فرزند شهید نیلفروشان: پیکر پدرم هنوز پیدا نشده است.

📸 اتفاقی خاص در نماز جمعه امروز به امامت رهبر انقلاب 💥آقا معمولا اقامه نماز عصر را بعد از اقامه #نماز_جمعه به فرد دیگری محول می‌کردند اما در جریان نماز جمعه امروز نماز عصر را نیز شخصا اقامه کردند و حتی چند دقیقه برای تعقیبات نماز عصر نشستند، آرام و بدون عجله احوالپرسی‌ هم کردند. #جمعه_نصر

آرامش و طمانینه در اقامه نماز، مستحبات و تبرک جستن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به تربت سیدالشهداء علیه‌السلام پس از پایان نماز #جمعه_نصر

بیروتِ مجروح محل شهادت دبیرکل شجاع #حزب_الله #حزب_الله_زنده_است

🔻 #تیزر - اطلاع‌رسانی 🔘 بزرگداشت فرماندهان و شهدای مقاومت 🗓 زمان: یکشنبه ۱۵ مهرماه ۱۴۰۳ ⏰ شروع مراسم راس ساعت ۲۰ 📌 مکان: گلزارشهدای‌پائین‌ ، حسینیه شهدا ▶️ ان‌شاءالله‌مراسم‌به‌صورت‌زنده‌نیز‌ پخش‌خواهدشد 📍 هیئت‌ثارالله‌زنجان (رهروان امام و شهدا) [ @mahdirasuli_ir ] [ @sarallah_zanjan ]

امام فرمود: احمد، شما را میگویند منافق!!! گفتم: بله فرمودند: برگرد همانجا که بودی و محکم بایست. #جاویدالاثرسرداراحمدمتوسلیان

جعفر انسی ویژه با امام زمان داشت. مواقعی هم که با همدیگر می رفتیم جمکران، سرش را روی شیشه اتوبوس می گذاشت و در خودش بود. شبی در حسینیه مراغه بودیم. حال جعفر عوض شد. بعدها برایم گفت که در میان خواب و بیداری امام زمان (عج) را دیده که داخل حسینیه آمده است: «از نور و شکوهشان توان بلند شدن نداشتم. حضرت در میان رزمنده ها راه می رفت و روی آن هایی که از سرما کز کرده بودند پتو می کشید. عطری آسمانی در فضای حسینیه به مشامم می خورد که نظیر آن را در جایی احساس نکرده بودم». وقتی سر به سجده می گذاشت، صدای ذکرش در گوشم چرخ می خورد. ذکر مدامش: “یا مولای! یا صاحب الزمان ادرکنی یا مولای یا صاحب الزمان اغثنی” بود. آن قدر گفت و چشید که خداوند در روز نیمه شعبان خریدارش شد. وقتی که در سنگر کمین بود. سنگرشون لو رفت و در نیمه شعبان شهید شد شهید جعفر احمدی میانجی. 📙کتاب وصال

●هادی میگفت: وقتے انسانے کارهايش را براے خدا و پنهانے انجام دهد، خداوند در هميـن دنيا آن را آشکار ميکند. هادی مصداق هميـن مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و مظلومانه شهيد شد. به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از شهید هادی ذوالفقاری زياد شنيده ايد و بعد از اين هم بيشتر خواهيد شنيد... #شهید_هادی_ذوالفقاری

#خاطرات_شهید ●بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد و آموزش ها و ماموریت هایش فشرده. هر چه یاد می گرفت به من هم یاد می داد. بار اولی که اسلحه اش را آورد خانه، صدایم کرد که بیا بشین. ریز و درشت و زیر و زبرش را مثل استادی ماهر نشانم داد، نحوه دست گرفتن، ماشه کشی و ... ●دفاع شخصی را هم از عبدالله یادگرفتم. به همین ها اکتفا نکرد. جمعه ها با چند تا از دوستانش می رفتیم خارج از شهر و تمرین می کردیم، همه فنون رزمی و حفاظت، حتی راپل و چتربازی. ●از سپاه انصار نامه زده بودند که اگر نیایید درجه هایتان را بگیرید توبیخ می شوید. یک سری کارهای قانونی داشت. نامه را دید ولی باز هم نرفت. تا اینکه بعد از شهادتش رفتم دنبال کارهای ترفیع درجه اش. با شهادتش شد ستوان دوم. ●نمی دانم عبدالله رفیقم بود یا برادر، یا رفیقی که از برادر نزدیکتر است. فقط این را می دانم که توی این دنیای به این بزرگی هیچ کس برای من عبدالله نمی شود. ✍ راوی: برادرشهید #شهید_عبدالله_باقری

✅سردار قاآنی عزیز در سلامت هستند 🔹سردار قاآنی امشب مهمان برنامه به افق فلسطین شبکه افق خواهند بود. #پایان شایعات

نیروگاه اورت رابین رژیم صهیونیستی هدف بعدی موشک های بالستیک... رژیم صهیونیستی بداند که اگر دست از پا خطا کند دیگر  اورا تنبیه یا برخورد نمی‌کنم او را نابود خواهیم کرد...

📢 اعطای «نشان فتح» به سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه توسط فرمانده کل قوا در پی عملیات درخشان «وعده صادق» 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا طی مراسمی به سردار امیرعلی حاجی‌‌‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «نشان فتح» اعطا کردند. 🔹️اعطای این نشان به دلیل عملیات درخشان «وعده صادق» انجام شد. 🔹️نشان فتح، به‌عنوان نماد عملیات‌های پیروزمندانه رزمندگان اسلام و فاتحان این عملیات‌ها انتخاب شده است. 🔹️این نشان، از سه برگ درخت نخل و گنبد مسجد جامع خرمشهر و نیز پرچم جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است. ۱۴۰۳/۷/۱۵

آسید حسن نصرالله با همه کم و کاستی در معرفتم هر وقت به یاد آیه ۲۱۴ سوره بقره می‌افتادم ، دلم قرص بود به یاری خدا ، و می‌فهمیدم که راه هموار نیست. چقدر نگاه و لبخندت مهربان بود آه که نمی‌دانستم با وجود این لبخند و نگاه چقدر سخت بر شما گذشت ، . هر چند حاج قاسم گفته بود از آن ۳۳ روز سخت اما من خُب نمی‌دانستم که هنوز هم روزها در اتاقی تاریک ، یا در ماشینهای شیشه دودی با پرده های ضخیم به سر می بردی تا از تیررس خیانت منافقها دور باشی یوسف هم بود نفس کم می آورد یونس هم بودم تاب نمی آورد به یاد کدام امام در زنجیر، صبورانه با خدا حرف می زدی سید تو از عزیز مصر هم عزیزتری سید تویی که همیشه بچه های حزب‌الله را قوت قلب بودی چگونه دلت آمد و دست از جان شستی ، و در آخرین صحبتها گفتی شاید که در میان شما نباشم ... آنهم در این بحبوحه بأساءُ و ضرّاء ها ما را غزه را بچه های رضوان را به که سپردی و رفتی؟ 〰〰〰〰 اِلهی و سَیِّدیٖ وَ مولای َ وَ رَبّیٖ مَتی نصرالله؟ وقتی که آیتی را بعد از آیتی از ما گرفتی ابراهیم را و اسماعیل را و نصرالله را ما که امانت‌دار بَدی نبودیم خدا هنوز صبورانه چشم به راهیم... ... حَتَّیٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَیٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ ، أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیب

#خاطرات_شهید محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و... با هم عقد اخوت خونده بودند... محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش.... اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت... محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد... یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و... بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از #شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست... الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این #رفاقت... سمت راست: #شهید_سیدرحمان_هاشمی🌷 سمت چپ: #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷