خاڪریزشهـدا
#او_را.... 127 از همون اول میفهمیدم یه الدنگ از حماقتت سوءاستفاده کرده و مغزتو پر کرده! -من با آخ
#او_را.... 128
صبح با صدای زنگ گوشیم،چشمام رو باز کردم.
شماره ناشناس بود.
-بله؟
-سلام خانوم. وقت بخیر.
-ممنونم .بفرمایید؟
-من از بیمارستان تماس میگیرم،ممکنه تشریف بیارید اینجا؟
سریع نشستم.😰
-بیمارستان؟برای چی؟
-نگران نشید. راستش خواهرتون رو آوردن اینجا،خیلی حال خوبی ندارن.
-من که خواهر ندارم خانوم!
-نمیدونم. شماره ی شما به اسم آبجی سیو بود.
بدنم یخ زد!
-مرجان؟؟؟
-نگران نباشید؛ممکنه تشریف بیارید بیمارستان؟
اینجا همه چی رو میفهمید.
-بله بله،لطفا آدرس رو بهم بدید.
از دلشوره حالت تهوع گرفته بودم،خدا خدا میکردم که اتفاقی براش نیفتاده باشه!
سریع مانتوم رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.
فاصله ی خونه تا اونجا زیاد بود.
فکرم هزار جا رفت،مردم و زنده شدم تا به بیمارستان برسم.
سریع ماشین رو پارک کردم و دویدم داخل.
مثل مرغ سرکنده اینور و اونور میرفتم و از همه سراغش رو میگرفتم تا اینکه پیداش کردم.
ولی روی تخت و زیر یه پارچه ی سفید...
دنیا دور سرم چرخید.
به دیوار تکیه دادم و همونجور که نفس نفس میزدم با بهت و ناباوری بهش خیره شدم...
یه جوری خوابیده بود که انگار هیچوقت بیدار نبوده!
دستم رو گذاشتم لبه ی تخت و از ته دل زجه زدم.
😭😭😭😭
بیمارستان رو گذاشته بودم روی سرم.
هر دکتر و پرستاری رو که میدیدم یقش رو میگرفتم و فحشش میدادم.😭
جمعیت زیادی دورم جمع شده بودن.
مرجان رو بغل کردم و بلند بلند گریه میکردم.
لباس مناسبی تنش نبود،دوباره پارچه رو کشیدم روش تا تنش مشخص نشه!
تمام غم های عالم ریخته بود رو دلم...
یکم که آرومتر شدم یکی از پرستارها اومد کنارم و دستش رو گذاشت رو شونم.
-متاسفم. ولی باور کن کاری از دست ما برنمیومد؛
قبل از اینکه برسوننش اینجا،تموم کرده بود...!
سرم رو به دیوار تکیه دادم و با چشم های اشکبار نگاهش کردم.
-چرا؟؟
-دیشب... خبرداشتی کجاست؟
با وحشت نگاهش کردم
-فکرکنم پارتی...
سرش رو انداخت پایین.😓😞
-متاسفانه اوور دوز کرده...!
بدنم یخ زد. یاد دعوای پریروز افتادم.
با حال داغون رفتم بالای سرش و موهاش رو ناز کردم.
"محدثه افشاری "
هدایت شده از خاڪریزشهـدا
🌹بخوان دعای فرج را، بخوان اثر دارد🌹
🌹دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@khaterat_shohada
هدایت شده از خاڪریزشهـدا
هوای مهدی فاطمه (س) رو داشته باشید...
خیلی تنهاست...
😔😔😔
دمتون حیدری
شبتون مهدوی
یا علی✋
@khaterat_shohada
هدایت شده از خاڪریزشهـدا
#قرار_عاشقی
#صبحگاهی_را_با_شهدا_آغاز_میکنیم
#بسم_الله
❣❣❣❣❣❣
❣زیارت "شهــــــداء"❣
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
❣❣❣❣❣❣
🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹
🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺
🌷eitaa.com/khaterat_shohada
🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز مهمان شهید حسین معصومی هستیم.🌹
ثواب اعمال نیک امروزمون هدیه به روح شهید معصومی🙏
http://eitaa.com/khaterat_shohada
خاڪریزشهـدا
بسمالله الرحمن الرحیم امروز مهمان شهید حسین معصومی هستیم.🌹 ثواب اعمال نیک امروزمون هدیه به روح شهید
شهید حسین معصومی در دوم دیماه سال 1347 هجری شمسی در شهر تهران و در یکی از محله های پر برکت جنوب شهر، خیابان ابوذر در یک خانواده مستضعف دیده به جهان گشود.
http://eitaa.com/khaterat_shohada
خاڪریزشهـدا
شهید حسین معصومی در دوم دیماه سال 1347 هجری شمسی در شهر تهران و در یکی از محله های پر برکت جنوب شهر،
دو ماه قبل برادرش در جبهه های حق علیه باطل جانباز شده بود و خانواده نتوانست جلوی او را بگیرند و بالاخره رضایت آنها را جلب کرد و فکر می کرد وجودش برای جبهه سودمندتر است از وقتی که به جبهه رفته بود دیگر تعلق به خود و خانواده اش نداشت و دنیا را محل گذر می دانست و علاقه ای هم به دنیا نداشت و راه خود را انتخاب کرده بود و بالاخره در مهر ماه سال 66 به جبهه عازم شد و در تاریخ 66/9/17 در کربلای شلمچه شربت شهادت را نوشید.
http://eitaa.com/khaterat_shohada
خاڪریزشهـدا
دو ماه قبل برادرش در جبهه های حق علیه باطل جانباز شده بود و خانواده نتوانست جلوی او را بگیرند و بالا
وصیتنامه شهید:
هماکنون که راهی جبهههای حق علیه باطل میشوم تنها امیدی که دارم این است که با پیروزی لشکر اسلام بر کفر صدامی به خاک خود باز میگردم و دیگر امیدی که دارم و تمام برادران رزمنده دارند این است که به هدف نهایی خود برسم و خون ناقابل خود را در این راه هدیه کنم و به پای درخت آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی بریزم و آن را آبیاری کنم. و من که نتوانستم با فکرم کمکی به این انقلاب کنم حالا میخواهم با خونم دین خود را به این انقلاب ادا کنم. به جهانخواران شرق و غرب بگویید که خانه و کاشانهام را به آتش بکشید، اگر گلولههای شما قلبم را سوراخ سوراخ کنند، آرزوی شنیدن یک کلمه ضعف و زبونی و آرزوی فروختن دینم را به گور خواهید برد. به آنها بگویید که اگر پیکرم را زنده زنده پاره کنند، اگر پارههای تنم را با آتش بسوزانند، اگر خاکسترم را به دریا بریزند، از دل امواج خروشان دریا صدایم را خواهند شنید که فریاد میزنم، اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است. امت شهید پرور ایران! مبادا پشت امام را خالی کنید. اگر این نهضت به پایان نرسد خون هزاران شهید در روز قیامت گریبانگیر شماست و این گناهی است نابخشودنی.والسلام حسین معصومی ۶۳/11/۲۳
http://eitaa.com/khaterat_shohada
🌅
♥️ #پیامبر_اکرم(ص):
🔸هرکس براى برآوردن نیاز بیمارى بکوشد چه آن رابرآورده سازدوچه نسازد
مانند روزى که ازمادرش زاده شداز گناهانش پاک مى شود
📚من لایحضره الفقیه،ج۴،ص۱۶
http://eitaa.com/khaterat_shohada
هنگامه اذان است واجابت دعا🌸🌸
الله اکبر الله اکبر 🌺🌺
حی علی الصلاه حی علی الصلاه 🌺🌺
حی علی الفلاح حی علی الفلاح 🌺🌺
خدایا در ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی تعجیل بفرما🌸
http://eitaa.com/khaterat_shohada
#خاطرات_شهدا 🌷
💠شهید عطایی درباره همراهےاش با شهید صدرزاده میگوید:
♥️✨با شروع درگیری های #سوریه تصمیم گرفتم برای دفاع از حرم عمه سادات به سوریه بروم. راه های مختلف را بررسی کردم تا از طریق یکی از دوستان با #فاطمیون آشنا شدم و با مدارک جعلی به سوریه رفتم و در انجا عضو #گردان_عمار به فرماندهی سید ابراهیم شدم.
♥️✨در کنار #سید_ابراهیم در عملیات های مختلفی در سوریه از جمله در ✓تل قرین، ✓تدمر و ✓جنوب حلب شرکت کردم و مدتی هم #جانشین گردان عمار بودم و بعد از شهادت سیدابراهیم مدتی فرمانده گردان عمار بودم ...
♥️✨رشادت های #ابوعلی در درگیری های ✓تل قرین، ✓تدمر، ✓دیرالعدس، ✓بصرالحریر، ✓القراصی و ✓خانطومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر #فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود.
♥️✨در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز #مرتضی_عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با #روز_عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست.
#شهید_مرتضی_عطایی(ابوعلی)
┏━✨⚜️ ⚜✨━┓
@khaterat_shohada
┗━✨⚜️ ⚜✨━┛