eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
162 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ حرم مطهر رضوی سیاه پوش شد 🔹حرم منور رضوی در آستانه سالروز شهادت جوادالائمه (ع) سیاه‌پوش شده است.
🔺 کلامی از علما ⭕️ حجت الاسلام پناهیان ⁉️ شرط صاحبدل شدن چیست؟
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🎬 «حُجره‌ی غربت» 🏴 به مناسبت شهادت حضرت جواد الائمه سلام‌الله‌علیه #الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّ
‏امامی که وقتی به دنیا آمد، پدرش فرمود؛🥀 بِأبی أنتَ و ٱمی... تو مانند حضرت موسی هستی که دریا ها را شکافت و مانند حضرت عیسی بن مریم هستی. تا کنون مولودی بابرکت تر از تو متولد نشده است. ‎امام_جواد#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🏝فرازی از #عطردل‌آرای‌غدیر (۱۷) ⚘بخشی‌از‌خطبه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر⚘ 💎 م
🏝فرازی از (۱۸) ⚘بخشی‌از‌خطبه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر⚘ 💎مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ. 💠 هان مردمان! علی را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید. دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!
نماز بافضیلت یکشنبه های ماه ذیقعده 🌼🔶🌼🔶🌼
•°🌱 ‌یک جوان خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید و عرض کرد : حالم خوب نیست. از مردم خسته شده ام ، تهمت ، غیبت و... چه کنم ؟ بریده ام. نفسم در این بلاد بالا نمی آید. امام جواد (علیه السلام) فرمود : به سمت حسین(علیه السلام ) فرار کن. 📚شعشعه الحسینیه ج۱ ص۵۰
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت ۱۱۳ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے زینب بلافاصله به آشپزخانه رفت تابرای آما
ادامه قسمت ۱۱۴ از کتاب فردا شب نزدیک اذان رسیدند خانه رضا مادر رضا دوتا سفره انداخته بود یکی در اتاق رضا برای آقایون یکیم پذیرایی برای خانم ها به جز آن ها مهمانان دیگری هم دعوت بودند. از همان لحظه ورود شان روح الله‌به‌ اتاق‌رفت زینب هم آمد و با خانم هایی که مادر رضا معرفی شان ‌کردسلام و احوالپرسی کرد روح الله‌با رسول به واسطه دوستی اش با رضا و رفت و آمد در مسجد و بسیج شهرک اشنا‌شده‌بود. اما چون مدتی‌از شهرک‌دوربودو قضیه ازدواج و کار پیش آمده بودرسول‌راهم مانند بقیه دوستانش کمتر می دید. حالا هم که قسمت کاری‌شان یکی شده بود روح‌الله خیلی دوست داشت بیشتر را ببیند رسول هم که خیلی وقت بود روح‌الله‌راندیده بود حسابی از دیدنش خوشحال شد از همان بدر ورودشان بحث‌های کاری‌شان شروع شد. هرچقدررضاوصابرسربه‌سرشان می‌گذاشتند‌امابازآن‌هاب‌بحثشان‌ادامه‌میدادند زینب هم‌بامادر رضا و بقیه خانم ها هم صحبت شده بود مهمانی که تمام شد زینب هنوز در پذیرایی بود که دید پسر جوان و سر به زیری از اتاق بیرون آمد.اصلاسرش رابلندنکرد.ازمادررضاتشکرکردورفت از بین‌ حرفای‌مادر رضا فهمید که او رسول است خداحافظی کردند و از خانه شان بیرون آمدند روح‌الله گفت رسول رو دیدی؟؟ -آره‌یه‌لحظه‌فقط‌موقع‌خداحافظی‌دیدمش. - خیلی کارش درسته حالا قرار شد یک سری از مطالبی که بلده رو به من یاد بده [هر روز با ♡]