هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت54 حسین میشنید؛ خوب هم میشنید. صدای یک گردان دانشجوی عصبانی بود که فریا
📓رمان امنیتی رفیق
#قسمت55
***
فاصلهاش تا صدف، حدود دو متر بود؛ اما از همان فاصله هم حواسش به او بود. صدای برخورد منظم باتوم با سپرهای گارد ویژه که به گوش دانشجوها رسید، هر کدام به سمتی گریختند. دستهای خودشان را در جنگل مصنوعی گم و گور کردند و دستهای وارد ساختمان خوابگاهها شدند. بشری«نام کوچک صابری» داشت با فاصله از صدف میدوید و چشمش را میان جمعیت میچرخاند.
صدای تیرهوایی از فاصله صدمتری در گوشش میپیچید. نگاهش روی مردی ماند که دستش را زیر کتش برده بود. تعجب کرد؛ دانشجوها خوابگاهی بودند و اکثراً با لباس راحتی از خوابگاه بیرون آمده بودند؛ اما این مرد چرا کت پوشیده بود؟
صابری سرعتش را بیشتر کرد. شک نداشت مرد باید اسلحه داشته باشد. به نزدیک مرد رسید؛ حالا میتوانست از میان آن همه هیاهو، صدای نفس زدن مرد و کشیدن گلنگدن اسلحه مرد را بشنود. صدف بیخبر از همه جا داشت میدوید و گاهی شعار میداد. مرد انگار منتظر شلیکهای هوایی بعدی بود تا کارش را تمام کند؛ اینطوری مرگ صدف به گردن نیروهای گارد ویژه میافتاد.
بشری خودش را به صدف رساند و دقیقاً پشت سرش حرکت کرد تا بتواند سپرش شود؛ اما ناگاه ضربه محکمی میان کتفهایش خورد و کسی هلش داد روی زمین. یک لحظه از شدت ضربه نفسش در سینه حبس شد؛ اما نمیخواست ببازد. درد از ستون فقراتش در تمام بدنش منتشر میشد؛ اما بلند شد و دوباره نفس گرفت، این بار با قدرت بیشتری دوید.
طعم گس خون نفسهایش را سنگین میکرد. دوباره به مرد نزدیک شد و با لگد به ساق پایش کوبید. مرد روی زمین افتاد و بشری، با وجود تنگی نفس و دردی که داشت دنبال صدف دوید.
مرد؛ اما انگار نمیخواست کوتاه بیاید؛ گویا تصمیم داشت اول از شر مزاحمش خلاص شود. این بار ضربهاش را محکمتر و فنیتر کوبید؛ دقیقاً میان دو کتف؛ اما بشری تعادلش را حفظ کرد که نیفتد. پشت سرش، خسخس نفسهای خشمگین مرد را میشنید و حالا مطمئن بود مرد غیر از صدف، نقشه کشتن او را هم در سر میپروراند.
صدای نفسهای مرد نزدیکتر میشد و بلوار خلوتتر. حالا بیشتر دانشجوها خودشان را از مهلکه نجات داده و پراکنده شده بودند.
بشری فشار لوله اسلحه مرد را روی پهلویش احساس کرد؛ اما خود را نباخت. نفسش سخت میرفت و میآمد. ناگاه فشار لوله اسلحه مرد بیشتر شد تا جایی که بشری را به افتادن وادار کرد. درد از زانوهایش در تمام بدنش منتشر شد؛ اما میدانست وسط ماموریت، برای درد کشیدن هم وقت ندارد. مرد را دید که به طرف صدف میدود. چارهای نداشت؛ نشست، سلاحش را درآورد و شلیک کرد. مرد با صدای شلیک که از نزدیک بود، کمی خم شد تا از اصابت تیر در امان بماند. بشری از فرصت استفاده کرد و خودش را به صدف رساند تا دوباره میان گلوله و بدن صدف، حائل شود.
ادامه دارد...
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت54 📌با ابزارهای رسانهای دیگر، چه کنیم؟ ❓ما نباید نسبت به برخی ا
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت55
❌ماهواره برای ما سرگرمی است؛ همین!
❌
✔️برخی از افراد میگویند: «ما کاری به آنچه از اهداف پشت پردۀ این رسانهها گفتید، نداریم، تأثیری هم از این شبکهها نمیگیریم. ما به شبکههای ماهوارهای و فیلمها و سریالهای آن از جنبۀ سرگرمی نگاه میکنیم». نظر شما در این باره چیست؟
1⃣ ادّعای ثابت نشده
✅این ادّعایی است که باید در عمل، ثابت شود. ما نمیگوییم یکایک افرادی که برنامههای ماهوارهای را تماشا میکنند، مبتلا به تک تکِ اهدافی میشوند که متولّیان شبکههای ماهوارهای به دنبال آن هستند؛ امّا شاید شما یک در هزار هم پیدا نکنید کسانی که ماهواره میبینند و اثر نمیگیرند.
🚫بعد از یکی از برنامههایی که در بارۀ ماهواره حرف زدیم، یکی از مسئولان، بنده را خواست و گفت: «ما در طول زندگی خودمان، دیدهایم افراد مقدّسی را که به جهت شغلی که داشتند، باید شبکههای ماهوارهای را رصد میکردند؛ امّا پس از مدّتی دیدیم آنها که مقدّستر از ما بودند، راه را کج کردند و رفتند به جایی که نباید».
2⃣عاقبت تفریح باطل
🔰وقتی یک تفریح، جنبۀ باطل پیدا کند، انسان را به آن جا میرساند که قرآن میگوید:
همان کسانى که کتاب [آسمانى] و آنچه رسولان خود را بدان فرستاده ایم، تکذیب کردند؛ امّا به زودى [نتیجۀ کار خود را] می دانند!٭ در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کِشند...٭ و در آب جوشان وارد می کنند، سپس در آتش دوزخ، افروخته می شوند!٭ سپس به آنها گفته می شود: «کجایند آنچه را همتاى خدا قرار می دادید؛٭ همان معبودهایى را که جز خدا پرستش می کردید؟!». آنها مىگویند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند؛ بلکه ما اصلاً پیش از این، چیزى را پرستش نمی کردیم». این گونه خداوند، کافران را گمراه می سازد!٭ این [عذاب] برای آن است که به ناحق، در زمین شادى می کردید و از روى غرور و مستى به خوشحالى می پرداختید!٭ از درهاى جهنّم، وارد شوید و جاودانه در آن بمانید، و چه بد است جایگاه متکبّران!.
❇️در این آیه تدبّر کنید و به این پرسش پاسخ دهید که آیا میتوان در این تردید کرد که تفریحات اینچنینی که بنیان خانواده را بر هم میزند، مصداق بارز تفریحات باطل است؟
✳️یک بار دیگر، قسمت کلیدی آیه را از نظر بگذرانیم: «این [عذاب] برای آن است که به ناحق در زمین، شادى می کردید و از روى غرور و مستى به خوشحالى می پرداختید!».
📚بشقابهای سفره پشت باممان ص۲۳۳
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی