eitaa logo
خادم الشهدا نوکران گمنام امام و شهدا
89 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
38 فایل
رفتند چون آسمانی بودند و از جنس نور و با خاک تناسبی نداشتند انها متعلق به عرش الهی هستند نه فرش الهی و لاهوتیان را .....
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم ❤️ : ۱ فروردین ۵۰ : ۱۵ شهریور ۹۵ شهادت: منطقه تل صفرا حومه حلب از استان 🌸كارگريهاي بي چشمداشت شهيد مدافع حرم حاج یک شب اقا حسین گفت : محسن امشب چکاره ای؟ گفتم : کار خاصی ندارم . گفت :‌حوصله کارگری داری . گفتم:اری گفت: بعد از نماز یه شام بخوریم و برویم. جای همه خالی سرکوچه مسجد المهدی(عج) یه کبابی هست. از اونجا کباب سیري خوردیم.♨️ اقا حسین غذا کم میخورد . خلاصه نیمی از غذای اقا حسین را هم من خوردم و بعد راه افتادیم.♨️ بین راه اقا حسین گفت : محسن حالا یکجایي میروم که تا قیامت هرکس انجا برود برایمان حسنه مینویسند و روز قیامت هم شهادت میدهد که ما کمک کردیم. گفتم: این جای پر برکت کجاست؟؟!!! گفت: یک مسجد داخل بازار بالا.اسم اون مسجد الان مسجد غديره. نزديك کتاب فروشی اقای پایروند وقتی رسیدیم چند جوان دیگر مشغول کار بودن ما نوبتی خاک بار ماشین میکردیم . من از آنجا فهمیدم اقا حسین شيمیایی است چون در حین کار هم سرفه میزد و هم خلط زیاد بالا میاورد . اما با همان وضع چه شبها که برای آن مسجد زحمت می کشید .💔 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
شهید مدافع حرم ❤️ : ۱ فروردین ۵۰ : ۱۵ شهریور ۹۵ شهادت: منطقه تل صفرا حومه حلب از استان 🌸كارگريهاي بي چشمداشت شهيد مدافع حرم حاج یک شب اقا حسین گفت : محسن امشب چکاره ای؟ گفتم : کار خاصی ندارم . گفت :‌حوصله کارگری داری . گفتم:اری گفت: بعد از نماز یه شام بخوریم و برویم. جای همه خالی سرکوچه مسجد المهدی(عج) یه کبابی هست. از اونجا کباب سیري خوردیم.♨️ اقا حسین غذا کم میخورد . خلاصه نیمی از غذای اقا حسین را هم من خوردم و بعد راه افتادیم.♨️ بین راه اقا حسین گفت : محسن حالا یکجایي میروم که تا قیامت هرکس انجا برود برایمان حسنه مینویسند و روز قیامت هم شهادت میدهد که ما کمک کردیم. گفتم: این جای پر برکت کجاست؟؟!!! گفت: یک مسجد داخل بازار بالا.اسم اون مسجد الان مسجد غديره. نزديك کتاب فروشی اقای پایروند وقتی رسیدیم چند جوان دیگر مشغول کار بودن ما نوبتی خاک بار ماشین میکردیم . من از آنجا فهمیدم اقا حسین شيمیایی است چون در حین کار هم سرفه میزد و هم خلط زیاد بالا میاورد . اما با همان وضع چه شبها که برای آن مسجد زحمت می کشید .💔 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
شهید مدافع حرم ❤️ : ۱ فروردین ۵۰ : ۱۵ شهریور ۹۵ شهادت: منطقه تل صفرا حومه حلب از استان 🌸كارگريهاي بي چشمداشت شهيد مدافع حرم حاج یک شب اقا حسین گفت : محسن امشب چکاره ای؟ گفتم : کار خاصی ندارم . گفت :‌حوصله کارگری داری . گفتم:اری گفت: بعد از نماز یه شام بخوریم و برویم. جای همه خالی سرکوچه مسجد المهدی(عج) یه کبابی هست. از اونجا کباب سیري خوردیم.♨️ اقا حسین غذا کم میخورد . خلاصه نیمی از غذای اقا حسین را هم من خوردم و بعد راه افتادیم.♨️ بین راه اقا حسین گفت : محسن حالا یکجایي میروم که تا قیامت هرکس انجا برود برایمان حسنه مینویسند و روز قیامت هم شهادت میدهد که ما کمک کردیم. گفتم: این جای پر برکت کجاست؟؟!!! گفت: یک مسجد داخل بازار بالا.اسم اون مسجد الان مسجد غديره. نزديك کتاب فروشی اقای پایروند وقتی رسیدیم چند جوان دیگر مشغول کار بودن ما نوبتی خاک بار ماشین میکردیم . من از آنجا فهمیدم اقا حسین شيمیایی است چون در حین کار هم سرفه میزد و هم خلط زیاد بالا میاورد . اما با همان وضع چه شبها که برای آن مسجد زحمت می کشید .💔 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
شهید مدافع حرم ❤️ : ۱ فروردین ۵۰ : ۱۵ شهریور ۹۵ شهادت: منطقه تل صفرا حومه حلب از استان 🌸كارگريهاي بي چشمداشت شهيد مدافع حرم حاج یک شب اقا حسین گفت : محسن امشب چکاره ای؟ گفتم : کار خاصی ندارم . گفت :‌حوصله کارگری داری . گفتم:اری گفت: بعد از نماز یه شام بخوریم و برویم. جای همه خالی سرکوچه مسجد المهدی(عج) یه کبابی هست. از اونجا کباب سیري خوردیم.♨️ اقا حسین غذا کم میخورد . خلاصه نیمی از غذای اقا حسین را هم من خوردم و بعد راه افتادیم.♨️ بین راه اقا حسین گفت : محسن حالا یکجایي میروم که تا قیامت هرکس انجا برود برایمان حسنه مینویسند و روز قیامت هم شهادت میدهد که ما کمک کردیم. گفتم: این جای پر برکت کجاست؟؟!!! گفت: یک مسجد داخل بازار بالا.اسم اون مسجد الان مسجد غديره. نزديك کتاب فروشی اقای پایروند وقتی رسیدیم چند جوان دیگر مشغول کار بودن ما نوبتی خاک بار ماشین میکردیم . من از آنجا فهمیدم اقا حسین شيمیایی است چون در حین کار هم سرفه میزد و هم خلط زیاد بالا میاورد . اما با همان وضع چه شبها که برای آن مسجد زحمت می کشید .💔 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐