eitaa logo
کانون خدمت رضوی شهرستان خوروبیابانک
53 دنبال‌کننده
638 عکس
75 ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ این مسابقه بر اساس کتاب "سبک زندگی رضوی" نوشه محمدباقر پورامینی طراحی شده است. 🟠 این کتاب، سبک زندگی صحیح را آموزش می‌دهد. نویسنده، سبک و فرهنگ زندگی اسلامی را با الهام از سیره و سخنان گهربار امام‌رضا علیه السلام جمع‌آوری کرده است. 🟣 مسابقه "سبک زندگی رضوی" شامل یک گام و 10 سوال چهارگزینه ای است و 10 دقیقه فرصت پاسخگویی به سوالات است. 🔵 در صورت پاسخگویی به حداقل 6 سوال از 10 سوال در قرعه کشی مسابقه شرکت داده می شوید. قبول شدگان افرادی هستند که نمره 60 و بالاتر کسب نموده اند. 🟢 جوایز: کمک هزینه سفر به مشهد مقدس برای 8 نفر بر اساس قرعه کشی بین قبول شدگان هدایای متبرک بر اساس قرعه کشی بین قبول شدگان اختصاص سهمیه کشیک حرم مطهر برای قبول شدگان 🔴 مهلت شرکت در این مسابقه تا آخر ماه ذی الحجه است. (از 27خرداد تا 14 تیر 1403) روابط عمومی مرکز خادمیاری و کانون های خدمت رضوی
با سلام همزمان با عید سعید غدیر قرار است در جشن غدیریه شهرخور موکب برپا کنیم از همه خادمیاران تقاضا می شود با آقای قدرت جهت همکاری و شرکت در مراسم هماهنگ کنید
باسلام و احترام عید بزرگ شیعیان مبارک🌹 ایستگاه صلواتی توزیع شربت زعفران درب خیریه آبشار عاطفه‌ها شعبه خوروبیابانک
توزیع صد پرس چلو کباب بین خانواده های محترم مددجویان و برگزاری ختم صلوات به نیت سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خیرین بزرگوار ان شاءالله حاجت روا باشند شعبه خوروبیابانک
دبیران ارجمند شهرستان ها دبیران ارجمند عرصه های تخصصی معاونین ارجمند ستادی اُستان با سلام و احترام با توجه به پایان مهلت ثبت آثار در جشنواره خدمت نسبت به ثبت ایده ها و کارهای الگویی در سامانه شخصی خادمیاری(قسمت ثبت اثر جشنواره خدمت) اقدام نمایید. باتشکر و تجدید احترام
قاضیِ کوفه حکم صادر کرد که حسین خارجی ست ای مردم با خبر میشد هرکسی ، میگفت زدنِ حدِّ کیفرش با من همه تقسیم کار میکردند ! بین بازار آهن کوفه ؛ خنجر آب دیده ای میگفت ، بوسه بر زیر حنجرش با من نیزه ای گفت ، که بیشتر ز همه تشنه هستم به خون رگهایش کوفه تا شام میشوم سیراب ! زحمت بُردنِ سرش با من پیر آهنگری سرش گرم است پشت هم نعل اسب میسازد هرکه آمد خرید با خود گفت ، رد شدن روی پیکرش با من حرف شیر جمل وسط آمد یکنفر گفت بین جمعیّت ، پسر ارشد حسن با تو آن یکی شیر دیگرش با من حرمله با کمان کمین کرد و یک سه شعبه به کف گرفت و بگفت در میان قنوت دستانش ، نحر حلقوم اصغرش با من حیدر کربلا به میدان زد کینه ها از علی نمایان شد با لجاجت کسی صدا میزد ، ارباً اربای اکبرش با من یکنفر با عمودی از آهن پشت یک نخل منتظر مانده به همه گفته جمع خاطرتان ، ضربه بر فرق لشکرش با من زیر چنگال گرگهای پلید بی کس افتاده بود در گودال شمر ملعون رسید و نعره کشید ، نفَسِ گرم آخرش با من دشنه در دست ، روی سینه نشست دل زهرا شکست ، وقتی گفت سر او را ز تن جدا کردن ، پیش چشمان مادرش با من در هیاهوی غارت خیمه بشکند دست زجر ؛ آمد و گفت کَندنِ گوشواره از روی ، لاله ی گوش دخترش با من به سنان گفت ساربان ، باید از محّل یهودیان برویم بستن دست کودکان با تو ، تازیانه به خواهرش با من تا که خورشیدِ نیزه قرآن خواند یک حرامی که سنگ دستش بود از لب پشت بام دادی زد ، رخ تابان و انورش با من دخترش گفت عمه جان ، امشب کنج دیوار این خرابه ی غم پدر آمد اگر به دیدارم ، بستنِ دیده ی تَرَش با من یدالله شهریاری