eitaa logo
"پشت‌خاکریزهای‌عشق"🇱🇧🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
106 فایل
🥀شهـید حـسـن بــاقــری : خاکریز بهانه است ما با هم رفیق شده ایم تا همدیگر را بسازیم. کپی؟!با یک صلوات برای مولامون امام زمان کاملا حلال:) به جز روزمرگی! https://harfeto.timefriend.net/17283015678050 سوالی دارید پاسخگو هستم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راست‌گفتہ‌اند؛💔🚶🏿 عالم‌ازچهارعنصر‌تشڪیل‌شده: آب،آتش،خاك‌،هوا آبۍکہ‌ازتودریغ‌ڪردند آتشی‌کہ‌درخیمہ‌گاهت‌افتاد خاڪۍکہ‌شدسجده‌گاه‌ وطبیب‌دردها وهوایی‌کہ‌عمریست‌افتاده‌دردل‌ها ترڪیب‌این‌چھارعنصر مۍشود‌:ڪربلا💔…!'
نور چشم زهرا . . بارها و بارها مدعی شده‌ام که نگذارم باری بر دوش ِ مباركتان بماند ؛ اما غافل از آنکه خود اغلب باری می‌شوم بر دوشتان و غمی می‌شوم بر دل ِطاهرتان . کاش بتوانم دست کم باری نباشم، استظهاری از نفس نیست این چشم نگاهش به مدد ِ شماست یا ابن الحسن ..
حسین‌جان.. لب‌بازمی‌کنم،سخنم‌گریه‌می‌کند ببین‌چه‌کرده‌است‌فراقت‌باما(:🥹❤️‍🩹
Mehdi Rasooli - Sobhe Rooze 3shanbe (128).mp3
3.84M
انگار نه انگار... دیروز همین‌جا یکی خورد به دیوار💔 دیروز یه زن رو زدن بین انظار🥀
داده‌همیشه‌لطف‌تومن‌راخجالتی؛ آقای‌نجف‌چه‌قدربامحبتی ماندم‌چرانگاه‌توافتادسوی‌من... -من‌هیچِ‌هیچِ‌هیچم‌وتو‌بی‌نهایتی:))!🥹🍇🌔
تمام زندگی زینب
- عشقِ‌تو؛ شیرین‌ترین‌داستانِ‌این‌دنیایِ‌تلخ‌است‌حسین ..(':
تعمیر پشت بام خانه ساعت چهار بعد ظهر بود کم کم آفتاب چهره ی خودش را از زمین پنهان می کرد من درسهای 📚مدرسه ام را نوشته بودم و قرار بود که به مادرم در کارهای خانه کمک کنم فصل پائیز باران های شدیدی می بارد و توده ی هوای بارانی غلبه ی زیادی بر روستا دارد همین آب و هوا باعث می شود در فصل پائیز شب های بارانی زیادی داشته باشیم خب این طبیعی است که کاهگل خانه ها خراب شود و محبور باشیم دوباره آن ها را ترمیم کنیم. من و مادرم برای این که بتوانیم خاک جمع آوری کنیم و با آن کاهگل درست کنیم داخل کوچه رفتیم و با جاروی چوبی و خاک انداز آهنی خاک های کف کوچه را جمع کردیم و آن را داخل تشت بزرگی ریختیم. بعد از این کار خاک ها را تبدیل به کاهگل کردیم ، از نردبان چوبی بالا رفتم چند پله که بالا رفتم مادرم تشت بزرگ پر از کاهگل را به دستم داد تا آن را روی پشت بام بگذارم بعد از آن مادرم به پشت بام آمد و با هم شروع کردیم به کاهگل کشیدن پشت بام کارمان خیلی طول کشید با صدای اذان مغرب 🌇دست از کار کشیدیم. هوا تاریک شده بود اما آسمان روستا به دلیل تمیز بودن هوا روشن بود از نردبان چوبی پائین آمدیم من رفتم از شیر حیاط وضو گرفتم آبش سرد بود در غروب پائیز🍂 که سوز سرما می آمد احساس خوشایندی نداشتم. داخل اتاق رفتم نماز را با چادر گل دار خواندم، بعد از آن شروع به مرتب کردن اتاق کردم چون شب ها فامیل برای شب نشینی به خانه ی ما می آیند البته بعضی اوقات هم ما به خانه ی آن ها می رویم. ظرف بزرگی برداشتم و از یخچال چند انار ، نارنگی و چند سیب درون ظرف گذاشتم میوه ها آماده شد به اتاق رفتم لباس های👚👢 را عوض کردم و آماده شدم. من عاشق مهمانی های شب نشینی هستم در این در این مهمانی ها با دختر عمه هایم و دختر عمو هایم کلی صحبت می کنم. ساعت ۷شب بود صدای در خانه آمد رفتم در خانه را باز کردم چند تا از عمو هایم و عمه هایم داخل خانه آمدند ، پدر و برادرم هم با فاصله ی کمی به خانه آمدند طولی نکشید همه دورهم جمع شدیم و صحبت کردیم مادرم میوه تعارف کرد. من همراه با دختر عمه ها و دختر عموهایم انار دانه کردیم روی آن ها نمک پاشیدیم و خوردیم عموی برزگم گفت انشالله هفته ی آینده همزمان با ولادت پیامبر(ص) عروسی👰 مصطفی هست. مقصود عمو این بود که در هفته ای که قرار است عروسی بگیریم یک هفته ای سورسات داریم به ما کمک کنید تا انشالله کار ها خوب انجام بشود نویسنده :تمنا 💔
هدایت شده از - چـریـکـی ·
دنبال شهادت رفتن خوب است . جوری زندگی کنید که شهادت به دنبال تون باشه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الحسین
✨ بخوان ࢪا دعا اثࢪ داࢪد دعا ڪبوٺࢪ عشق اسٺ بال و پࢪ داࢪد اللهم عجل لولیک الفرج🌿
سلام‌صبح‌بخیر🌱 یه‌سلام‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون🥲 روبه‌قبله‌بخونیم: «اَلسلامُ‌عَلی‌الحُسین وَعَلی‌علی‌بن‌الحُسین وَعَلی‌اُولاد‌الـحُسین وعَلی‌اَصحاب‌الحُسین»🤍🥺
- علۍشیشہ‌ی‌عطࢪۍبود ڪہ‌آن‌راشڪستند وعطرش‌همه‌دنیاراگرفت💚:)