3. تنهايي كه مرا به عرفان اتصال ميدهد. مرا با محروميت آشنا ميكند. كسي كه محتاج عشق است، در دنياي تنهايي با محروميتِ عشق ميسوزد. جز خدا كسي نميتواند انيس شبهاي تار او باشد و جز ستارگان اشكهاي او را پاك نخواهند كرد. جز كوههاي بلند راز و نيازهاي او را نخواهند شنيد و جز مرغ سحر نالههاي صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انساني ميگردد تا او را بپرستد يا به او عشق بورزد. ولي هر چه بيشتر ميگردد، كمتر مييابد…
كسي كه وصيت ميكند آدم سادهاي نيست. بزرگترين مقامات علمي را گذرانده، سردي و گرمي روزگار را چشيده، از زيباترين و شديدترين عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگي ميوه چيده، از هر چه زيبا و دوست داشتني است برخوردار شده، و در اوج كمال و دارايي همه چيز خود را رها كرده و به خاطر هدفي مقدس، زندگي دردآلود و اشكبار و شهادت را قبول كرده است.
آري اي محبوب من، يك چنين كسي با تو وصيت ميكند …
وصيت من درباره مال و منال نيست. زيرا ميداني كه چيزي ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حركت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسيده، به خاطر احتياجات شخصي چيزي بر نداشتهام. جز زندگي درويشانه چيزي نخواستهام. حتي زن و بچهها و پدر و مادر نيز از من چيزي دريافت نكردهاند. آنجا كه سر تا پاي وجودم براي تو و حركت باشد، معلوم است كه مايملك من نيز متعلق به تو است.
وصيت من درباره قرض و دين نيست. مديون كسي نيستم، در حالي كه به ديگران زياد قرض دادهام. به كسي بدي نكردهام. در زندگي خود جز محبت، فداكاري، تواضع و احترام نبودهام. از اين نظر نيز به كسي مديون نيستم …
آري وصيت من درباره اين چيزها نيست …
وصيت من درباره عشق و حيات و وظيفه است …
احساس ميكنم كه آفتاب عمرم به لب بام رسيده است و ديگر فرصتي ندارم كه به تو سفارش كنم. وصيت ميكنم، وقتي كه جانم را بر كف دستم گذاشتهام، و انتظار دارم هر لحظه با اين دنيا وداع كنم و ديگر تو را نبينم…
تو را دوست ميدارم و اين دوستي بابت احتياج و يا تجارت نيست. در اين دنيا به كسي احتياج ندارم. حتي گاهگاهي از خداي بزرگ نيز احساس بي نيازي ميكنم … از او چيزي نميطلبم و احساس احتياج نميكنم. چيزي نميخواهم، گلهاي نميكنم و آرزوئي ندارم. عشق من به خاطر آن است كه تو شايسته عشق و محبتي، و من عشق به تو را قسمتي از عشق به خدا ميدانم. همچنانكه خداي را ميپرستم و عشق ميورزم، به تو نيز كه نماينده او در زميني عشق ميورزم. و اين عشق ورزيدن همچون نفس كشيدن براي من طبيعي است …
عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديدهام و بالاتر از عشق چيزي نخواستهام. عشق است كه روح مرا به تموج وا ميدارد، قلب مرا به جوش ميآورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر ميكند، مرا از خودخواهي وخودبينيي رهاند، دنياي ديگري حس ميكنم، در عالم وجود محو ميشوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديدهاي زيبابين پيدا ميكنم. لرزش يك برگ، نور يك ستاره دور، موريانه كوچك، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا ميربايند و از اين عالم به دنياي ديگري ميبرند … اينها همه و همه از تجليات عشق است …
به خاطر عشق است كه فداكاري ميكنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بي اعتنايي مينگرم و ابعاد ديگري را مييابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا ميبينم و زيبائي را ميپرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس ميكنم، او را ميپرستم و حيات و هستي خود را تقديمش ميكنم …
مي دانم كه در اين دنيا به عده زيادي محبت كردهام، حتي عشق ورزيدهام، ولي جواب بدي ديدهام. عشق را به ضعف تعبير ميكنند و به قول خودشان زرنگي كرده از محبت سوءاستفاده مينمايند!
اما اين بي خبران نميدانند كه از چه نعمت بزرگي كه عشق و محبت است، محرومند. نميدانند كه بزرگترين ابعاد زندگي را درك نكردهاند. نميدانند كه زرنگي آنها جز افلاس و بدبختي و مذلت چيزي نيست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن ميدانم كه محبت خويش را از كسي دريغ كنم. حتي اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خيال خود سؤاستفاده نمايد. من بزرگتر از آنم كه به خاطر پاداش محبت كنم، يا در ازاء عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود ميسوزم و لذت ميبرم. اين لذت بزرگترين پاداشي است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آيد …
مي دانم كه تو هم اي محبوب من، در درياي عشق شنا ميكني. انسانها را دوست ميداري. به همه بي دريغ محبت ميكني. و چه زيادند آنها كه از اين محبت سوءاستفاده ميكنند. حتي تو را به تمسخر ميگيرند و به خيال خود تو را گول ميزنند … تو اينها را ميداني ولي در روش خود كوچكترين تغييري نميدهي … زيرا مقام تو بزرگتر از آن است كه تحت تأثير ديگران عشق بورزي و محبت كني. عشق تو فطري است. همچون آفتاب بر همه جا ميتابي و همچون باران برچمن و شوره زار ميباري و تحت تأثير انعكاس سنگدلان قرار نميگيري …
هدایت شده از یامهدی
💌 #کــلامشهـــید
🌹شهـــید حاج قاسم سلیمانی:🌹
✍ امام این جمله را فرمودند: که اگر کسی در مقابل دین ما بایستد ما در مقابل دنیای او خواهیم ایستاد. این دین چیه؟ تعریف این دین از منظر امام چیه؟ من تعریفم از امام در مسئله دین، کسی در مقابل دین ما بایستد، عبارت است از سه کلمه است: مذهب، ملت و کشور.
صبحتون شهدایی🍃🌹
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀