eitaa logo
خاکریز
1.5هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
13.6هزار ویدیو
140 فایل
﷽ 💥خاکریز : مهمترین اخبار سیاسی و تحلیلیِ روز دنیا، روانشناسی، مشاوره، طب اسلامی و...👇 https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫امام صادق (علیه السلام) فرمود: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مى‌شود.✨ 📚وسائل الشیعه ج ۷ ص ۲۵۸ح ۸ ┄┅═══✼📩✼═══┅┄ ♻️« جام طهور » @tahoor133 🌷
با سلام و عرض تسلیت خدمت اعضاء محترم. 📣 محتوا و سوالات مسابقه شماره 17 امشب در کانال قرار می گیرد. ضمنا موضوع مسابقه شماره 17👈 بخش مدافعان حرم (از کتاب سه دقیقه در قیامت) و بیان فضائل ناب از امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد. 📣 چون مهلت شرکت در مسابقه تا شام عید فطر تمدید شده امکان اعلام پاسخهای صحیح در کانال وجود ندارد. لذا تعداد جوابهای صحیح برخی از شرکت کنندگان به شخصی آنها ارسال شده و بقیه هم بعد از شب‌های قدر ارسال می شود. یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺جلو انداختن ظهور در شب قدر 🌺آیت الله بهجت میفرمودن ؛ میشه قبل از اینکه بلاهای آخرالزمان به سر ما بیاد، ظهور رو جلوتر انداخت... : بیایم دعاها و برنامه رایج خودمون رو متوقف کنیم ، برای فرج دعا کنیم... تا میتوانید این پست رو بین دوستان و گروه های خود دهید . ان شالله با دعای خیر تک تک شما خوبان ، فرج و شاهد ظهور آقا باشیم.🥀🥀 ♻️« جام طهور » @tahoor133 🌷
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ |حجت الاسلام عالی: درک شب قدر توجه به ولی خداست @Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکریز
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 20 ) 👇👇👇 بازگشت کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و ت
(مسابقه شماره 17کتاب قسمت 21 ) 👇👇👇 مدافعان حرم 🔆 یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. اما در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور این حرف را ثابت می کردم... 💠به همین خاطر چنین چیزی نگفتم اما هر روز که برخی از همکاران مرا میدیدم یقین داشتم که یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات می کنم. 💥احساس عجیبی در ملاقات با این دوستان داشتم می خواستم بیشتر از قبل با آنها حرف بزنم... یک شهید را که به زودی به ملاقات خدا میرفت میدیدم. ❄️ اما چطور این اتفاق می افتد آیا جنگی در راه است؟؟ 🌾 چهارماه بعد از عمل جراحی، مهرماه سال ۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقمند به حضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند. 💐 جنب و جوشی در میان همکاران افتاد آنها که فکرش را می‌کردم همگی ثبت‌نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا پس از دوره آموزش تکمیلی راهی سوریه شوم. ✨ مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه‌ای به حضور در دنیا نداشتم 🍃 مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. 🌱 کارهایی را انجام دادم وصیتنامه و هر کاری که فکر می‌کردم باید جبران کنم انجام دادم. 🍀 آماده رفتن شدم، به یاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم با رفتن من موافقت نمی شد... ✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم. 🔅ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. 💥دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود. ☘️ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. 🌴 یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم. 🔷چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم. 🌾 جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی. 🔷 من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند.. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت! 🌿 چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود. اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمی‌توانست آن نزدیک شود. 🍃شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم. ⚡️ در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. ✨آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند! 💥 جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ... 🌕چند روز بعد باز این افراد در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید... 💥سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاه‌های خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم. ❄️ از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم. 🌸جواد با اصرار از من سوال می‌کرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما می‌خورد؟ 🌕 گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید.. 💥روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربی‌ها خوراک خوبی ایجاد شد... 🍀 خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. 🌷جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال می‌کند از دنیا می‌رود و می‌گویند شهید شد!! 🔥خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سال‌ها طوری از دنیا می‌رود که هیچ کاری نمی‌توانند برایش انجام دهند!! ☄️حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته... ✨ چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم. خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم. 💫 آرپی‌جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می‌شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید می‌شویم. 🌱جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست.
خاکریز
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 20 ) 👇👇👇 بازگشت کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و ت
💥 او می‌خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچه‌ها به زودی شهید می‌شوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم می‌خواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم. 🍃هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خط‌شکن محور باشی... ♻️خوشحال سوار موتور جواد شدم. رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت پیاده شو زود باش. 🔆 بعد داد زد: سید یحیی، بیا سید یحیی خودش را رساند و سوار شد من به جواد گفتم: اینجا کجاست خط کجاست نیروها کجایند؟ ♻️جواد گفت: این آر پی‌ جی را بگیر و برو بالای تپه آنجا بچه ها تو را توجیه می‌کنند. 🔰 رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت. 💠منطقه خیلی آرام بود. تعجب کردند، از چند نفری پرسیدم: باید چیکار کنیم خط دشمن کجاست؟ ♻️گفتند:بشین اینجا خط پدافندی است فقط باید مراقب حرکات دشمن باشیم.. ❗️ تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده! روز بعد که عملیات تمام شد جواد را دیدم گفتم: خدا بگم چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟؟ ✅ لبخند زد و گفت: فعلاً نباید شهید بشی.باید برای مردم بگویی چه خبر است. مردم معاد را فراموش کردند. به همین خاطر جایی بردمت که دور باشی. 🔅خلاصه سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند.. مدتی بعد مرتضی زاده، شاه سنایی و عبدالمهدی هم... ♻️ در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما پر کشیدند رفتند، درست همانطور که قبلاً دیده بودم. جواد هم بعدها به آنها ملحق شد. 🔰بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند.من هم با دست خالی میان مدافعان حرم برگشته باحسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار می‌داد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست شهید مدافع حرم « سجاد مرادی» همرزم راوی کتاب «سه دقیقه در قیامت»👆از بینندگان این فیلم اگر .... اونور جبران می کنیم. •┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈• ✅ مطالعه کتاب سه دقیقه در قیامت ( به صورت pdf و همچنین مطالعه قسمت به قسمت) با جلب رضایت مؤلف کتاب در کانال زیر با جوایز ارزنده👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مرحوم آیت‌الله بهجت: مظلومیت علی (ع)، مظلومیت بشر تا روز قیامت است. fna.ir/ex6s7b @Farsna
هدایت شده از مهدوی ارفع
ریشه مظلومیت امیرالمومنین.mp3
19.92M
🔈 ریشه مظلومیت امیرالمومنین!! 🔷 حجت الاسلام 🔶 رمضان سال ۱۳۹۵ 🆔 @mahdavi_arfae
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با شنیدن این مظلومیت‌های امیرالمومنین ناخودآگاه اشک‌ها جاری می‌شود 💔 مگر می‌شود فقط چند روز بعد از پیامبر (ص) جامعه‌ به دختر رسول خدا و همسر وصی‌اش جسارت کند؟ @Bisimchiemdia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکریز
(مسابقه شماره 17کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 21 ) 👇👇👇 مدافعان حرم 🔆 یقین داشتم که ماجرای شهادت
سوالات مسابقه شماره 17 👇👇👇 🌸سوال اول ) 👇 پاسخ راوی به سوال رفقایش که پرسیدند 👈چه چیزی بیش از همه در آن طرف به درد ما می خورد؟ چه بود؟ 🔸1) بعد از اهمیت نماز، با نیت الهی و خالصانه ، هرچه می توانید به پدر و مادر احترام کنید. 🔸2) بعد از اهمیت نماز، با نیت الهی و خالصانه ، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید. 🔸3) بعد از اهمیت نماز، با نیت الهی و خالصانه ، هرچه می توانید با خانواده خود خوش اخلاق باشید. 🌸🌸 سوال دوم ) چرا رفقای راوی در سوریه تلاش کردند تا او به شهادت نرسد؟ ✔️ 1) لیاقت شهادت نداشت. ✔️ 2) ایشان از ترس نزدیک خط مقدم هم نمی شد. ✔️ 3) می گفتند تو نباید شهید بشوی باید بمانی و برای مردم بگوئی آن طرف چه خبر است. مردم معاد را فراموش کرده اند.
🌸🌸🌸 سوال سوم )👇 کدام جمله درباره علی علیه السلام صحیح است؟ 🔰 1) ✍️ امام شافعی : چه بگویم در شأن کسی که دوستانش از روی جهل به مقامش، و دشمنانش از روی کینه و عداوت، فضایل آن حضرت را پوشاندند، ولی فضایل او آن‌چنان آشکار و گسترش یافته که شرق و غرب را فرا گرفته است. 🔰 2) ✍️ امام شافعی : چه بگویم در شأن کسی که دشمنانش از روی ترس، و دوستان نادانش از روی حسد، فضایل آن حضرت را پوشاندند، ولی فضایل او آن‌چنان آشکار و گسترش یافته که شرق و غرب را فرا گرفته است. 🔰 3) ✍️ امام شافعی : چه بگویم در شأن کسی که دوستانش از روی ترس، و دشمنانش از روی حسد، فضایل آن حضرت را پوشاندند، ولی فضایل او آن‌چنان آشکار و گسترش یافته که شرق و غرب را فرا گرفته است. 🌸🌸🌸🌸سوال چهارم ) آرزوی علامه امینی چه بود؟ 🌼 1)مردم بیشتر به فضائل علی (علیه صلوات الله) آگاه شوند. 🌼 2) خداوند به او یک عمر طولانی بدهد . از همه کنار گرفته، در گوشه بیابانی چادر بزند و آن جا ساکن شود و تا آخر عمر فضائل امیر المومنین را بنویسد و بیان کند. 🌼 3) خداوند به او یک عمر طولانی بدهد . از همه کنار گرفته، در گوشه بیابانی چادر بزند و آن جا ساکن شود و تا آخر عمر بر مظلومیت علی (علیه السلام) گریه کند. مهلت پاسخ گوئی تا ساعت 22 فرداشب (یکشنبه ) •┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈•
⭕️😢🥺دیشب شیخ حسین انصاریان حرف خوبی زد گفت خدایا به محرومیت در ماه رمضونت صبر کردیم این تنبیه بزرگی بود دیگه با محرومیت به محرمت نمیتونیم صبر کنیم مارو با حسینت تنبیه نکن این حرفش خیلی درد داشت خدایا ما نمیتونیم از حسین جدا بشیم. هرکاری با ما میکنی عیبی نداره هر بلائی سرمون میاری مختاری خدایا حسین و محرم حسینت رو از ما نگیر مارو از امام حسین علیه السلام جدا نکن😭 😭 ♻️« جام طهور » @tahoor133 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب زیبای «سه دقيقه در قيامت».mp3
35.94M
💐 صوت کامل کتاب زیبای 💐 ⚠️ حجم فایل 👈 34 مگابایت •┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈• ✅ مطالعه کتاب سه دقیقه در قیامت ( به صورت pdf، مطالعه قسمت به قسمت و کتاب صوتی) با جلب رضایت مؤلف کتاب در کانال زیر با جوایز ارزنده👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
( کتاب قسمت 22 👈 آخرین قسمت ) 👇👇👇 مدافعان وطن 🔆 مدتی حال و روز من خیلی خراب بود بارها تا نزدیکی شهادت می‌رفتم اما شهید نمیشدم... ⛔️ به من گفته بودند هر نگاه حرام حداقل ۶ ماه شهادت آن را برای آنها که عاشق شهادت هستند عقب می‌اندازد... ❎ روزی که عازم سوریه بودم این پرواز با پرواز آنتالیا همزمان بود. دختران جوان با لباس‌هایی بسیار زننده در مقابلم قرار گرفتند و من ناخواسته به آنها نگاهم افتاد. ♻️ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هرچی میخواستم حواس خودم را پرت کنم نمی شد، اما دوستان من در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. 🔥 دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند... هر چه بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شد. گویی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی. 💥با اینکه در مقابل عشوه‌های آنها هیچ حرف و عکس‌العملی نداشته ام متاسفانه در این آزمون قبول نشدم. ⚡️در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم چند نفر دیگر را می‌شناختم ان ها را نیز جزو شهدا دیده بودم میدانستم که آنها نیز شهید خواهند شد.. ❄️ یکی از آنها علی خادم بود پسر ساده و دوست داشتنی سپاه، آرام بود و بااخلاص... ✨ همیشه جایی می‌نشست تا نگاهش آلوده به نگاه حرام نشود. 🍃 در جریان شهادت رفقای ما علی مجروح شد با من به ایران برگشت و با خودم فکر کردم که علی به زودی شهید می‌شود اما چگونه و کجا ؟! 🌿یکی از رفقای ما که او هم در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی بود در ایران بود. 🌸حتی در جمع مدافعان حرم هم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدا دیده بودم... شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند..! 💥من و اسماعیل باهم دوست بودیم یکی از روزهای سال ۹۷ به دیدنم آمد، یک ساعتی با هم صحبت کردیم گفت قرار است برای ماموریت به مناطق مرزی اعزام شود. 🌿 مسائل امنیتی در آن منطقه به گونه‌ای است که دوستان پاسدار برای ماموریت به آنجا اعزام می شدند. فردای آن روز سراغ علی خادم را گرفتم گفتند رفته سیستان. 🌴 یک باره با خودم گفتم نکند باب به شهادت از آنجا برای او باز شود .مدتی گذشت. با دوستان در ارتباط بودم. 🌾 در یکی از روزهای بهمن ۹۷ خبری پخش شد،خبر کوتاه بود! ⚡️ یک انتحاری وهابی خودش را به اتوبوس سپاه می‌زند و ده ها رزمنده را که ماموریتشان به پایان رسیده بود را به شهادت میرساند... 🔆 بعد از اینکه لیست شهدا را اعلام کردند علی خادم و اسماعیل کرمی هم جزو آنها بودند... ☘️ من هم بعد از شهادت دوستانم راهی مرزهای شرقی شدم. اما خبری از شهادت نشد. 💥یک روز دو پاسدار را دیدم که به مقر ما آمده اند ،با دیدن آنها حالم تغییر کرد.. من هر دوی آنها را دیده بودم که بدون حساب و در زمره شهدا و با سرهای بریده شده راهی بهشت بودند.. 🔷 برای اینکه مطمئن شوم به آنها گفتم: اسم هر دوی شما محمد است درسته؟ آنها تایید کردند و منتظر بودند که من صحبت خود را ادامه دهم اما بحث رو عوض کردم و چیزی نگفتم. 🍃باز به ذهن خود مراجعه کردم. چندنفر دیگر از نیروها برای من آشنا بودند.پنج نفر دیگر از بچه های اداره را مشاهده کردم که الان از هم جدا و در واحدهای مختلف مشغول هستند،اما عروج آن ها رو هم دیده بودم. آن پنج نفرم به شهادت می رسند. ✨چند نفری را در خارج اداره دیدم که آن ها هم... 🌾دیدن هر روزه این دوستان بر حسرت من می افزاید، خدایا نکند مرگ ما شهادت نباشد. به قول برادر علیرضا قزوه: 💫وقتی که غزل نیست شفای دل خسته 🍀دیگر چه نشینیم به پشت در بسته؟ 💫رفتند چه دلگیر و گذشتند چه جانسوز 🍀آن سینه زنان حرمش دسته به دسته 💫می گویم و می دانم از این کوچه تاریک 🍀راهی است به سر منزل دل های شکسته 💫در روز جزا جرئت بر خواستنش نیست 🍀پایی که به آن زخم عبوری ننشسته 💫قسمت نشود روی مزارم بگذارند 🍀سنگی که گل لاله به آن نقش نبسته ♻️تا آخر عاقبت ما چه باشد...شهادت قسمت ما هم میشود یا‌نه... 🌾و اما یک نکته خیلی مهم اینکه ماها تو زندگی روزمره خیلی جاها بهمون تلنگر وارد میشه و کتاب سه دقیق در قیامت به قول نویسنده خودش اشاره داره به اینکه خدا میخواسته احتمالا به وسیله اون تلنگری به بعضی از افرادی بزنه که هیچ وقت این چیزا رو جدی نمیگیرن...حتی یکی علمای دینی هم خواب دیده بود که حضرت معصومه علیها السلام در خواب فرمودن: بیشتر مشکل مردم این هست که قیامت را جدی نمیگیرن،در این مورد ان شالله بیشتر کار کنیم.... 🌺اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک... التماس دعا پایان...