art_esfahan
✨ ble.ir/artesfahan
🔰 کانالِ ماه:
https://eitaa.com/maahpoet
حوزههنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصفجهان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
و در پاسخ علی برخاست، میدان شد چه میدانی!
رجز می خواند و می چرخید .... طوفان شد ، چه طوفانی!
تمام ِ غیر ممکنها سر ِ سهل الوصولی داشت
به دست مرتضی هر مشکل آسان شد، چه آسانی
سلیمان داشت، موسی داشت، عیسی داشت، آدم داشت
ولی با نقطه ی "با" اصل قرآن شد چه قرآنی
کسانی بی ولایت حافظ قرآن شدند ! آری
اگر تورات گاهی بار ِ پالان شد....چه پالانی؟؟؟؟؟!!
شنیدم سنگها را حافظ اسرار خود دیدی
به سنگی خورد پای خواجه لقمان شد ، چه لقمانی
علی حقش خدایی کردن و فرمانروایی بود
ولی حق خلافت نیز کتمان شد ، چه کتمانی
و دریاهای شور ابر از پی ِ ابری فرستادند
و خورشید من از هر چشم پنهان شد ،چه پنهانی..
بیت سوم اشاره داره به روایتی که حضرت علی میفرمایند:
...و انا نقطه تحت باء بسم الله الرحمن الرحیم
کانال اشعار #محمد_خادم
@khadempoet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 محمد خادم | محفل ادبی مطلع
📄 متن شعر
با صدایی بلند گفت حسین
تا همه بشنوند گفت حسین
دهنش بغض بغض ساکت بود
بدنش بند بند گفت حسین
پدرم جای ارث عشق گذاشت
پدرم جای پند گفت حسین
گریه می کرد در تمامی عمر
هر چه گفتم بخند گفت حسین
آه بعد از شهادتینش هم
با صدایی بلند گفت حسین
#محمد_خادم
#محفل_ادبی_مطلع
@anjoman_matla
شعر برگزیده دومین جشنواره ملی "ایران ساخت"
بازنشر به مناسبت پیروزی تیم ملی ایران در برابر ژاپن🏆⚽️
دو سه شب پیش با فک و فامیل
شاد و شنگول و خرم و خندان
جمع بودیم پای تلویزیون
وقت بازی ژاپن و ایران
همگی گرم دیدن بازی
زل زده توی ال سی دی سونی
ضمن تشویق تیم ملیمان
میشکستیم تخمه ژاپنی
ناگهان ضد حمله زد ژاپن
شوت کردند و بیخودی گل شد
تخمهها در دهانمان ماسید
فکمان نیز اندکی شل شد
تخمه را تِخ نموده و رفتیم
سمت فالودههای شیرازی
در همین ثانیه مهاجم ما
زد به ژاپن عجب گل نازی
آن طرفتر عروس عمه بتول
داد شرح جهاز شیکش را
به رخ جاریاش دوباره کشید
ماکرو ویو پاناسونیکش را
گل بعدی تیم ژاپن هم
وارد تور تیم ایران شد
باز ما مثل ماست وارفتیم
بلکه وارفتگی دوچندان شد
توی وقت اضافه بودیم و...
سوت پایان بازی داور...
میرسید از درون ورزشگاه
داد و فریاد اگزوز خاور
پدرم هندوانهای آورد
تا بگیریم بلکه ما، جانی
در کنارش گذاشت در سینی
چند چاقوی اصل زنجانی
نه... خطاشد... پنالتی است انگار
فرصت یک پنالتی ایران
گل زدیم و نباختیم اما
هست بازی هنوز در جریان...
#محمدحسین_مهدویان
#شعر_طنز
#تولید_داخلی
#ایران_ساخت
#ایران_ژاپن
#فوتبال
📱@Mh_Mahdaviyan
هیئت انصارالمهدی ارواحنافداه
💠مراسم جشن عید مبعث پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و همزمان با ایام الله دهه فجر💠
🔻 جلسه انس با قرآن کریم با حضور آقای دکتر امامی
🔻با حضور شاعر آئینی جناب آقای محمد خادم
🔻با مولودی خوانی حاج محمد یزدخواستی
🕖 چهارشنبه ۱۸ بهمنماه ، از ساعت ۲۰:۳۰
📍خیابان جهاد، کوی مسعود،دبیرستان صالحین. خيمه انصار المهدی ارواحنافداه
🔴 لطفا به زمان جلسه دقت نمائید.
#هیئت_هفتگی_انصارالمهدی
#مرکز_فرهنگی_شهید_آیت_الله_مدرس
@heyatansarolmahdi
اندازه اش لبخندها در پیش داریم
هر قدر هم #درد و بلا در پیش داریم
هر کس که رو به تو کند پشتش به دریاست
ای عشق اصلا ما تو را در در پیش داریم
حاشا که بر این گُرده گردی جا بگیرد
زخم از غریب و آشنا در پیش داریم
حیران نشو پشت و پناه ما حسین( ع) است
حتی اگر صد کربلا در پیش داریم
سر بند یا زهرا(س) و رمز یا ابالفضل(ع)
فخر انا ابن المرتضی در پیش داریم
یا مرگ یا آزادگی، رأی من این است
خیر است آری آنچه ما در پیش داریم
دنیا نگاهش بر جهان آرایی ماست
برخیز خرمشهرها در پیش داریم.
#غزل
#محمد_خادم
#خرمشهر
#جنگ #دفاع_مقدس #دفاع_شخصی #شعر #زخم #جهانآرا #دنیا #رای #رأی #خیر #لبخند #لبخند_بزن #لبخند_زیبا #عشق #war #love #smile #فرمانده #مرگ #مقاومت #فلسطینی #plastine🇵🇸 #یمن #آزاده #ابرقدرت #آشنا
@khadempoet
اول به هم از مشکلات راه گفتیم
پس راه افتادیم و یا فتاح گفتیم
از خاک دشمن بوی الرحمن بلند است
این را به نقل از موشکی آگاه گفتیم
#محمد_خادم
@khadempoet
♦️هم زمان با میلاد امام حسین،حضرت اباالفضل و امام سجاد علیهم السلام
♦️ آیین اختتامیه پنل ادبی همایش بین المللی "مطالعات قرآنی و سیره نبوی از منظر اروپاییان"
♦️ با سخنرانی ✳️دکتر محمدرضا نصر اصفهانی و ✳️دکتر علی عابدی با موضوع "بازتاب قرآن و سیره نبوی در شعر پنج تن از شاعران معاصر"
و
♦️شعرخوانی شاعران و ادیبان اصفهان، آقایان✳️عباس شاهزیدی✳️محسن ناصحی✳️دکتر محمودبراتی✳️محمدرضا کاکایی
✳️میلاد حبیبی✳️محمدخادم .
خانم ها ✳️مریم کرباسی ✳️ زینب احمدی
و
♦️برگزیدگان بخش پنل ادبی آقایان
✳️محمدمهدی امیری ✳️محمد زارعی و خانم ها ✳️الهام عمومی✳️فرزانه شفیعی✳️فایزه زرافشان✳️فریده گلی در دانشگاه اصفهان برگزار می شود. ♦️سهشنبه24بهمن1402-ساعت 14 اصفهان-دانشگاه اصفهان-دانشکده ادبیات و علوم انسانی-طبقه اول-تالار صائب.
#رمضان
🤲
کسی آغوش وا کرده است و میخواهد مرا آنجا
دل از من زودتر رفته است و میپرسم کجا؟آنجا
شروع داستان اینجاست، اینجا در اتاق من
نمیدانم چه پایانی است با این ماجرا آنجا
نمیدانم چه خواهد کرد با این قلب سر سنگین
همین عشقی که حتما می کند غوغا به پا آنجا
در آن بی حد و بی مرزی که حرف از کبریا باشد
چه میخواهند از من، از من یک لا قبا آنجا؟
چه نامی بود باد آورد بر لبهام و نجوا شد؟
چه نامی برده ام اینجا که میپیچید صدا آنجا؟
کسی که کاشت دستان دعا بر شانه ام اینجا
خودش تحویل میگیرد سرِ این شاخه را آنجا
خدا را شاکرم این راه با سجاده ها وا شد
و گرنه ما چگونه راه میبردیم تا آنجا
سحر پر بودم از اسرار عشق و روزه من را برد
کجا افطار خواهم کرد با این رازها؟ آنجا
#محمد_خادم
#ماه_رمضان
@khadempoet