eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.6هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
210 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت53 در اتاقک نگهبانی باز شد و کمیل، بی‌سیم به دست با یک مامور پلیس وارد شد
📓رمان امنیتی رفیق حسین می‌شنید؛ خوب هم می‌شنید. صدای یک گردان دانشجوی عصبانی بود که فریاد می‌زدند: - رأی ما رو پس بده! رأی ما رو پس بده! از کدام رأی حرف می‌زدند؟ راه پس گرفتن رأی از نابودی دانشگاهشان می‌گذشت؟ حسین به سادگی جماعت نیشخند زد. داشتند به اشاره‌هایی از آن سوی مرزها، با دست خود، خانه‌ی خود را به آتش می‌کشیدند. چند لحظه فکر کرد و پرسید: - صابری، الان شیدا و صدف کجان؟ صابری: وسط جمعیت، با همون پسره که آوردشون دارن دانشجوها رو تحریک می‌کنن. شیدا صورتش رو پوشونده؛ ولی صدف نه! آوردن یک مهره غیرحرفه‌ای و ساده و احساسی مثل صدف در آن معرکه، فقط یک معنی می‌توانست داشته باشد؛ و این یعنی صدف قربانی این ماجرا بود و باید کشته می‌شد. ذهنش رفت به ده سال پیش؛ خرداد سال هفتاد و هشت و حوادث کوی دانشگاه تهران. احساس کرد جایی در مرکز سرش می‌سوزد. دوباره داشتند کار را به جایی می‌رساندند که پای گارد ویژه وسط بیاید؛ و این یعنی آنچه نباید بشود... . صدایش را بلند کرد و خطاب به صابری گفت: - خانم صابری، خوب گوش کن ببین چی می‌گم! نباید بذاری یه تار مو از صدف یا شیدا کم بشه، مفهومه؟ حتی اگه لازمه درگیر شو، ولی نذار کسی بهش آسیب بزنه! به هیچ وجه نذار دستگیر بشه، حتی به قیمت شهادت یا دستگیری خودت! مفهوم شد؟ صدای محکم صابری را سخت می‌شنید که گفت: - بله قربان. چشم. یا علی! نمی‌دانست کارش درست است که صابری را فرستاده وسط عملیات یا نه؟ صابری را خودش آموزش داده بود؛ می‌دانست در مبارزه تن‌به‌تن کسی حریفش نمی‌شود و آموزش جنگ شهری هم دیده است؛ اما صابری مامور عملیات نبود. علمش را داشت بدون تجربه. با این وجود، حسین چاره دیگری نداشت. عذاب می‌کشید از این که حوادث را روی صفحه مانیتور می‌دید. آدمِ نشستن پشت خط نبود. صدای کمیل و صابری را می‌شنید که خبرهاشان از زهر هم تلخ‌تر بود. کمیل: قربان، آمفی‌تئاتر داره توی آتیش می‌سوزه! صابری: قربان، به خوابگاه الغدیر هم حمله کردن! کمیل: حاجی، دارن حمله می‌کنن به ساختمون‌های مرکزی! صابری: قربان، حلقه اصلی اعتراضات از پونزده نفر هم بیشتر نیستن، همونا دارن جمعیت رو هیجانی می‌کنن! کمیل: حاج آقا، من برم کمک آتیش رو خاموش کنم... وگرنه کل دانشگاه رو به آتیش می‌کشن! منو حلال کنین! و دیگر صدای گزارش دادن کمیل را نشنید؛ هرچه بود، داد و فریاد بود. حسین خیره به مانیتور، داشت همراه سالن آمفی‌تئاتر و ماشین‌های دولتی و دفتر بسیج دانشجویی می‌سوخت. ادامه دارد...
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت53 📌با ابزار‌های رسانه‌ای دیگر، چه کنیم؟ ❓ما نباید نسبت به برخی ا
📌با ابزار‌های رسانه‌ای دیگر، چه کنیم؟ ❓ما نباید نسبت به برخی از ابزارها، تعصّب داشته باشیم. بر فرض که فکری به حال ماهواره کردیم، با ابزارهای دیگر چه کنیم؟ تازه، چیزی نخواهد گذشت که دریافت شبکه‌های ماهواره‌ای، نیازی به این بشقاب‌ها نخواهد داشت، آن وقت، چه می‌کنید؟ 3️⃣ مدیریت صحیح ابزارهایی غیر از ماهواره با وجود همۀ تفاوت‌هایی که میان ماهواره با ابزارهای دیگر وجود دارد، باز هم نباید در خانه‌ها به صورت افسارگسیخته از آنها استفاده شود. ما در مشاوره‌ها توصیه می‌کنیم تا حدّی که امکان دارد، زمان خریدن تلفن همراه را برای بچّه‌هایتان به تأخیر بیندازید. استفاده از اینترنت هم تا حدّ ممکن، باید در محیط عمومی خانواده انجام بگیرد تا احتمال استفادۀ نادرست از آن، کمتر شود. 4️⃣ باز هم کار فرهنگی تردیدی نیست که در آینده‌ای نه چندان دور، بسیاری از فن‌آوری‌ها به راحتی در دسترس همگان قرار می‌گیرد و بدون داشتن سواد حدّاقلی هم قابل استفاده خواهد شد. به همین دلیل هم ما بارها تأکید کرده‌ایم‌ و باز هم تأکید می‌کنیم که باید کار فرهنگی را در اولویت فعّالیت‌ها قرار داد. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص۲۲۵