گزیده ای از یک ترکیب بندمربوط به سالهای دور 👇
اکنون که دل لبریز از بوی بهاراست
جنت زبوی سینه ی ما وامداراست
با مژده ی فصل بهار وماه رحمت
آری قلوب ما تماما بی قراراست
خوشبوتر از عطر دل انگیز بهاری
لطف عظیم حضرت پروردگاراست
اتمام سال ما که سالی پر نعیم است
بایاد ونام حضرت عبدالعظیم است
آنان که برکون ومکان سر رشته بودند
مارامقیم شهر ری بنوشته بودند
وقتی خدا می آفریده جسم مارا
این خاک را بامهراو آغشته بودند
آری ازآن وقتیکه که من در خاطرم هست
خوبان همه در صحن او سرگشته بودند
ع.خواجه زاده
https://eitaa.com/khajezade128
مناجات
#رمضان
#امام_زمان
درنخستین روزهای سال من راهم بخر
بی کسم، عبدم ،ذلیلم آبرویم رامبر
آرزوهایم دراز و حیف عمرم کوته است
دست خالی من صدایت میزنم باچشم تر
شام دنیا ظلمت است و طی شودبا اشتیاق
چون شنیدم فیض افزون است هنگام سحر
همرهانم رفته اند افسوس تنها مانده ام
خسته ام از گیرودار نفس من راهم ببر
سالها در آرزوی وصل عمرم طی شده
لیک روزی ام نگردیده بجز خون جگر
ع.خ۴۰۲/۱۲/۲۹
https://eitaa.com/khajezade۱۲۸
????: ???? ???? ???
www.emam8.com/article/86025
14030105_v_gholamrezazadeh.mp3
8.69M
#قرائت_دعای_مجیر
#شب_چهاردهم_ماه_مبارک_رمضان
آقای حاج محمد رضا غلامرضازاده
https://eitaa.com/khajezade128
سرودمیلادامام_حسن_مجتبی(علیه السلام)
به سبک ای سمت نوکریت مناسب برای مساجدو....
دل شده کانون وفا زقدوم حسن مجتبی
سرزده ازبیت علی مه حق نیمه ی ماه خدا
روی حسن جلوه کنان شده درخانه ی شیر خدا
آیت رحمان ورحیم آمده-عیدکریم ابن کریم آمده
یا حسن یاحسن(۲)
مقدم پورعلوی سبب شادی عالم شده
دل پرازشورونوا تهی ازغصه وازغم شده
باکرم بی حدخود سبب خجلت حاتم شده
مرغ دل آهنگ چمن میزند-چنگ توسل به حسن میزند
یاحسن یاحسن(۲)
درشب میلادحسن شده دل بی سرو سامان او
اهل توسل همگی زده انددست به دامان او
لقمه ی افطاری ما رطب ازسفره ی احسان او
سائل دستان کریم توایم-باده به دستان قدیم توایم
یاحسن یاحسن(۲)
مجلس ما مفتخراز نام پاک حسن مجتبی
محفل ماجلوه گراز روزه داران صیام خدا
نیاردآندم که خدا سازدازدل غمتان راجدا
یادامام وشهداکرده ایم-محفل ذکرتوبپاکرده ایم
یاحسن یاحسن(۲)
خداکندعیدی ما دیدن تربت مولا شود
محفل یادشهدا به بقیع شبی محیا شود
شفیع ماروزجزا مادرش حضرت زهراشود
ذکرخداخداخدابرلبم-شکرخدامن حسنی مذهبم
یاحسن یاحسن(۲)
فاطمه فرموده چنین به مقام حسن ابن علی
هرکه به دنیا بشود مست نام حسن ابن علی
گریه کندبه غربت و احترام حسن ابن علی
دلش تهی از غم دیگر شود-خنده کنان واردمحشرشود
یاحسن یاحسن(۲)
شعر،
#علی_اصغرخواجه_زاده
https://eitaa.com/khajezade128
هر کار که مجتبی بخواهد شدنیست
هر درد کشیده را به کویش سخنیست
هر چیز خدا به من عنایت کرده
از عبدالعظیم است که او هم حسنیست
#علی_اصغرخواجه_زاده
????: ???? ???? ???
www.emam8.com/article/64436
هدایت شده از Samawat
ماعاشق شاه سرجداییم همه
مشتاق حریم کربلائیم همه
چون صاحب این حرم خودش هم حسنیست
خدام امام مجتبائیم همه
------------
????: ???? ???? ???
www.emam8.com/article/64565
سرودمیلادامام حسن مجتبی (علیه السلام)
نیمه ماه خدا سرزده ماه تمام عالم ازنورش منور
ساقی زماسلام برسوی آن امام بهرتبریک به حیدر
شد پیدا نور قلب مصطفی
چون رضوان گشته بیت مرتضی
ازنور ماه روی مجتبی
بردل و جانم بود زمزمه کریم طاها گل فاطمه
ابا محمد یاحسن مولا
________
در ره نشته ام زهمه گسسته ام نگهم به دستان تو
چون دلشکسته ام محزون و خسته ام سائلم به درمان تو
در جانم های وهوی عشق تو
میمانم مست خال روی تو
درمانم باشد از داروی تو
کریم طاها تویی تویی تو عاشق و شیدا منم منم من
ای کریم باوفا امشب ازدست شما رزق خود را میستایم
بایادکربلا شام میلادشما اشک شادی میفشانم
یامولا برمشام جان من میرسد از شمیم کربلا
ماراکن زائر خون خدا
نام اباالفضل نوای نایم سائل و مسکین کربلایم
ابا محمد یا حسن مولا
_________
شعر
#علی_اصغرخواجه_زاده
https://eitaa.com/khajezade128
منبع: سایت امام هشت
https://emam8.com/article/64349
هدایت شده از حرم حضرت عبدالعظیم(ع)
هر کار که مجتبی بخواهد شدنیست
هر درد کشیده را به کویش سخنیست
هر چیز خدا به من عنایت کرده
از عبدالعظیم است که او هم حسنیست
💠 شاعر: علی اصغر خواجه زاده
كانال حرم حضرت عبدالعظيم(ع)
✅ @abdulazim_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات شب قدر
کربلایی علی اصغر خواجه زاده
#یارئوف_بالعباد
@khajezade128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حس و حال زائران نجف وقتی مکبر در اذان صبح به فراز اشهد ان علیا ولیالله💔 میرسد...😭😭😭
https://eitaa.com/khajezade128
علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق, بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت, پس از رسول خدا
وجود هیچکس این قدر فیض عام نداشت
علی مقیم حرمخانهی صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب, که بار عام نداشت
چشیده بود علی, طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغهی شمشیر او نیام نداشت
به بردباری این بت شکن, مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی, مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی, عدالت مظلوم بود و تنها ماند
دریغ, امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قداست حرمی
که قدر و قرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا, روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چارگام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفهی آن باغ احترام نداشت
شفق نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت
محمدجوادغفورزاده(شفق)
https://eitaa.com/khajezade128
علی آن صبح صادق، آن شب قدر
علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر»
علی، آن مظهر یکتا پرستی
علی، روح حیات و جان هستی
علی آیینۀ وحی نبوّت
فروغ دیدۀ عدل و مروّت
زنی را دید روزی در گذرگاه
نهان در پردهای از حسرت و آه
به دوش خود فکنده مشک آبی
نگاه او سؤال بیجوابی
چو دریا موج زن، چون چشمه در جوش
چو نی با ناله همدست و همآغوش
حدیث از ماجرای خویش میکرد
شکایت با خدای خویش میکرد
که یارب! من روانی خسته دارم
ولی پیوندِ با غم بسته دارم
غم و اندوهم از اندازه بیش است
دلم خلوت نشینِ داغ خویش است
بهارم رویش درد است، یا رب!
گلم پاییز پرورد است، یارب!
شکسته سنگ غربت شیشهام را
صبوری سوخت برگ و ریشهام را
چرا صد داغ بر این دل بماند؟
علی از حال ما غافل بماند؟
تو روشن کن غم آبادِ دلم را
تو بِستان از علی داد دلم را!
زن غمدیده با خود عالمی داشت
نهان در سینه اش بذر غمی کاشت
علی چون موج از این طوفان برآشفت
به او نزدیک شد آهسته و گفت:
که بگذر از علی، لطف و کرم کن
به درگاه الهی شکوه کم کن
علی، گیرم نشد همداستانت!
به جای او منم بر آستانت
مده آزارِ خود زین بیش، مادر!
به من ده ظرف آبِ خویش مادر!
که من چون سایه همراه تو هستم
بود سررشتۀ آهت به دستم
چو با او از سر رأفت سخن گفت
به سقّایی خود او را پذیرفت
علی همراه او بیتاب میرفت
به دوش افکنده مشک آب میرفت
زنِ دلخسته چون مهر و وفا دید
ز مرد رهگذر صدق و صفا دید
روان شد سوی منزل با همان حال
سبکسِیْر و سبکبار و سبکبال
دعا میکرد مرد رهگذر را
همان صاحبدلِ صاحب نظر را
قدم در ره چو با آن مرد حق زد
کتاب خاطراتش را ورق زد:
که بر روی خوشی در بستهام من
پرستویم، ولی پربستهام من
شکوهِ شادیام از یاد رفتهست
سر و سامان من بر باد رفتهست
«در آن مدّت که ما را وقت خوش بود»
فلک کی این همه مظلوم کُش بود؟
مرا تا سایۀ همسر به سر بود
بساط زندگانی مختصر بود
دریغ! از کف، گرامی گوهرم رفت
به استقبال دشمن، شوهرم رفت
جوانمرد و مجاهد، آهنین عزم
به فرمان علی شد عازم رزم
کمربند جهادش را گره زد
شرار از دل گرفت و بر زره زد
به میدان رو نهاد و ترک سر گفت
به رنگِ ارغوان در دشت خون خفت
به خون رنگین چو دیدم جامهاش را
سحر خواندم شهادتنامهاش را
من اکنون بینوایی دل به دستم
تهیدستی بدون سرپرستم
خبردار از خزانِ من نسیم است
نصیبِ این صدف دُرّ یتیم است
نه شب دارم از این اندیشه، نه روز
غم جانکاه دارم، آهِ جان سوز
مرا چون شعله، در هم پیچ کردند
امید شادیام را هیچ کردند
فلک را چیست رسم عهد بستن؟
نمک خوردن نمکدان را شکستن!
به دست و بال ما پیچید ایّام
گل امّید ما را چید ایّام
گره زد گرچه دست غم به کارم
به یاربهای خود امّیدوارم
علی را پاسِ حرمت گرچه بر ماست
خدا بین من و او حکمفرماست
در این گفت و شنودِ حسرت آلود
که در روح علی توفان به پا بود
نمایان شد سواد خانه از دور
چه خانه، کلبهای بیرونق و نور
امیر مؤمنان مولیالموالی
رها در هالۀ آشفته حالی
امانت را به آن آزرده جان داد
که آهش آسمانها را تکان داد
چو کم کم آشنای راز گردید
شکسته دل به منزل باز گردید
چنان آن روز غم در او اثر کرد
که شب را با پریشانی سحر کرد
سپیده آرزوی سر زدن داشت
علی را دل، هوای پر زدن داشت
مهیّا ظرفی از خرما و نان کرد
توکّل بر خدای مهربان کرد
گرفت آن بارِ سنگین را به شانه
روان در کوی و برزن تا نشانه
رسید و حلقه بر در کوفت چندی
به گوش آمد نوای مستمندی
که در این سایه روشن، پشتِ در کیست
علی گفتا: کسی جز رهگذر نسیت
همان یاریگر و همراه دوشم
که اندوهِ تو دارد سر به گوشم
به شوق بندۀ حاجت روایی
فراهم کَردهام برگ و نوایی
به مهمانی پذیرا باش ما را
ببخشاید خدایت کاش ما را!
قدم در خانه چون بگذاشت مولا
حدیث نفس با خود داشت مولا
صفا بخشید باغ لالهها را
گرفت از او سراغ لالهها را
ز احوال یتیمان پرس و جو کرد
به مژگان، زخم دلها را رفو کرد
چو آهنگ نوازش ساز فرمود
به نرمی غنچۀ لب باز فرمود
که از این رهگذر بشنو بشارت
ز من فرمانبری از تو اشارت
برآنم من که در یاری بکوشم
چو رود و چشمه برخیزم، بجوشم
زنِ مسکین که احسان و کرم دید
ز رحمت سایبانی در حرم دید
دلش میخواست کارش ساده گردد
بگفتا: تا خمیر آماده گردد
مرا چندین کبوتر همنشین است
تمنّایی که دارم از تو این است
که باشی شمع این جمع پریشان
به دلجویی بپرسی حال ایشان
یتیمان مرا سرگرم داری
که خویی چون بنفشه نرم داری
علی، خیل یتیمان را پدر بود
ولی اینجا، دل و دستی دگر بود
علی، آن عشق و ایمان را تجسّم
نشسته بر لبش نقش تبسّم
نشست آنجا به رسم دلنوازی
گرفت آن بینوایان را به بازی
یکی را جا به روی دوش خود داد
یکی را گرمی از آغوش خود داد
یکی را با محبّت رو به رو کرد
یکی را مثل گل بوسید و بو کرد
یکی را لقمهای خرما و نان داد
یکی را جرعهای آبِ روان داد
یکی خوشدل به آب و دانۀ او
یکی بنهاد سر بر شانۀ او
علی از شوق، دل را لب به لب کرد
از آن ایتام، حلیّت طلب کرد
و با هر گوهرِ اشکی که میسفت
به گوش کودکان آهسته میگفت:
اگر دیر آمدم، تأخیر کردم
اگر غافل شدم، تقصیر کردم
وگر بُردم من از خاطر شما را
عزیزان! بگذرید از من، خدا را!
خمیر آماده شد باز آمد آن زن
سوی خلوتگه راز آمد آن زن
بگفتا دارم اینک خواهش از تو
یتیم از من، تنورِ آتش از تو
به پا خیز و برافراز آذرخشی
که بر دلهای ما گرما ببخشی
تنور خانه را تا آتش افروخت
علی شمع وجود خویش را سوخت
چو گرما در وجود او اثر کرد
علی با خویشتن این نغمه سر کرد:
که ای نفس علی، داد از تغافل!
چرا باید بسوزد خرمن گل؟!
چرا از یاد بردی لالهها را!
چرا نشنیدی این غمنالهها را!
چرا نیلوفری شد یاس این باغ
چرا نشکفته ماند احساس این باغ
چرا از بیدلان مهجور ماندی؟!
چرا از بینوایان دور ماندی؟!
نبخشد گر تو را عفو الهی
سزای آتشی، خواهی نخواهی!
سزای توست تلخی و مرارت
بسوز ای دل! بچش طعم حرارت
بسوز، ای آشنای روح پرور!
بسوز، ای سینۀ اندوه پرور!
علی گرم صفای جان و دل بود
از آن باغ و از آن گلها خجل بود
خدا را با دلی پر درد میخواند
به عذر آن که غفلت کرد میخواند
در این سوز و گدازِ ایدل ایدل
زن همسایه وارد شد به منزل
نگاهش با علی چون رو به رو شد
تواضع کرد و در حیرت از او شد
به صاحب خانه گفت این غفلت از چیست؟
نمیدانی مگر این میهمان کیست؟
بهار معرفت، گلزار بینش
معمای کتاب آفرینش
دلیل روشن یکتاپرستی
شگفتآورترین اعجاز هستی
ولایش شرط توحید من و توست
نگاهش نور امّید من و توست
گرفته نخل عصمت ریشه از او
فروزان، مشعلِ اندیشه از او
تولاّیش گلِ باغ یقین است
امیر ما، امام المتّقین است!
زنِ دل خسته گفت ای وای، ای وای!
چو برق آسیمهسر برخاست از جای
سرشک از دیده چو باران فرو ریخت
وجود خویش را در پای او ریخت
غمش همرنگِ غمهای علی شد
سرش خاکِ قدمهای علی شد
میان گریههایِ هایهایش
هم آوای نیستان شد نوایش
که بر این ذرّه، ای خورشید رخشا!
ببخشای و ببخشای و ببخشا!
فروغ مهر تو پرتو فکن بود
ز غفلت پرده پیش چشم من بود
خدا را! سوختم من، ساختم من
علی را دیدم و نشناختم من
قصور از تو نشد، تقصیر من بود
گناهِ آهِ بیتأثیر من بود
«به تقصیری که از حد بیش کردم
خجالت را شفیع خویش کردم»
«ندارد فعل من آن زورِ بازو
که با فضل تو گردد هم ترازو»
اگر کوه دلم آتش فشان شد
پر از اندوهِ بینام و نشان شد
اگر مژگان من گلچین شد از اشک
اگر چشمم بلورآجین شد از اشک
اگر آزردی و رنجیدی از من
خطا و ناسپاسی دیدی از من
اگر حرفی زدم، از بیکسی بود
اگر بد گفتم، از دلواپسی بود
سرافرازا! غمت از آن من باد
بلاگردانِ جانت، جان منِ باد
تو خود سرچشمهای انوار حق را
فروزان کن دل و جان «شفق» را
که در آفاق، عشقت پر بگیرد
شراب از ساقیِ کوثر بگیرد
محمدجوادغفورزاده(شفق)
https://eitaa.com/khajezade128
هدایت شده از موسسه فرهنگی سماوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداح مرحوم احمد شمشیری هیئت نوباوگان حسینی تاسوعای سال ۶۴ حاج ذبیح
https://eitaa.com/khajezade128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درآن دیارکه از دست وپا نیایدکار
دل شکسته ی بی دست وپا علی دارد
#امیرالمومنین
#بحساب_علی...
https://eitaa.com/khajezade128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جگرمیسوزد از داغ تو هردم
که مادرگویدت دورت بگردم
لحظاتی از وداع مادر شهید جلادتی در #معراج_شهدا
#شهید
#سیدمهدی_جلادتی
(اللهم_عجل_لولیک_الفرج)
https://eitaa.com/khajezade128
مناجات شبهای پایانی ماه مبارک رمضان
#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
آهسته آهسته ببندم بارِ خودرا
من می روم اما ندیدم یارِ خودرا
شبهای خوبی بود حیف از دست دادم
قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا
من توبهٔ شبهای قدرم را شکستم
پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا
شاهد میاور من گنهکارم قبول است
اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا
زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم
خالی مکن از پشت من دیوار خودرا
تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی
باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا
نور دعا قلب و زبانم شستشو داد
تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا
یک عمر پای سفره زهرا نشستم
بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا
سنخیّتی بین من و آقای من نیست
تطبیق دادم با علی کردار خودرا
رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد
وعده به ما داده علی دیدار خودرا
زهرا رسانَد یاری ما در قیامت
آقای محشر حیدر کرار خودرا
وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم
باگریه واکردم فقط افطار خودرا
گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم
یادی نمودم غربت دلدار خودرا
شبهای آخر سائل سلطان طوسم
دارد هوای نوکر دربار خودررا
من شاهرگ پایِ یکی یکدانه دادم
عالم خبردارند من «عبدالجوادم»
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
مناجات شب های پایانی ماه مبارک رمضان گریز روضه امام جواد علیه السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_با_خدا
فرصت کم است و اهل دعا را خبر کنید
جامانده های ماه ِ خدارا خبر کنید
جانم خدا...چه ریخت و پاشی نموده است
پایانِ سفره ؛هرچه گدارا خبر کنید
قدرِ تمامِ ماه ؛ گنهکار می خرند
آلوده هایِ بی سروپا را خبر کنید
من گُم شدم زقافله ها دور مانده ام
لطفی کنید و راهنما را خبر کنید
خیلی دلم ز مردم دنیا گرفته است
هم ناله های من ؛ شهدا را خبر کنید
تاقبل از عید ... کاش منادی ندا دهد
دلداده هایِ کرببلا را خبر کنید
فردا که سوی ِ آتشِ دوزخ مرا بَرَند
آقام سیدالشهدا را خبر کنید
در روز ِ حشر ، وقتِ حساب و کتابِ مان
با احترام مادرِ مارا خبر کنید
آب از سرم گذشته ، نفسهایِ آخرم
قبل از همه امام رضا را خبر کنید
بی شک همینکه ناله زنم« یا ابالجواد»
بی معطلی امام رضا می رسد به داد
اما نبود گوشه حجره به چشم تر
جان دادن ِ عزیز دلش را کند نظر
بستند روی او همه درهای حجره را
می زد به کام تشنه غریبانه دست و پا
آنکه ظهور اسم ِ خدای ِ عزیز شد
اسباب رقص و شادی چندتا کنیز شد
او هرچه داد زد جگرم آب آب آب
دادند با دهن کجی و کف زدن جواب
لعنت به همسری که دهد شوهرش عذاب
ای جان فدای ِ معرفتِ حضرت رباب
تا دید روی خاک ، عزیزِ ابوتراب
یک عمر گریه کرد و نشست زیر آفتاب
با آنکه داغدیده شد و خارجی خطاب
پای حسین رفت به آن مجلس شراب
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبهوت شدن داوران برنامه محفل از کودک کمتوان ذهنی که حافظ کل قرآن شد
با وجود معلولیت ذهنی قرآن رو کامل حفظ کرده.
هیچکس نمیدونه چطوری قرآن رو حفظ کرده! اصلا کسی بهش قرآن یاد نداده
https://eitaa.com/khajezade128