توصیہ آیت الله ڪشمیرےبراےرفاقت با #امام_زمان(عج)🌹
روزےیڪ ساعت با حضرت خلوت ڪنہ، متوجہ حضرت بشوید.
زیارت «سلام علے آل یاسین» را بخواند.
بعد زیاد بگویید: «یا صاحب الزمان اغثنے، یا صاحب الزمان ادرکنے، المستعان بک یابن الحسن»، زیاد بگویید،
توسل بکنید بہ ایشان، یک خرده رفاقت پیدا مےشود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ظهرِ آن روزِ بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد...
#نوای_انتظار
#ربیع_الانام
🔘هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 👌
▫️اباصلت میگوید:
در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم.
فرمود:
ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است،
پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
۱. زیاد دعا کن.
۲. زیاد استغفار کن.
۳. زیاد قرآن تلاوت کن.
۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.
۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن.
۶. تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن.
۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...
۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ...
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز...
📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱.
📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳.
#حدیث_گرافی
#سبک_زندگی_مهدوی
❇️ توسل به امام زمان (عج) و نجات از حمله ی وهابی
(توسّل آقا نجفی اصفهانی)
مرحوم آقا نجفی اصفهانی فرمودند:
🕋 در سفر حجّ و مکّه معظّمه، روزی به خارج شهر رفته و مشغول عبادت بودم.
در بین نماز، که آنرا با کمال شرایط و آداب بجا میآوردم، یکی از اعراب و اشقیاء از بالای کوه مرا دید و آتش بغض در سینه پر کینهاش سرشار گردید.
🔪 دست به خنجر برد و به سویم دوید؛ چون فضا خلوت از مردم و فارغ از ازدحام بود، یقین نمودم الآن است که آن نابکار کار را تمام خواهد ساخت.
🤲 در همان حال نماز و توجّه به مناجات حضرت کارساز بینیاز، دست توسّل به ملجأ کلّ، حضرت ولیّ عصر علیه السّلام، زدم.
فورا پای آن خبیث به سنگی گرفت و واژگون گردید. گویا کسی دستی بر قفایش زده و او را از بالای کوه به زمین افکند و همان دم به جهنّم فرستاد.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۳۳۰
🏷 #امام_زمان_عج #توسل
🔰کشور را اینها نگه داشتهاند
🔸حضرت آیتالله خامنهای: جمهوری اسلامی نیرومند است با معنویتش، با فکرش، با انسان های فداکارش، با ایمانش، با پدر و مادر های مؤمن، با همسر های مؤمن و با جوانان مؤمن. کشور را این ها نگه داشته اند؛ نیرومندی انقلاب به وجود یک چنین انسانهایی و یک چنین ایمانهایی است. دشمن نمیفهمد.
🌸دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی ایران گرامی باد.
🇮🇷 ۱۳۹۷/۰۹/۲۱
monajat ba emam zaman 3.mp3
2.81M
🌷 سلام بر تو ای آقای من....
💞 سلام برتو وقتی که داری نماز میخونی.... خورشید هر روز به عشق تو طلوع میکنه...
استاد پناهیان
▫️این روزها
در جستجوی هلال ماه خدا
همه، سر به آسمان دارند.
اما افسوس!
که چرا کسی روی زمین،
در جستجوی ماهترین ماهِ خدا، نیست؟! 🌙
این المهدی...؟! ✨
#رمضان
#گرافیک_مهدوی
#عکس_ویژه_پروفایل
1_951081068.mp3
6.6M
یابن الحسن به حرمت شاه نجف مرا
آماده ورود به ماه خدا کنید.
🎙#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
برخی از #اعمال شب اول ماه رمضان
تاکید بر دعای جوشنکبیر، در شب اول رمضان، بیش از شبهای قدر است🌟.
1_1540468466.mp3
11.81M
#ماه_عسل_۱۴۰۱
حرفِ اول؛
#مقام_معظم_رهبری
#استاد_شجاعی
" بسم الله الرحمن الرحیم "
🏅رمضان؛ آغاز مسابقهای بزرگ است برای دریافت اسامیِ خداوند.
کافیست نشانهها را دنبال کنیم و به دنبال سه عنصر حیاتی در این ماه بگردیم!
※ این سه عنصر چیست و چگونه میتوان به آنها دست یافت؟
@Ostad_Shojae
#صبحتبخیرمولایمن
🏝خدا کند این رمضان،
پایان دلتنگیها باشد...
آغاز دیدارها...
بهار منتظران...
خدا کند این رمضان،
ناگهان لبهای روزه دارمان
پر از گل لبخند شود
و شما بازآیید و
زندگی آغاز شود...🏝
⚘سلام اعجاز خداوند...
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
صوت ربنای شجریان و چند خط شرح
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
خداوند هرانچه خود صلاح میداند به صاحب این صوت از رحمت برخورد نماید. اما ما انسان ها در این دنیا وظایف و جذب و دفع هایی داریم که اگر به آنها توجه و عمل نکنیم از بصیرت دور خواهیم ماند و اگر از بصیرت دور شوبم در واقع سعادت احسن که درک ولایت الله است از دست خواهد رفت لطفا به متن زیر توجه و دقت و امعان نظر فرمایید.
انشاءالله روزی برسه که ربنای ماه مبارک رمضان رو بدون صدای پشت کنندگی به دین با گوش جان بشنویم و شروع کنیم
جناب کمیل نیمه شبی در کوفه به همراه حضرت علی (ع) به خانه ای رسیدند که از آن خانه صدای تلاوت بسیار زیبایی از قرآن به گوش می رسید.
کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت و چنان دگرگون شد که با خود گفت: ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم!
حضرت علی (ع) از دگرگونی حال کمیل به خاطر آن صدای پرسوز و گداز آگاه شد و به او فرمود: ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت!
مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد. در این جنگ برخی از کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی (ع) را کافر خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود، متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان نشانه رفت و فرمود: ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز می خواند همین شخص است.
«مستدرک سفینه البحار، ج ۹، ص ۱۸۶، ماده کمل»
فقط صدای زیبا کافی نیست ... روح حاکم بر صدا که بصیرت ولایت الله اعظم است مهمتر است.
اظهارات اندکی از آقای شجریان را دوباره در خاطر میگذرانیم که میگفت این مذهب و دین است که مانع پیشرفت شده! و به یاد بیاریم تصاویرش را با زنان نامحرم و بهاییان حال قیاس کنیم سخنان رییس جمهور گذشته را در باره شجریان که از روی جهل و بازی های سیاسی و بدست آوردن دل عده ای اندک و دور مانده از الطاف خداوند را با کلام مولای بی همتای عالم امیرالمومنین.
بعضی بر این نظر جاهلانه هستند که گویا روزه ی بدون ربنای شجریان را قبول نیست و در این سال ها بارها در تریبون ها تکرار کردند. به آنها باید عرض کرد که حضرت امیرالمومنین(ع) از صدای قاریانی که عملشان خلاف قرآن است لذت که نمیبرند هیچ، ممکن است پنبه در گوش کنند و اگر فرصتی پیش بیاید همچون نهروان عمل خواهند کرد!
قرآن خواندن ملاک و معیار سعادت نیست، قرآنی ماندن و قرآنی زندگی کردن سعادت را بدنبال دارد
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+چَندشب
دیگهماهرَمضُونه...😭
#ماه_رمضان |#میرزامحمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸هادی حجازی به مسئولان: موقعیت مهدی برای بعضی از مسئولانی ساخته شده که چهاردست و پا به میزها چسبیده اند
🔹این میزها حاصل از دست دادن خون انسان های بزرگی بوده است👌🌺
اصل، ولی فقیه است
اصل،جمهوری اسلامی است
#جمهوری_اسلامی
#حاج_قاسم
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_دویست_ودهم _شرمنده اگر زودتر بیدارم کرده بودی نه نمازم انقد دیر میشد نه شما معطل
#رمان_ضحی ❤️
#قسمت_دویست_ویازدهم
_ما شده مهمون رو یک ماه تو خونمون نگه داشتیم
برای ما عجیب نیست
تازه فکر نکن اونجا کسی مزاحمته ها
ضحی بهشون نگفتی مدل خونه ی ما رو؟
به علامت نفی سرتکون دادم و رضوان با حوصله توضیح داد:
ببین خونه ی ما دو تا دو طبقه قدیمی چسبیده به همه توی یه حیاط بزرگ
یکیش خونه ماست یکی ضحی اینا
طبقه دوم این خونه ها هر کدوم دو تا خواب داره
الانم جز من و احسان و رضا بچه ی دیگه ای تو خونه نیست
احسان و رضا معمولا ور دل همن
رضا رو میفرستیم خونه ما
ما همه با هم جمع میشیم طبقه دوم خونه ی ضحی اینا
من و ضحی یه اتاق برمیداریم تو و ژانت یه اتاق
تو اتاق خودتون راحت باشید اصلا فکر کنید هتله
کسی رو نمیبینید
خوبه؟
کتایون_یکی رو میخواید از اتاقش بیرون کنید میگی خوبه؟
مگه مجبوریم خب هتل که هست
_بابا این چیزا واسه ما عادیه همیشه در حال نقل مکانیم
بیخود بهونه نیار
اتاق من و رضا چه فرقی باهم داره عوض میکنیم یکم وسیله شخصیه جا بجا میکنیم ضحی هم که اتاقش سه ساله بلا استفاده ست داره خمس بهش واجب میشه شما میاید از متروکی درش میارید!
_آخه فقط جا نیست بحث خورد و خوراک و...
_مگه چی میشه ما خودمون داریم دعوتت میکنیم دیگه
عوضش دو هفته با همیم کلی خوش میگذره
ژانت فوری گفت: وای اینکه خیلی عالیه
ولی بعد با خجالت حرفش رو تصحیح کرد: ولی درست نیست اینهمه زحمت بدیم
لبخندی زدم: توام تعارفی شدی؟
رضوان فوری رو به کتایون گفت: پس قبوله دیگه؟
چند ثانیه طول کشید تا جواب داد: نه بابا مگه میشه
ممنون از مهمون نوازیتون ولی تا هتل هست چرا زحمت بدیم
با بی تفاوتی محض رو به رضوان گفتم:
ولش کن چرا الکی انرژی خرجشون میکنی!
مگه میتونن نیان
اخم توام با لبخندی صورت کتایون رو پر کرد: مهمونی زوریه؟
_من به امید شما دارم میام که یکم فضا رو رقیق و تلطیف کنید با حضورتون!
اگر شما همراهم نیاید اصلا نمیام
وگرنه هنوزم دیر نشده واسه دو روز دیگه بلیط نیویورک میگیرم و خلاص!
کتایون_تهدید میکنی؟
_بله
ژانت فوری گفت: باشه قبوله
کتی چه اشکالی داره بریم خونه دوستمون
اگر میخوای جبران کنی یه هدیه خوب براشون بگیریم
تو رو خدا این سفرو خراب نکنید
رو به ژانت با دلسوزی گفتم:
به کتایون و رضوان بگو من که بخاطر تو از خواسته ام گذشتم
رضوان فوری گفت: به من چه؟
گفتم:
_آخه واسه تو ام شرط دارم!
_چه ام پررو همه باید نازشو بکشن که بیاد سر خونه زندگیش!!
حالا چه شرطی سرکار خانوم؟
_اینکه دست از این بچه بازیات برداری و مثل بچه آدم جواب خواستگارتو بدی!
پشت چشم نازک کرد: اونش دیگه به خودم مربوطه!
به پهلو شدم و جدی گفتم: شوخی نمیکنم
رضوان یا همین الان تکلیف رو روشن میکنی یا عمرا بتونی منو ببری ایران ویزای ژانت که بیاد برمیگردم امریکا
مسخره کرد: ا.... تهدیدم نکن دیگه
_وقتی باهات جدی حرف میزنم جدی باش!
_خیلی خب بابا باشه
برسیم ایران بهشون وقت خواستگاری میدم خوبه؟
اه ننر...
_من بزرگت کردم!
تو خرت از پل بگذره باز لوس بازی درمیاری که مثلا منو بزاری تو عمل انجام شده
گوشیتو بده زنگ بزنم زن عمو بگم واسه بعد صفر بهشون وقت بده
_وا الان یه کاره!
نمیگه سرِ چی؟
_همین که گفتم
_خب بابا خب
این اخلاق خوشت که شعله میکشه باید با بیل خاموشش کرد
گوشی رو برداشت و برای مادرش نوشت:
سلام مامان این ضحای لعنتی میگه تا قرار خواستگاری نذارید واسه داداش حنانه من ایران نمیام
مجبورم کرد پیام بدم
جلوی چشمم پیام رو فرستاد:
خوبه؟ آروم شدی؟
باید نازتو بکشیم که قدم رنجه کنی خونه؟
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_دویست_ویازدهم _ما شده مهمون رو یک ماه تو خونمون نگه داشتیم برای ما عجیب نیست تاز
#رمان_ضحی ❤️
#قسمت_دویست_ودوازدهم
_نخیر بحث ناز و این حرفا نیست
ولی حق نداری از من خرج کنی!
چرا منو بده میکنی؟
آقا شاید من اصلا شوهر نکردم به تو چه مربوط فکر زندگی خودت باش!
_بیخود!! شاید شوهر نکردم یعنی چی؟
بچه ها شما بگید وقتی...
صدای پیام گوشیش باعث شد کلامش رو نیمه رها کنه و پیام رو باز کنه
گوشی رو گرفت جلوم و از رو چشمی خوندم:
_خداخیرش بده مگه اون آدمت کنه
بهش بگو خیالت راحت فردا برای بعد صفر قرارشو میذارم
زدم زیر خنده: عاشقتم زن عمو!
_زهرمار
دسیسه چین
حالا بذار دارم برات!
بعد رو به کتایون و ژانت گفت:
من حرف بدی میزنم؟
میگم بابا ۲۶ سال رو رد کردی مگه تا کی آدم خواستگار داره بذار تا پسره هنوز زن نگرفته
کتایون فوری واکنش نشون داد: واقعا هنوز زن نگرفته؟
رضوان گیج پرسید: کی؟!
چه خرابکاری بزرگی!
لبم رو به دندون گرفتم و رو به کتایون ابروهام رو تا حد امکان بالا بردم که سکوت کنه و حرفی نزنه اما موضوع هیچ جوره جمع و جور نمیشد
کتایون_خب
خواستگارش دیگه
رضوان جدی شد: مگه تو خواستگارشو میشناسی؟
آهسته سرم رو بالا فرستادم ولی کتایون گفت:
فکر کنم
یعنی یه چیزایی گفته بود ضحی
رضوان رو به من برگشت و بازوم رو فشار داد: ا... یه دقیقه دست و پا ببینم چی میگه!
کی رو بهتون گفته؟
کتایون راحت گفت: گفت چند سال پیش یه خواستگار داشته که رد کرده من فکر کردم همونو میگی!
رضوان فوری گفت: ایمان؟
پلکهام رو محکم کوبیدم به هم و دوباره باز کردم
باز هم اسمش اومد!
کتایون سرتکون داد: آره اسمش همین بود
رضوان سری تکون داد و با صدایی که انگار از ته چاه درمی اومد جواب داد: نه منظور من اون نبود!
اون که خیلی ساله پرونده ش بسته شده
منظور من برادر رفیقمونه که چند ماهیه حرف خواستگاری زدن و این نمیذاره بیان خواستگاری!
رو کرد به من: ضحی مگه تو...؟
فوری گفتم: نه بابا من فقط داشتم درباره چند سال پیش حرف میزدم میخواستم علت خراب شدن حال بابا رو بگم داستانشو تعریف کردم همین
کتایون که دردم رو میدونست بی موقع دهن باز کرد:
همین نیست رضوان
ضحی هنوز به این پسره فکر میکنه!
بخاطر همین خواستگار راه نمیده
کفری برگشتم سمتش و چشم دراندم:
هیچ معلوم هست چی میگی نصف شبی خل شدی؟!
رضوان دلخور بهم خیره شده بود
کلافه آخرین تقلام رو کردم: یه چیزی میگه واسه خودش!
رضوان با غیض سرتکون داد: واقعا که!
خب چرا به من نگفتی ترسیدی برم بهش بگم؟
نفسم رو با صدا بیرون فرستادم: انقد قبر کهنه
نشکافید خجالت بکشید!
لبش رو به دندون گرفت: من خنگو بگو فکر میکردم سر ماجرای عمو ازش بدت اومده!
_من اصلا با اون کاری ندارم فقط یکمی احساس دِین میکنم همین
اونم مهم نیست دیگه همه چی تموم شده رفته پی کارش شما هم جمع کنید بساط تفحصتون رو خوشم نمیاد!
نگاهش درخشید و با لبخند گفت: چرا تموم شد؟!
گیج و مبهوت نگاهش کردم و کتایون زودتر از من با ته خنده ای توی صداش پرسید: پس هنوز زن نگرفته؟!
لبخند رضوان روی صورتش پهن شد: تا جایی که من خبر دارم نه!
ما با خانواده اونا سر همون گله گذاری دیگه رابطه ای نداریم ولی به هر حال همسایه ان
خونه شون توی کوچه خودمونه!
ما که اینهمه سال تو خونه شون عروسی ندیدیم!
فوری و ناباور نفی کردم تا امید واهی توی دلم پا نگیره: چی میگی واسه خودت یه دونه پسر حمیده خانوم تا الان مجرد مونده؟!
یادت نیست همون موقع چه عجله ای داشت واسه زن گرفتنش؟
اینم شد دلیل؟
شاید تالاری باغی چیزی گرفتن واسه عروسیش!
_اونم هم سن و سال داداشای خودمونه دیگه نابغه
یه دونه پسر حاج مرتضی زن نگرفته مگه آسمون به زمین اومد! خب نگرفته دیگه
میگم اصلا عروسی ندیدیم و نشنیدیم تو خانواده شون برای ایمان
چطور دخترش رو شوهر داد فهمیدیم؟!
کتایون فوری گفت: چطور میشه مطمئن شد؟!
رضوان غرق فکر جواب داد:
_من سوال نکردم ولی فکر کنم رضا هنوز باهاش رابطه داره
میشه ته و توش رو درآورد و مطمئن شد
ترسیده گفتم: جون هر کی دوست داری آبروریزی نکن رضوان!
عحب گیری افتادیم نصف شبی
_من جایی اسمی از تو نمیارم باقیشم دیگه به تو مربوط نیست!
رو کردم به کتایون با غیض: همینو میخواستی دیوونه؟!
دستی بهم زد و خندید: دقیقا همینو!
وقتی تو شهامتش رو نداری دنبال خواسته هات بری مجبوریم هُلت بدیم دیگه!
...
تمام روز به حسرت زیارت میگذشت و اگر خاطرات مختلفی که رضوان و کتایون رد و بدل میکردن نبود اصلا نمیگذشت!
منتظر بودیم روز به شب برسه و شهر خلوت بشه تا راه زیارت پیش بگیریم
دلم انگار توی سینه بند نبود
هر دم پر میکشید و به زور پر و بالش رو زنجیر میکردم تا باز کمی تحمل کنه
سر میز شام توی رستوران پرسیدم: رضا امروز بیرون رفتید شما؟!
رضا لقمه توی دهنش رو فرو داد: آره چطور؟
_میخوام ببینم شهر خلوت شده یا نه؟
سری تکون داد: نگران نباش سحر میتونیم بریم حرم
الان برید استراحت کنید ساعت دو میریم
لبخندی از سر رضایت زدم:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در بدو ورود رمضانيم هنوز
حسرت به دلیمو نگرانيم هنوز
گويند: که آرزو بما عيبی نيست
یک کرببلا که ما جوانيم هنوز
#اللهمارزقنیکربلاء
اِلٰهیٖ
اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى
مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
بندهی درماندهات را
قبلِ مهمانی
ببخش...
#منلیغیرک
اگر محب آقا امیرالمؤمنینعلیهالسلام هستید،
امشب وقتشه...
همدیگه رو حلال کنید
🔶 ما رو هم حلال کنید ..التماسدعا🌹