eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
150 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔹🔹🔹 🌤آیا خود امام زمان منتظر ظهور است⁉️ باید بدانیم که امام زمان بیشتر از همه ما آرزوی ظهور دارد و برای آن دعا می‌کند و بارها به شیعیان نیز فرموده: 🔹برای تعجیل در ظهورم دعا کنید[۱] آن حضرت با دیدن ظلم و فساد گسترده بیش از ما ناراحت می‌شود[۲] و منتظر روزی است که بتواند عدالت، معنویت و اسلام را در تمام جهان حکم‌فرما نماید. 📗طبق روایت امام صادق علیه‌السلام منظور از مضطر (ناچار) در آیه «أَمَّن یجُِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ»،[۳] امام عصر است؛[۴] یعنی ایشان در دوران غیبت در حال ناچاری به سر می‌برند و هر آن منتظر پایان این دوران است. 📚منابع: ۱. منتخب‌الاثر، لطف‌الله صافی، ص۳۶۲. ۲.طبرسی، الاحتجاج ، ج۲، ص۲۷۸. (در این نامه امام زمان علیه‌السلام می‌فرمایند: به دلیل به شک افتادن گروهی از شما ناراحت شدیم). ۳. نمل: ۶۲. ۴. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۹. 🔸◽️🔹•••✦✧✦•••🔹▫️🔸 آیـــت الله : همان طور که نمی توانید با دستتان به خورشید برسید، نمی توانید به این راحتی به امام زمان برسید، امام زمان پاک و طاهر است باید پاک و طاهر شوید تا او را ببینید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهم و العَنْ اعَدائهْم اجْمَعین بِه عَددِ ما احاطَ بِه عِلْمُک
🏝این روزهای تلخِ بی‌دلخوشی، در تاریک‌سرای دهشت‌زای آخرالزمان، در عبور بی‌بهار فصل‌ها ... ما عمریست دل‌غمین و منتظر ، روزها را به امید آمدنتان شمرده‌ایم ... ... و در لحظه شماری‌های مداوم ، چه گل‌های معطری که از باغ انتظار پرکشیدند و چه جان‌های عاشقی که سوختند و نور بخشیدند و امید به ظهورتان را در دل‌ها روشن نگاه داشتند ... ... ای کاش بازآیید و زندگی را یادمان بیاورید ...🏝
•°🌱 |…↯خواب دیدم ڪه شدم صبح گفتم‌بہ خودم، هرچه صلاح است" حسین" *اَنتَ مُولاوأنا‌،* آرزوی حرمت ڪرد مرا دیوانه هرچه صلاح است، "حسین"(((:^^💔 السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین علیه السلام
عليه‌السلام می‌فرمایند: «الصَّلا‌‌ةُ مِن اللهِ عَزَّوَجَلَّ رَحمَةٌ، وَ مِن الملائِكَةِ تَزكِيَةٌ، وَ مِِن النّاسِ دُعاءٌ.» صلوات از جانب حق‌تعالی به معني نزول رحمت، و از سوی فرشتگان به معني ستايش و تمجيد، و از سوی انسانها به معني دعا مي‌باشد. 📖بحار‌الأنوار/جلد۹۱/ص۵۵
«وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است. 📖اعراف/۱۵۶
•°🌱 ❤️ فرقے نمیکند دمِ مرقد بایستد یا اینکه در مقابل گنبد بایستد بعد از سلام و عرضِ ادب سمتِ ڪربلا با احترام سمتِ تو باید بایستد....
سر  باز زدن چندباره ی مادر از پدر، کافی است تا به فرزند بیاموزد که می‌توان در مقابل مدیر خانه ایستاد. 👈 اگر مادر به وسیله سر  باز زدن از مدیریت پدر به خواسته خویش رسید، فرزند می‌آموزد که باید برای رسیدن به خواسته‌ها، مانند مادر عمل کرد. از همین رو، سرپیچی از دستور پدر را یک کار لازم و ضرور به حساب می‌آورد، نه کار زشت و ناپسند. 🔶دکتر سید کمال حسینی یمین
1_1150228020.mp3
2.58M
🌸💫بسم‌الله الرحمن الرحیم 💫🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✅ اثرات چهارگانه اتصال به اهل بیت علیهم السلام 💧قطره دریاست گربادریاست ☀️اثرات چهارگانه ی وصل به دریای نور اهل بیت علیهم السلام 1-طیب خلق 2-طهارت نفس 3-تزکیه 4-کفاره گناهان ♥️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم الشریف و اهلک اعدائهم اجمعین 🌸
تا‌دل‌انسان‌بازبان‌هماهنگے‌نداشتہ‌باشد؛ دعا‌واقعی‌نیست🌿'!
فقط در مکتبِ حسین است؛ که سه ساله‌ای نگران معجر میشود . . !
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#زمان_ظهور قسمت هفتم ⬅️ هنگام ظهور ، توسط حضرت ولیعصر(عجل الله فرجه)، در شهر کوفه 👈 ابلیس به قتل
قسمت هشتم ⬅️ در زمان ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) 👈 مردم به کف دست خود نگاه میکنند و با امام زمان صحبت میکنند. 📚 مکیال المکارم ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت49 باز هم امید بود که حسین را از گذشته بیرون کشید؛ این بار خبرش کاری بود:
📓رمان امنیتی رفیق بعد از چند لحظه مکث، کمیل دوباره گفت: - حاجی اومد بیرون. چندتا جعبه هم دستشه، گذاشت توی ماشینش. من می‌رم دنبالش. حسین: خدا به همراهت. صدای عباس شنیده شد که: - حاجی، شیدا و صدف با یه پسر از خونه اومدن بیرون. سوار یه ماشینن. چکار کنم؟ برم دنبالشون؟ حسین: برو؛ ولی حواست باشه به قرارت با اون یارو مجید هم برسی. درضمن، عکسشونو بفرست برام. عباس: چشم. حسین: دستت درد نکنه. ببینم، دیشب تاحالا کسی نرفته توی خونه؟ عباس: نه. این پسره حتما دیشب تا حالا توی خونه بوده. تازه حتماً مجید هم داخل خونه‌س. حسین لب‌هایش را روی هم فشرد. این کمبود نیرو بدجور دستش را بسته بود. رو کرد به خانم صابری: - شما آماده باشین، برید به موقعیت عباس. از این‌جا به بعد فعلا ت.م صدف و شیدا با شما باشه. صابری ایستاد، چادرش را مرتب کرد، با صدای محکم و مصممش «چشمی» گفت و از اتاق خارج شد. در این یک ساعت، گزارش‌های صابری، حسین را نگران‌تر می‌کرد؛ مخصوصا وقتی که گفت ماشین حامل شیدا و صدف وارد دانشگاه صنعتی شده و به طرف خوابگاه دخترانه رفته است. نه شیدا و نه صدف، هیچکدام دانشجوی آن دانشگاه نبودند؛ پس حضورشان چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ امید گزارش استعلام چهره پسرِ داخل ماشین را بلند برای حسین خواند: - شاهین دهقانی، دانشجوی کارشناسی رشته مکانیک دانشگاه صنعتی. هیچ سوء سابقه کیفری‌ای نداره؛ اما توی تشکلِ... فعال بوده. وضع مالی خانواده‌ش هم خوبه و پدرش کارخونه‌دار هست. حسین: خط مجید رو چی؟ استعلام گرفتی ببینی به اسم کیه؟ امید: بله. به اسم خودشه، این نشون می‌ده که خیلی حرفه‌ای نیست. مجید هم دانشجوی همون دانشگاهه؛ ولی خانواده‌ش از طبقه متوسط هستن. حسین متفکرانه دستش را زیر چانه‌اش زد و زمزمه کرد: - یکی دوتا آدم حرفه‌ای، دارن چندتا غیرحرفه‌ای رو هدایت می‌کنن و ازشون استفاده می‌کنن. اینطوری خیلی راحت‌تر می‌تونن ردهاشونو پاک کنن و بجای این که درگیر تسویه حساب درون‌سازمانی بشن، هرکسی که پاکسازی می‌شه رو به اسم شهید جلوی نظام عَلَم می‌کنن. ببین کِی بهت گفتم امید! امید شانه بالا انداخت و لیوان کاغذی چای را برای حسین پر کرد: - والا ما که به اندازه شما از این چیزا سر درنمیاریم حاجی... ولی خب حکماً همینطوره! صابری روی خط بی‌سیم آمد. صدایش منقطع بود؛ گویا نفس‌نفس می‌زد: - قربان سوژه‌ها همین الان خیلی راحت وارد دانشگاه شدن! نمی‌دونم چطوری شد که حراست انقدر راحت راهشون داد. حسین: شما چکار کردی خانم صابری؟ صابری: من از ماشین پیاده شدم، خواست خدا بود چندتا از دخترهای دانشجو هم می‌خواستن برن داخل، منم خودم رو انداختم پشت سرشون و رفتم تو؛ ولی الان ماشین ندارم. حسین: چرا نفس‌نفس می‌زنی؟ صابری باز هم نفس گرفت: - ماشین ندارم دیگه، پیاده دارم دنبالشون می‌رم. ادامه دارد...
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت50 بعد از چند لحظه مکث، کمیل دوباره گفت: - حاجی اومد بیرون. چندتا جعبه هم
📓رمان امنیتی رفیق حسین: خدا خیرتون بده. فقط مواظب باشید لو نرید. صابری: چشم. حسین داشت با خودش فکر می‌کرد چطور ممکن است دو نفر ناشناس، بدون کارت دانشجویی وارد دانشگاه شوند و حراست هم اعتراضی نکند؟ امید از چهره حسین این سوال را خواند و به سوالِ نپرسیده‌اش پاسخ داد: - قربان احتمالاً کارت دانشجویی جعلی داشتن. الان هم فصل امتحاناته، چون دانشگاه از شهر دوره، خیلی از دانشجوها با این که خوابگاهی هم نیستن می‌رن خوابگاه با دوستاشون درس بخونن و همون‌جا می‌مونن. پس خیلی غیرعادی نیست که شیدا و صدف هم همچین بهونه‌ای داشته باشن. حسین سرش را بالا آورد و با چشمانی گشاد شده پرسید: - تو اینا رو از کجا می‌دونی؟ امید: خودمم توی همون دانشگاه درس خوندم حاجی! حسین سر تکان داد و خیره به نقشه دانشگاه، گفت: - اینا یه برنامه حسابی برای دانشگاه دارن و معلوم نیست تاحالا چندتا مثل شیدا و صدف رو وارد دانشگاه کردن به این بهونه. راستی از عباس خبری نشد؟ تا اسم عباس را آورد، صدای عباس را از بی‌سیمش شنید: - حاجی جان کمیل این‌جا چیکار می‌کنه؟ حسین با شنیدن این جمله، ناگهان از جایش بلند شد و ایستاد. صدایش ناخواسته کمی بالا رفت: - یعنی چی؟ کمیل چرا اون‌جاست؟ مطمئنی خودشه؟ عباس از لحن حسین جا خورده بود. دوباره نگاهی به اطرافش انداخت و گفت: - مطمئنم خودشه! درسته که فاصله داره؛ ولی من می‌شناسمش! یه پسره اومد در خونه و چندتا جعبه از ماشینش درآورد و رفت تو، پشت سرش هم کمیل! حسین فهمید همان پسری که احتمال می‌رفت حسام باشد، باغ بهزاد را به مقصد همان خانه ترک کرده و احتمالاً چیزی که عباس باید به دانشگاه ببرد، همان جعبه‌هاست. عباس که متوجه سکوت حسین شده بود، دوباره پرسید: - جریان چیه قربان؟ حسین دوباره شقیقه‌هایش را ماساژ داد. این که معلوم نبود چه اتفاق شومی در دانشگاه صنعتی بیفتد، عذابش می‌داد. با توجه به گزارشی که کمیل از تجهیزات داخل خانه داده بود، می‌توانست حدس بزند اتفاق وحشتناکی در پیش است. صدایش خسته‌تر از قبل بود؛ اما محکم‌تر و بلندتر: - عباس جان، من نمی‌دونم؛ ولی اون جعبه‌ها نباید به دانشگاه صنعتی برسه. یه فکری بکن، چه می‌دونم تصادف کن... یا هرچی... ادامه دارد.
1_1169289211.mp3
9.59M
۳ 🏳 لحظه باشکوه و عاشقانه ملاقات با خدا پس از مرگ، 💥 با یک غفلت بزرگ که اغلب ما به آن مبتلا هستیم به لحظه‌ای پر از شرمساری و خجالت تبدیل می‌شود! 🔺در اربعین امسال، یکبار دیگر دری برای تبدیل این غفلت به فرصت وجود دارد... اگر آن را دریابیم! 🎤 @Ostad_Shojae
عکس هوایی از اختلاف سطح زندگی بین فقرا و ثروتمندان در شهر بمبئی هند نکته:هند نزدیک ترین رابطه سیاسی و اقتصادی را با آمریکا دارد عارضم که...
دو نوع زن وجود دارد: ⭕️ زنانی که در اوج امنیت می جنگند، برای برداشتن تکه ای پارچه از سرشان! ✅ و زنانی که زیر بمباران می گردند ،به دنبال همان یک تکه پارچه برای حفاظت از شرافتشان... 🌷 آیت الله جوادی آملی میفرماید: 🔶حرمت زن، نه اختصاص به خود زن دارد، نه مال شوهر و نه ویژه برادران و فرزندانش می باشد. 💢 همه ی اینها اگر رضایت بدهند، "قرآن" راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان "حق الله" مطرح است. حجاب زن حقی است الهی عصمت زن حق الله است. ✅ زن به عنوان امین حق الله، از نظر قرآن مطرح است. - زن باید این مسئله را درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم! 🔸 حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم! 🔺 حجاب زن مال خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند... ✅ حجاب زن حقی الهی است... ____◇___•🦋•___◇___ ____◇___•🦋•___◇____