﷽
🔸نماز حاجت مخصوص پنجشنبههای ماه شعبان
پنجشنبههای ماه شعبان، فضیلت خاصی دارند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
پنجشنبههای ماه شعبان، آسمانها را زینت میکنند
و فرشتهها به درگاه خدا اینطور دعا میکنند:
خداوندا، روزهداران امروز را بیامرز و دعاهایشان را اجابت کن!
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله نماز حاجتی را یاد دادند و فرمودند:
هرکس در پنجشنبه ماه شعبان، این نماز را بخواند خدا همه حاجات دینی و دنیایی او را میدهد.
🔻دو رکعت (به نیت نماز حاجت پنجشنبه ماه شعبان)
🔻در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید
🔻بعد از تمام شدن نماز، صد مرتبه صلوات
📚 الإقبال الأعمال، ج3، ص301
👈زمان خواندن این نماز، از اذان صبح پنجشنبه است تا غروب پنجشنبه
👈 اگر این نماز، با زبان روزه خوانده شود تاثیر خیلی بهتری خواهد داشت.
هنگام دعا حاجت مولایمان را فراموش نکنیم 🤲
.
⭕️ برای مقابله با تفکر جمهوری اسلامی راهبردی ترین مکان مدرسه و دانشگاه است...
🔻براندازا و سلطنت طلب ها بعد از شکست سند ۲۰۳۰ و شکست در به میدان آوردن دانش آموزان در اغتشاشات اینبار با پروژه ی جدید مسموم کردن دانش آموزان و دانشجویان وارد میدان ایران ستیزی شدن.
🔻البته هرچند این جماعت دیگر باید خواب ایران بدون جمهوری اسلامی را ببینن اما یک چیز را به همه ثابت میکند که برای این جماعت هدف هر وسیله ی (حتی مسموم کردن دانش آموزان بیگناه) را توجیه میکند.
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
⭕️ برای مقابله با تفکر جمهوری اسلامی راهبردی ترین مکان مدرسه و دانشگاه است... 🔻براندازا و سلطنت طل
برای دشمن ایران، #پیروز و دلار فرقی نداره
از هرچیزی که بشه باهاش سیاه نمایی کرد و بر طبل حقارت کوبید استفاده میکنه
والا کیه که ندونه این روزا ایران چطور و تو چه شرایطی داره رو به جلو حرکت میکنه
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت 35 طوری خوشحال ا
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
📙رمان امنیتی #شهریور 🌾
✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 36
ترسیدم گرمای دستانش را دیگر روی موها و صورتم حس نکنم. میخواستم بگویم نرو؛ نمیتوانستم. دست کشید روی حرزی که بار قبلی دور گردنم انداخته بود: انتی مو وحیده. ان الله معک.(تو تنها نیستی. خدا با توئه.)
خدا؟ نمیفهمیدمش؛ ولی شاید همراهیاش با من، به اندازه حضور حیدر میتوانست خوب باشد. باز هم، دوباره ترس به جانم افتاده بود با فکر رفتن حیدر. دوست نداشتم برود. بغض گلویم را چنگ زد.
زبان که نداشتم؛ با نگاهم التماس کردم که نرو. دستانم را دور گردنش حلقه کردم؛ بلکه اینطوری نگهش دارم. اشک موج میخورد پشت پلکهایم. آرام و با ملایمت، دستانم را از دور گردنش باز کرد و به التماس افتاد: روحی! لاتبکی!(عزیزم گریه نکن!)
و بر دستانم بوسه زد. لبخندش پر از غم بود. عروسک را به سینه چسباندم و لب ورچیدم. ایستاد. باز هم دلم به رفتنش رضا نداد. دویدم جلو و شلوارش را گرفتم. چقدر بلند بود! سرم را هرچه میتوانستم به عقب خم کردم تا بتوانم ببینمش.
خم شد، طره موهایم که بر چهرهام افتاده بود را با دست کنار زد و گفت: فی امان الله روحی.
*
افرا و آوید خوابیدهاند و دوباره خواب با چشمان من بیگانه شده. نشستهام مقابل پرترههایی که از حیدر کشیدهام. خیلی زودتر از آن پیدا شد که بخواهم خودم را برای دیدنش آماده کنم.
یک چراغ کوچک قرمز هم گوشه ذهنم سوسو میزند که: اگر مسعود دام پهن کرده باشد چی؟
و خودم جوابش را میدهم: پیدا کردن جوابِ سوالی که تمام عمر ذهنم را درگیر کرده، ارزش ریسک کردن دارد.
میروم سراغ کیف خاکستری گوشه کمد. دست میکشم روی محتویات کیف؛ بدون این که ببینمشان. از سرمای فلز آنچه داخل کیف است، لرز میکنم. ذهنم پر میشود از این سوال که اگر فهمیدم مستحق مرگ است، چطور بکشمش؟ برگ چغندر که نیست؛ مرد جنگی است آن هم از نوع پاسدار. نمیدانم از پسش برمیآیم یا نه.
میتوانم در آغوشش بگیرم و همان آن، چاقو را فرو کنم در شکمش یا تیری بنشانم در پهلویش؛ ولی نه... او هم مثل آرسن، من را نامحرم میداند. اگر هم بخواهم به سمتش حمله کنم هم، مسعود میآید کمکش و خودش هم دست روی دست نمیگذارد؛ و قطعا حریف هردوشان نمیشوم. باید اول شر مسعود را بکنم.
شاید هم بشود سم به خوردش بدهم یا بپاشم توی صورتش. و تا بیاید به خودش بیاید، رفته آن دنیا. ولی نه... سم از کجا بیاورم آن هم برای فردا؟ اصلا سم زیادی بزدلانه است. دوست دارم وقتی دارد جان میکَنَد، به چشمانش زل بزنم و سر صبر، از بدبختیهای این شانزده سال بگویم و از این که چقدر دوستش داشتم، چقدر به آمدنش امیدوار بودم و چقدر از نیامدنش نابود شدم.
در هر حال، در دیدار اول نمیشود او را کشت. شاید هم دلیل قانعکنندهای داشت؛ یا بخاطر این که یک بار جانم را نجات داد، از جانش گذشتم. جان دربرابر جان...
*
#ادامه_دارد ...
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#فاطمه_شکیبا
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
در پی اعتراضات گسترده ضد دولتی، پلیس مجبور به استفاده از باتوم و گاز اشک آور و بریدن گوش معترضان شد! مردم اما همچنان در خیابان شعار مرگ بر دیکتاتور سرمیدهند؛ این اتفاقات اینروزهای خیابانهای تلاویو است؛ نسخه برای ایران پیچیدند اما خودشان گرفتار شدند؛ تازه اول راه است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبزیارتیارباب
▪️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِالله
وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
🖤اَلْسَّلٰام عَلَى ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ اَوْلادِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ أصْحاٰبِ ٱلْحُسَيْـن
🏴اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ کَرْبِلٰاْ
اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#شب_جمعه
#حدیث_روز
حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام:
ذَوُو العُيوبِ يُحِبُّونَ إشاعَةَ مَعايبِ الناسِ؛ لِيَتَّسِعَ لَهُمُ العُذرُ في مَعايبِهِم
كسانى كه خود عيب دارند، علاقه مند به شايع كردن عيب هاى مردم هستند، تا جاىِ عذر و بهانه براى عيب هاى خودشان باز شود
📗 غررالحكم حدیث 5198
═══✼🍃💖🍃✼══
🌹