eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ 🌺🌿 رازِ خلقت همه پنهان شده در عِین علی‌ست🌱✨️ ! 🌺🌿 (سیزدهم رجب هزار و چهارصد و یک) . «مراسم ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام » 🔴هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، استان همدان
حجت الاسلام والمسلمین حسینی یمین میلاد امام علی ۰۱.m4a
35.49M
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حسینی یمین «مراسم ولادت علی ابن ابی طالب علیه السلام » . . هیئت خواهران خادم الزهرا سلام الله علیها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی،استان همدان
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت ۲۲ -یعنی هیچ راه
🔰 🔰 📙رمان امنیتی 🌾 ✍️به قلم: قسمت ۲۳ با انگشتانش روی میز ضرب می‌گیرد: اوم... نه... بعضی وقتام پفک... یا کیک شکلاتی. همش رو هم تنهایی می‌خورم. و چشمانش از شیطنت برق می‌زنند. می‌گویم: چرا تنهایی؟ لب ور می‌چیند و با انگشتانش، ضرب می‌گیرد روی میز: خب... این کار مال بعضی وقتاست که خیلی دلم می‌گیره. آخه گاهی، «خودم» غصه می‌خوره... براش از اینا می‌خرم که اینا رو بجای غصه بخوره. و لبخندی می‌زند متفاوت از همه لبخندهایش: حالا فکر نکنی دائم میام هله‌هوله می‌خرما... دو سه ماه یه بار اینطوری می‌شه. فروشنده، بستنی‌ها را می‌گذارد مقابلمان. چشمان آوید، برقی کودکانه می‌زنند از شوقِ بستنی: امروز دلم نگرفته، جایزه‌مونه. و البته مهمون منی. از بستنی شکلاتی شروع می‌کند و یک قاشقش را می‌گذارد در دهانش. دستم می‌رود به سمت قاشق و کمی از بستنی وانیلی‌ام را جدا می‌کنم؛ اما در دهان نمی‌گذارم. بی‌مقدمه و بی‌رحمانه می‌پرسم: اصلا مگه تو هم دلت می‌گیره؟ خیلی شادی، بهت نمیاد. و باز هم همان لبخند متفاوت؛ این‌بار عمیق‌تر. لبخندی که نه بر لب یک دخترِ بازیگوش، که بر لب یک زن جاافتاده و دنیادیده می‌نشیند و بعد از چند لحظه می‌گوید: مو هر دردآشنایی می‌شناسُم، رو لِبش خنده‌س/ خیالت ای دلِ شنگول و شادابُم نمی‌گیره؟ از لهجه جدیدش جا می‌خورم؛ از شعر هم. به آوید نمی‌خورد اهل شعر باشد. گیج می‌شوم: دلت از چی می‌گیره؟ -غمام رویایی‌ان، چیزی شِبیه قصه‌ها، اما/ پرِ شاماهی قصه، به قلابُم نمی‌گیره... ابروهایم را می‌دهم بالا که بفهمد گیج‌تر شده‌ام؛ انقدر که نمی‌توانم از زیباییِ شعر لذت ببرم. لبخندی به چهره گیج من می‌زند و ادامه می‌دهد: هلُم می‌ده جلو؛ اما، جهان کارش عقب‌گرده/ مو او طفلُم که گردون از سر تابُم نمی‌گیره/ خودی‌کُش بوده ای دنیا از اول، آخر قصه/ اشاره می‌کنُم رستم! مو سهرابُم... نمی‌گیره! دوست ندارم همه‌چیز را انقدر پیچیده کند. می‌گویم: دلت از چیِ دنیا گرفته؟ یک تکه از بستنیِ وانیلی‌اش جدا می‌کند: نِفهمید و نمی‌فهمن مُنو درد مونه اینجا/ مو خط دکترُم خالو! کسی قابُم نمی‌گیره... بستنی را می‌گذارد در دهانش و سریع می‌شود همان آویدِ قبلی: بخور آب نشه!  *** 🌾 فصل دوم: شهر خرماها افرا قدم می‌گذارد به اتاق و بی‌مقدمه می‌گوید: فکر کنم یه نفر رو پیدا کردم که بتونه کمکت کنه. نگاهم را از روی نقاشیِ سیاه‌قلم برمی‌دارم و می‌دوزم به چشمان سبز افرا. آوید هم کتابی که دستش بود را می‌اندازد یک گوشه و روی تختش می‌نشیند: واقعا؟ یعنی یه دستشویی رفتن ساده‌ت انقدر می‌تونه برای ما مفید باشه؟ خنده‌ام با دیدن جدیت نگاه افرا، در گلو خفه می‌شود. راستش افرا اگر کلاس نداشته باشد، جز دستشویی رفتن و غذا خوردن، دلیلی برای بیرون رفتن از اتاق ندارد. افرا سر می‌چرخاند به سمت آوید و چشمانش را تنگ می‌کند: نخیر، داشتم با یکی حرف می‌زدم. آوید سر جایش بی‌قراری می‌کند: خب بگو دیگه! ... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/6820 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️عاشقانه ترین وصال... روزهاست که چشم انتظارم چقدر سخت بود فراقت عزیزِ مادرم روزها در انتظار غروب و شبها در انتظار طلوع می‌نشستم تا روزگار نبودنت، اینقدر سخت نگذرد.. جانانم هنوز گرمای بوسه‌ای که در گودالی خون آلود از حنجرت ستاندم به خاطر دارم... باورم نبود که بی حسین به بازار شام درآیم به مجلس شراب از تو سُرایم بر کنج خرابه در غم دردانه ات آه از دل برآرَم جانانم از غمت چنان گشتم که عبدالله مات سپیدی گیسوانم تا ساعتی مرا نشناخت قربانت گردم فدای سرت آنچه بر زینب گذشت آمدم تا در کربلا فدایت شوم... اما در کربلا نه بلکه با هر بار بالارفتن خیزران زینب جان داد آن لبان بوسه گاه پیغمبر بود لبانت کلام توحید میسرود چگونه شد که ضربگاه خیزران شد؟ دیگر تمام شد.... زینب و خاطرات جان سوز کربلا و شام و خرابه امشب به اتمام رسید... آمدم تا دوباره در سایه نگاهت آرام گیرم سلام ای عزیز مادرم.... امشب شب وصال است... وصال خواهر به برادرش... امشب کربلای زینب به اتمام رسید و از غم دنیا رهایی یافت... سلام بر عزیزِ مادرم... شهادت ام‌المصائب، زینت پدر، عمه سادات را محضر مقدس (عج) و تمام شیعیان جهان اسلام تسلیت عرض می‌نماییم
17.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢«ترول‌ها» چگونه ما را عصبانی و ذهن‌مان را کنترل می‌کنند؟ 🔻 (Troll) یک اصطلاح اینترنتی است و به کسانی اطلاق می‌شود که در جوامع آنلاین پیام‌هایی بی‌ربط، ناراحت کننده و فتنه آمیز ارسال می‌کنند با این هدف اصلی که بقیه را وادار به عکس‌العمل‌های احساسی کنند و باعث بحث‌های بی‌ربط به موضوع اصلی شوند.
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔 تفکر انتقادی چیه و به چه دردی میخوره؟! 🔹 تا حالا شده ندونی کجا پولت رو سرمایه گذاری کنی؟ 🔹 کدوم بسته اینترنتی را بخری؟ 🔹 به کدام دارو یا موسسه لاغری اعتماد کنی؟ همه اینها به دلیل ضعف ما در تحلیل و است❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 وفات حضرت زینب سلام الله علیها 🌴تو خیمه هنوز 🌴من سرلشکرتم 🎤 با صدای حاج محمود ⏯ زمینه 📎 سلام الله علیها
نگاه رهبری واقعا پدرانه است در خصوص فرمان عفو رهبری با حاج‌آقا پناهیان مصاحبه کردیم، گفتند:« رهبری واقعا آحاد ملت را فرزندان خود میداند و سفارش های پشت پرده ایشان به مسئولان انتظامی و امنیتی بسیار بیشتر از این عفو بوده است»