هدایت شده از علیرضا پناهیان
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهوت پنهان
🔻امان از مذهبیهایی که شهوت پنهان دارند...
#تصویری
@Panahian_ir
📢اطلاعیه
به علت سردی و برودت هوا و سختی رفت و آمد فردا مراسم هفتگی هیئت برگزار نمیشود .
ان شا الله پنجشنبه مراسم شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام ساعت ۲/۴۵ بعدازظهر در خدمت شما عزیزان هستیم.
✅لطفا رسانه باشید.
💞عطر ظهور💞
🏝میشود این آخرین زمستان باشد؟
میشود بیایید و بهار بشود...
و بهار بماند؟...
میشود سرما و خشکی و دلتنگی
به خاطرهها بپیوندد؟...
میشود اندوه،
بارش را ببندد
و از دلهایمان برود؟...
میشود شادی راه خانههایمان را
دوباره پیدا کند؟...
میشود بیایید پدر؟...🏝
⚘سَلامٌ عَلى آلِ یس
َّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا داعِىَ اللَّهِ وَ رَبّانِىَّ آیاتِهِ
سلام بر آل یاسین
سلام بر تو اى دعوت کننده به خدا و عارف به آیاتش
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت 27 و دستش را می
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
📙رمان امنیتی #شهریور 🌾
✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 28
مطمئنم ریز جزئیات را در جریان بودم. قرار نبود تا خود همایش بینالمللیِ بانوان شهید، خون از بینیِ منتظری بیاید و در سخنرانیها و جلساتی که میرود، حتی یک فندک روشن شود؛ چه رسد به بمب و حمله تروریستی. کدام خری این اتفاق را رقم زده؟ چرا به من نگفته بودند؟ من این وسط چکارهام؟
حس گس و تلخِ تردید، همراه اسید معدهام بالا میآید تا حلقم. اسید معده را قورت میدهم؛ اما تردید خودش را میرساند به مغزم و زنگ هشدار را روشن میکند. نکند لو رفتهام؟ نکند... نکند اصلا از اول قرار بود من بشوم قربانی و سپر بلا، تا یک احمق دیگر کارش را بکند؟ نکند اصلا این عملیات اصلی ست و من عروسک خیمهشببازیام؟
دانیال احمق... اگر واقعا چنین چیزی باشد، با دستان خودم خفهاش میکنم. فکر کرده من حاضرم به همین راحتی قید زندگیِ نازنینم را بزنم و بروم زندان؟ اگر واقعا به من خیانت کرده باشد، هرطور شده از چنگ نیروهای امنیتی ایران فرار میکنم و از زیر سنگ میکشمش بیرون...
من به ماموریتی آمدهام که آن دانیال بزدل حتی حاضر نبود بهش فکر کند. با این وجود شاید هنوز نفهمیده من نه آن دخترِ لالِ پنج سالهام که زورش به پدرِ وحشیاش نرسد و نه آن دختر شانزده ساله احساساتی که خشمش را سر وسایل خانه تخیله میکرد. من الان آریلم؛ یک مادهشیرِ عصبانی.
بیش از آن که از انفجار قریبالوقوع یک بمب در سالن بترسم، نگرانم که این ظاهر آرامم، به چشم ماموران امنیتی بیاید و مشکوکشان کند؛ مخصوصا همان مرد کچل که فارغ از خطر انفجار، هنوز با آرامش بالای سن ایستاده و انگار کاری جز کاویدن میان جمعیت ندارد.
دست میگذارم روی دست آوید و فشارش میدهم: آ... آوید... ن... می... تو... نم... ن... ف... س... ب... ک... شم...
***
-بمبگذاری دو روز گذشته در سالن همایش دانشگاه اصفهان، بدون آسیب به هیچیک از هموطنان خنثی شد. هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حمله تروریستی را بر عهده نگرفته است.
از اخبار چیز بیشتری در نمیآید. مثل مار به خودم میپیچم در تخت. تف به شرف نداشتهات دانیال... نمیدانم پیام بدهم یا نه. میترسم تحت نظر باشم. نگاهی میاندازم به افرا که خزیده زیر پتویش و مثل یک پریِ معصوم، دستانش را گذاشته زیر سر.
نگاهم را میکشانم تا آوید که صورتش میان موهای فرفری و پرپشتش گم شده و بالشش را بغل کرده. حسرتشان را میخورم که میتوانند راحت بخوابند و به لو رفتن و دستگیر شدن و کوفت و زهرمار فکر نکنند. چرا همیشه، در هر جمعی، من بدبختتر از همهام؟
از جا بلند میشوم. تخت برای بیقراریام کوچک است. قدم میزنم اتاق را، طول... عرض... صدای ساعت رفته روی اعصابم. چهار و نیم صبح است، من فردا کلاس دارم، دارم از خستگی میمیرم و خوابم نمیبرد... اه.
چنگ میزنم میان موهایم. کدام گوری دیده بودم آن محافظِ کچلِ خونسرد را؟ چرا انقدر آشنا بود؟ چرا به من نگاه کرد؟ بدبخت شدم. حتما همین الان هم تحت نظرم. پرده را کمی کنار میزنم و پایین را نگاه میکنم؛ کسی نیست.
حاضرم تا ته جهنم بروم، ولی قدم به زندانهای امنیتیِ ایران نگذارم. هجوم میبرم به سمت کمد. کیف خاکستری سر جایش هست؛ وسایل داخلش هم. نکند افرا یا آوید آن را دیده باشند؟ اصلا شاید یک ریگی به کفش یکی از این دوتا هست. شاید همینها آدمفروشی کرده باشند که اگر اینطور باشد، خودم میکشمشان.
معدهام تیر میکشد. در کیف خاکستری را میبندم و به متر کردن طول و عرض اتاق ادامه میدهم. از خستگی، خودم را میاندازم روی تخت. صفحه چت دانیال را باز میکنم. گور بابای همهچیز... دوست دارم هر فحشی که بلدم را بنویسم و بفرستم برایش.
اصلا اگر تحت نظر بودم، باید تا الان یک اتفاقی میافتاد دیگر... عملیات تروریستی پریروز ناکام ماند و خنثی شد؛ بدون آسیب به هیچکس. خب دیگر منتظر چی هستند؟ باید دستگیر میشدم تا الان. من حواسم به همهچیز بوده. هیچکس تعقیبم نکرده. هیچ حرکت اضافه و خطرناکی نداشتهام. نه در لبنان، نه ایران. اصلا هیچ سوءسابقهای ندارم که کسی به من مشکوک شوند؛ مگر این که یک نامردی من را فروخته باشد.
#ادامه_دارد ...
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#فاطمه_شکیبا
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای روزی به نام #ولنتاین از زبان #استاد_پورازغدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیان جالب رهبر انقلاب در رابطه با نحوهی تربیت در خانوادههای چند فرزندی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️تو همان وعدهی حقّ خدایی که محقق خواهد شد.
سلام ای وعدهی راستینِ خدا!
✨ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️
⏳ ۲۱ روز مانده به نیمه شعبان
#تا_همیشه_سلام
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚میدانستید #تسبیحات_حضرت_زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی دارد؟!
#استاد_پناهیان
#کلیپ 🎥
🍃🌸✿●•۰▬▬▬▬▬▬
❇️دوره بینش معروف ۳
با رویکرد امر به معروف و نهی از منکر
🔹مدرس دکتر سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی
▪️شرکت در دوره:
▫️آنلاین و آفلاین
▪️مزایا:
▫️رایگان
▫️ضمن خدمت کارکنان دولت
▫️گواهی مربیگری
📆شروع دوره از ۲۶ بهمن ۱۴۰۱
🔹ثبت نام با مراجعه به سایت:
http://Www.setad-abm.ir
💠کسب اطلاعات بیشتر:
📞 ۳۲۶۴۵۴۰۳ داخلی ۳
(از ساعت ٨ تا ۱۴)
ما را در پیام رسان های ایتا به نشانی
🆔 @setadHamedan
روبیکا به نشانی
https://rubika.ir/joing/DFBABDBI0GZICLECPCUPFLDYFQBKPRUU
و تار نمای https://www.setad-abm.ir/fa/hamadan همراهی نمایید
روابط عمومی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان همدان