eitaa logo
علی اصغر خواجه زاده«شاعر وذاکر اهل بیت»
129 دنبال‌کننده
44 عکس
74 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کجایی ای علمدار رشید لشگر ما شکسته باغم تو قلب پاک رهبر ما همه داروندار تو شده خرج ولایت رسیدی عاقبت بر آرزوی خود شهادت چه زیبا جان سپردی دل مارا تو بردی حنا بسته ای؛ تو بر روی خود؛ چنان ارباب بی سر به دوشت علم ؛در این ماه غم ؛شدی مهمان مادر ( امیرحرم ؛ امیرحرم ؛ تویی سردار لشگر ) ------------------------------------ همینکه دست سردار حرم از تن جدا شد همه دیدند شمر این زمانه بی حیا شد ولی غافل از اینکه هرجوان در شور و شین است سپاهی از سلیمانی هوادار حسین است نشد بی احترامی در اینجا به امامی ولی کربلا چه غوغابه پا شده با داغ عباس زده شعله ها در آن خیمه ها به دامان گل یاس ( امیرحرم ؛ امیرحرم ؛ تویی سردار لشگر) @ghasemnemati_ir
باز کن اغوشت ای غفار، من برگشته ام سربه زیرو بی کس وبی یار،من برگشته ام دل به هرکس غیر تو دادم غرورم راشکست زخمی از بی مهری وآزار ، من برگشته ام ای رفیق ِ روزهایِ سخت دستم رابگیر کن نظر خورده گره در کار، من برگشته ام پیشِ این وآن بیا ودستِ من را رو مکن آبروداری کن ای ستار، من برگشته ام یادُرُستم کن همین امشب ویا مرگم رسان خسته ام از این همه تکرار ،من برگشته ام بارها و بارها شرمندة آقا شدم بازهم با لطفِ او این بار، من برگشته ام تا زمین خوردم بلندم کرد آقای نجف در پناهِ حیدرِ کرار، من برگشته ام مادرِ آئینه ها قلبِ مرا تطهیر کرد بادعایِ مادری غمخوار ،من برگشته ام بالبانِ تشنه هر مغرب دلم کرب وبلاست با سلامی لحظة افطار، من برگشته ام اربعین زینب صدا زد : کو علمدارِ حرم از میانِ کوچه وبازار ،من برگشته ام بعد از آن مجلس سکینه قهر کرده با همه گفت عمو : از مجلس اغیار، من برگشته ام مادری باسینة پُر شیر روضه خوان شده ای علی بایک دلِ غمدار، من برگشته ام مادری در پیش چشمم کودکش را شیر داد باامیدِ لحظه ای دیدار ،من برگشته ام @ghasemnemati
مناجات شب‌های پایانی ماه مبارک رمضان آهسته آهسته ببندم بارِ خودرا من می روم اما ندیدم یارِ خودرا شب‌های خوبی بود حیف از دست دادم قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا من توبهٔ شب‌های قدرم را شکستم پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا شاهد میاور من گنهکارم قبول است اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم خالی مکن از پشت من دیوار خودرا تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا نور دعا قلب و زبانم شستشو داد تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا یک عمر پای سفره زهرا نشستم بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا سنخیّتی بین من و آقای من نیست تطبیق دادم با علی کردار خودرا رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد وعده به ما داده علی دیدار خودرا زهرا رسانَد یاری ما در قیامت آقای محشر حیدر کرار خودرا وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم باگریه واکردم فقط افطار خودرا گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم یادی نمودم غربت دلدار خودرا شب‌های آخر سائل سلطان طوسم دارد هوای نوکر دربار خودررا من شاهرگ پایِ یکی یکدانه دادم عالم خبردارند من «عبدالجوادم» @ghasemnemati_ir
مناجات شب های پایانی ماه مبارک رمضان گریز روضه امام جواد علیه السلام فرصت کم است و اهل دعا را خبر کنید جامانده های ماه ِ خدارا خبر کنید جانم خدا...چه ریخت و پاشی نموده است پایانِ سفره ؛هرچه گدارا خبر کنید قدرِ تمامِ ماه ؛ گنهکار می خرند آلوده هایِ بی سروپا را خبر کنید من گُم شدم زقافله ها دور مانده ام لطفی کنید و راهنما را خبر کنید خیلی دلم ز مردم دنیا گرفته است هم ناله های من ؛ شهدا را خبر کنید تاقبل از عید ... کاش منادی ندا دهد دلداده هایِ کرببلا را خبر کنید فردا که سوی ِ آتشِ دوزخ مرا بَرَند آقام سیدالشهدا را خبر کنید در روز ِ حشر ، وقتِ حساب و کتابِ مان با احترام مادرِ مارا خبر کنید آب از سرم گذشته ، نفسهایِ آخرم قبل از همه امام رضا را خبر کنید بی شک همینکه ناله زنم« یا ابالجواد» بی معطلی امام رضا می رسد به داد اما نبود گوشه حجره به چشم تر جان دادن ِ عزیز دلش را کند نظر بستند روی او همه درهای حجره را می زد به کام تشنه غریبانه دست و پا آنکه ظهور اسم ِ خدای ِ عزیز شد اسباب رقص و شادی چندتا کنیز شد او هرچه داد زد جگرم آب آب آب دادند با دهن کجی و کف زدن جواب لعنت به همسری که دهد شوهرش عذاب ای جان فدای ِ معرفتِ حضرت رباب تا دید روی خاک ، عزیزِ ابوتراب یک عمر گریه کرد و نشست زیر آفتاب با آنکه داغدیده شد و خارجی خطاب پای حسین رفت به آن مجلس شراب @ghasemnemati_ir
هدایت شده از اشعار قاسم نعمتی
به مناسبت روز معلم چندبیتی به تمام کسانی که حق استادی به گردن ما دارند تقدیم می کنم : تعلیم به ما دادی، آداب عبادت را ای هادی راه ِ دین ، دلسوز تر از بابا هرگمشده ای داریم ، نزد تو شود پیدا تعظیم به تو‌ باشد، تکلیف برای ما روشن شده این مطلب در جمله ای از مولا «مَن‏ عَلّمني‏ حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً» استاد به شاگردش حق پدری دارد نازم به مُرادی که بزم سحری دارد هنگام مناجاتش چشمان تری دارد از راز تقرّب هم ،بی شک خبری دارد اینجاست که این جمله قدری بشود معنا «مَن‏ عَلّمني‏ حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً» چون کودک نو پائی آهسته بَری راهم بی راهنمائی ها یک طفلک ِ گمراهم در نیمه شبِ جهلم، نورِ سخنت ماهم با زحمت ِ تو قدری، از عاشقی آگاهم بوسیدنِ دستِ تو واجب شده، ای والا «مَن‏ عَلّمني‏ حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً» از مرحمت زهرا با تو شده ام مانوس چون قطره ناچیزم در ساحلِ اقیانوس هربار حرم رفتم با دیده تر پابوس بهر تو دعا کردم در محضر شاه طوس نامِ تو از این باب است خواندم همه جا "آقا" «مَن‏ عَلّمني‏ حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً» @ghasemnemati_ir
هدایت شده از اشعار قاسم نعمتی
چند بیتی تقدیم به شهید والامقام سید ابراهیم رئیسی با رفتنت سر فصلی از غم را نوشتی معلوم شد از پیکرت زهرا سرشتی با خستگی, زخم زبان هم می شنیدی مظلوم تر بودی تو حتی از بهشتی دستان تو‌دامان دنیا را رها کرد گویا تو را از عرش اربابت صدا کرد جای تمام بی وفایی ها که دیدی روی تو آقای رئوف آغوش وا کرد پای شهادت نامه ات امضای سلطان آمد به استقبال تو شاه خراسان پیراهن خدمت برای تو کفن شد نام تو جاویدان کنار نام ایران یادم نرفته گریه های بی صدایت بالای سر، وقت سحر یاربنایت اذن شهادت را گرفتی در شب قدر وقت گریز روضه های کربلایت گم شد اگر آن چند ساعت پیکر تو چشم انتظارت بود گریان مادر تو جسم توهم آخر شبیه حاج قاسم پیدا شده با دیدن انگشتر تو روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک جای سالم در همه پیکر ندارد جایی برای بوسه مادر ندارد من بی وضوموی تورا شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم @ghasemnemati_it