روايتى از شهيدان مدافع حرم محمد اسدى (غلام عباس)، احمد مكيان و سيد مجتبى حسينى از مشهد به قلم يكى از همرزمان؛
🌸بسم رب الشهداء و الصدیقین🌸
شنیده هایی از زبان شیخی از تبار فاطمیّون.
آری، از غلامان عباس می گفت.
از کسانی که عزت غلامی خود را نزد اربابشان با خون خود امضا کردند.
شیخ می گوید ...
در پانزدهم خرداد ماه بود. آری، همین تاریخ بود که در مایر(شهری اطراف حلب) ولوله ی عشاق به پا شد. آری، عروسی در پیش است. غلامان عباس در پوست خود نمی گنجند.
آه خدای من احمد و غلام عباس را چه صحنه ای به راستی تا ابد در ذهنم ثبت شده است.
آن روز دروازه ی قرآن بود و دروازه ی قرآن احمد و غلام عباس بودند و رزمندگان همه از زیر این دروازه ی بهشتی راهی عروسی شدند.
فلش بکی می زنیم بر بهشتیان بصرالحریر چون این دروازه قرانی که عشاق تشکیل دادند. من را یاد شهید سید مجتبی حسینی از مشهد انداخت که در شب حنابندان اسپند را بر سر تمامی رزمندگان چرخاند و چه بگویم که اسپند بر روی سر خودش چرخانده نشد. آری، آن شب شهادتش امضا شده بود و در ظهر عملیات خود را در جمعیتی از شیاطین استشهادی کرد یا زهرا ...
و در پانزدهم خرداد ماه همه ی رزمندگان از زیر دروازی قرآن شهدایی رد شدند. اما دیدم که از شور شوق عملیات نه احمد و نه غلام عباس از زیر قرآن عبور کنند. نگاه های عمیق به همدیگر می کردند و لبخند از لبانشان جدا نمیشد. یا اباعبدالله، چشمان این دو عزیز چهپیمانی را با هم امضا کردند و چه زیبا بر پیمان خود استوار ماندند و دو روز بعد در روز هفدهم خرداد ماه عملیات شروع شد و غلام عباس به خیل غلامان حضرت عباس پیوست. احمد هم که آشفته شده بود از پر کشیدن غلام عباس نوکری خود را با خونش امضا کرد و شامل آیه ی شریفه "عند ربهم یرزقون" ... شد.
آری دو روز پیش دروازه ی قرآن رزمندگان شدند و امروز دروازه های جنت بر آنان گشوده شد.
به راستی هنوز هم برای شهادت دیر نیست، دلها را باید صاف کرد.
و بر پیمان خود استوار ماند
"اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک"
به یاد شهیدان ماه میهمانی خدا
#شهیدمحمداسدی
#شهیداحمدمکیان
رفیق شهیدم دستم را بگیر😔
http://eitaa.com/khaterat_shohada