eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.6هزار دنبال‌کننده
828 عکس
304 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ماجرای کارت شناسایی ارتش |ارتشی‌ها یه کارت شناسایی داشتند که پشتش نوشته بود: در صورت شهادت یا فوت محل دفن را تعیین نمایید. مسعود در جواب این سوال نوشت: هر جا که زحمت کمتری برای ارتش داشته باشد؛ چنانچه قرار است ارتش این کار را انجام دهد 👤خاطره‌ای از زندگی شهید مسعود منفردنیاکی 📚منبع: روایت همسر در برنامه تلویزیونی نیمه‌ پنهان ماه 💢۶ مرداد؛ سالگرد شهادت مسعود منفردنیاکی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸وسایلت رو جمع کن؛ برو... |توی خونه مشکلی برام پیش اومده بود و با ناراحتی رفتم سرکار، حاج احمد تا منو دید، بلافاصله گفت: چی شده؟ چرا ناراحتی؟ گفتم: با مادرم حرفم شده... جزئیات ماجرا رو که توضیح دادم؛ احمد خیلی از دستم عصبانی شد و گفت: وسایلت رو جمع کن و برو... کسی که با مادرش دعوا کرده؛ کار خیرش توی مسجد هم قبول نیست. بعد هم گفت: من هر چه دارم به برکتِ دعای مادرمه... واقعا هم همین طور بود. خیلی به مادرش ارادت داشت و با احترام خاصی با ایشون برخورد می‌کرد. می‌گفت: برا جذب توی سپاه در روند کار اداری‌ام به مشکل برخوردم و کلا ناامید شدم؛ اگه مادرم دعا نمی‌کرد، پاسدار نمی‌شدم. به من هم سفارش کرد: اگه می‌خوای توی دنیا و آخرت عاقبت به خیر بشی؛ حتما باید دمِ مادرت رو ببینی... 🔸۷شهریور؛ سالگرد شهادت پاسدار شهید مدافع‌حرم احمد اعطایی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸کمونیستی که شیفته‌ی شهید دستغیب شد |ساواک آیت‌الله دستغیب رو دستگیر، و برای آزار او، ایشون رو انداخت توی سلول یکی از کمونیست‌های تندرو... این زندانی کمونیست می‌گفت: توی سلول انفرادی روی سکوی مخصوص استراحت خوابیده بودم. نیمه‏های شب دیدم سیدی پیر و کوتاه اندام و لاغر رو آوردند توی سلول. سرم رو بلند کردم و دیدم عمامه به سره؛ سرم رو زیر لحاف کردم و خوابیدم. نزدیکی‌های طلوع آفتاب بود که حس کردم دستی به آرومی منو نوازش می‏کنه. تا چشم باز کردم، سید پیرمرد سلام کرد و با خوش‌برخوردی گفت: آقای عزیز! نمازتون ممکنه قضا بشه... من با تندی و پرخاش گفتم: من کمونیست هستم و نماز نمی‏خونم... آن بزرگوار هم فرمود: خیلی ببخشید! من معذرت می‏خوام که شما رو بدخواب کردم، منو عفو کنید... منم دوباره خوابیدم و بعد از اینکه بیدار شدم، دوباره آن بزرگوار بسیار از من معذرت‏خواهی کرد؛ بطوری که من از تندی‌هام پشیمون شدم... وقت خواب بهش گفتم: آقا! شما چون مسن هستید، مانعی نداره که روی سکو بخوابید؛ من روی زمین می‏خوابم. اما ایشون نپذیرفت و فرمود: نه! شما خیلی پیش از من زندانی شده‏اید و رنج بیشتری رو تحمل کردید، حق شماست که اونجا بخوابید و با اصرار تمام روی زمین خوابید. مدتی من با این سید بزرگوار هم سلول بودم و سخت شیفته‌ی اخلاق این مرد بزرگ شدم... 📚 منبع: یادواره شهید دستغیب، صفحه ۲۸ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
5.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |رفتاری که شهید باکری را به شدت عصبانی کرد... کاش این کلیپ رو مسئولین کشور ببینند ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
26.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |رفتارِ جالبِ همسر شهید اصغری‌خواه، وقتی دلتنگِ شوهرش شده بود برداشتی آزاد از یک خاطره‌ی واقعی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: