eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#رمان_ضحی ❤️ #قسمت_چهلم_و_هشتم _اینهمه گفتم هدف خلقت امتحانه! خدا سکوت میکنه تا استعداد ها متبلور
❤️ داستان خلقت انسان در تورات اینطوریه که خدا تصمیم میگیره آدم رو خلق کنه. علت خاصی هم ذکر نمیکنه. اما وقتی انسان رو خلق میکنه و خوب بهش نگاه میکنه میبینه عجب چیز عجیبی خلق کرده این یه چیزیه تو مایه های خودش! یعنی توانایی خدا شدن داره! در واقع میفهمه که اشتباه کرده! دوتا نکته همین اول کار در میاد. یکی اینکه مقام خدایی اونقدر دم دستیه که هر مخلوقی میتونه کسبش کنه در صورتی که منطق قرآن میگه قدرت خدا بینهایته ذات خدا حتی در تصور انسان هم نمیگنجه چه برسه که بخواد تصرفش کنه نکته دوم اینکه این خدا زیادی بی عرضه نیست؟ موجودی رو خلق میکنه بدون اینکه قبلش فکر کنه بدون اینکه بفهمه چکار داره میکنه حتما باید کارش تموم بشه بعد بفهمه که اشتباه کرده؟ خدایی که اشتباه میکنه! خدایی که ناتوان میشه! حالا خطا کرده میخواد جبران کنه ببین چکار میکنه آگاهی و جاودانگی رو که دو فاکتور مزیت خداست از انسان میگیره میکنه تو دو تا درخت! درختا هم دقیقا وسط محل سکونت آدم و حواست! و بهشون میگه به این درختا دست نزنید! خب انسان رو اشتباهی ساختی معدوم کن بره دیگه چرا باید خطر بالقوه برای خودت نگه داری؟ یعنی واقعا نمیتونه چیزی که ساخته رو از بین ببره؟ خدای ناتوان! دیدی تو این فیلمای هالیوودی دانشمنده یه چی میسازه دیگه نمیتونه جمعش کنه؟ یه همچین چیزی! بعد حالا آگاهی و جاودانگی مگه جسمه که مجبور باشی بکنی تو درخت؟ بعدم دقیقا میبری میزاری دم دستش بعد میگی دست نزن! چیزی که برات خطر ماهیتی داره چون اگر انسان آگاهی و جاودانگی داشته باشه خدا میشه پس رقیب خداست. بعد تازه انسان یه برتری هم داره خدا یکیه اینا دو تان پس فردا بچه دارم میشن میشن کلی! یعنی میخوام بگم قدرت تکثیر دارن. فاتحه ی این خدا خونده ست اگر اینا به این دو عنصر برسن بعد دقیقا درخت رو میبره میذاره دم دستشون؟! کانه اصلا عقل قائل نیستن برای این خدا! بعد دقت کنید این خدا کاملا رقیب انسانه! این خدا نسبت به انسان نه تنها خیرخواه نیست بلکه به شدت هم حسوده! خدایی که مانع پیشرفت آدمه مایه جهل و ضعف آدمه انسان رو ضعیف میخواد چون خودش کوچیکه و با رشد انسان موقعیتش به مخاطره میفته! این خدا پرستیدن داره؟ حالا آدم و حوا توی بهشت خودشون میچرخن بدون اینکه شعور و آگاهی داشته باشن چون شعورشون رو ازشون گرفت دیگه! ببخشید که این مثال رو میزنم برای اینکه متوجه تعریفش بشید تعریفش از انسان در اون جایگاه چیزی شبیه چهارپاست! یعنی داره میچرخه و میخوره و متوجه چیزی هم نیست خب طبیعتا انسانی که شعور نداشته باشه حیوان خواهد بود دیگه میگذره تا اینکه یه ماری! میاد توی بهشت به آدم و حوا میگه که چرا از میوه این درخته نمیخورید اونام میگن خدا منع کرده و گفته اگر اینو بخوریم می میریم. خدایی که دروغ میگه! حیله گره! مار هم میگه *هر آینه نمیمیرید بلکه آگاه میشوید* درخت دانش رو نشونشون میده یه میوه ی سیبی هم داشته میگه بخورید آگاه میشید خدا میخواد آدم رو جاهل نگه داره بعد یه مار به انسان کمک میکنه که آگاهی رو به دست بیاره! اونوقت مگه انسان اشرف مخلوقات نبود مار که یه حیوونه از آدم بیشتر میفهمه که راهنماییش میکنه؟ بعد مگه آدم شعورش تو درخت نبود چطوری تصمیم میگیره میوه رو بخوره؟ اصلا چطوری خدا ازش قول میگیره که به این درخت دست نزن و اونم میفهمه مگه گوسفند میفهمه از کدوم علف میچره؟ کل این داستان پارادوکسه چون انسان ساخته تحریف کتاب مقدس که ما میگیم یعنی این علی ای حال این مار نمیتونه مخ آدم رو بزنه میره رو مخ حوا. مخ اونو میزنه. اونم میره رو مخ آدم. هم خودش میخوره هم به شوهرش میده فهمیدی چی شد؟ مقصر ماجرا شد زن چون بی عقل بود نتونست مقاومت کنه زود قبول کرد! به هر حال وقتی این سیب رو خوردن به ناگه آگاهی شون رو به دست آوردن. آگاهی ای که با یه سیب خوردن به دست میاد! تخیلیه اصلا حالا اینا میوه رو خوردن آگاهی کسب کردن متوجه شدن که عریانن، تا قبلش نمیدونستن طبیعتا گوسفند که متوجه نیست لباس تنش هست یا نیست! حالا سوژه خنده رو داشته باش خدایی که اینا بیخ گوشش کودتا کردن درخت دانش رو تصرف کردن به آگاهی رسیدن و اصلا خبر نداره! تازه هوس کرده بیاد پایین قدم بزنه *و خداوند خدا در باغ میخرامید و آدم را ندا در داد که کجایی؟ آدم جواب داد خدایا چون دیدم که در باغ قدم میزنی خود را از نظرت پنهان کردم چرا که عریانم خداوند خدا فرمود که تو را آگاهانید که عریانی مگر از میوه آن درخت که تو را منع کرده بودم خوردی؟* خدایی که جسمیت داره باید بیاد پایین قدم بزنه تا از اوضاع آگاه بشه اصلا علم غیب کجا بود! چقدر شبیه انسانه این خدا تازه باید صدا بزنه آدم جواب بده و استدلال کنه از کجا فهمیدی عریانی آها از اون میوه هه خوردی؟ احاطه ای وجود نداره اصلا خدایی که میشه از نظرش پنهان شد حالا مواجهه این خدا با این نافرمانی چیه