"پشتخاکریزهایعشق"🇱🇧🇵🇸
#ایران_من را به کار ببرید تا جز داغ ترین های ایتا بشود
ما باید به دشمنان نشان بدهیم تا آخرین قطره خونمان پای بند ایران و اسلام هستیم!🇮🇷
⊰•📙•⊱
.
اونقدر سینه میزد
بهش گفتن کم خودتو اذیت کن!
می گفت:
این سینه نمیسوزه..
موقع شهادت همه جاش ترکش بود
جز سینهاش💔 ...)"
.
⊰•📙•⊱¦⇢#شھیدحمیدسیاهڪالے
⊰•📙•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
@khakrizhaieshg
آغاز کتاب •|لبخندی به رنگ شهادت|•
زندگینامه شهید مدافع حرم "عباس دانشگر"
1⃣فصل اول
«از طلوع تا بلوغ»
قسمت اول🌾
هوش و استعدادش را که میدیدم خدا را شکر میکردم و آیندهای درخشان را برای او در ذهنم میپروراندم. اول یا دوم ابتدایی بود. در همان ایام در خواب دیدم که پدربزرگ مرحومم با لباسی سپید در جایی نشسته و مردان سپیدپوش کنار او هستند. آنسوتر پدربزرگ مرحوم همسرم نیز با لباسی سپیدرنگ نشسته بود و جمعی دیگر از مردان سپیدپوش درکنارش بودند. عباس در میانه این دو پدربزرگ نشسته بود و آنها با او صحبت میکردند. دست نوازش به سرش میکشیدند. خوشحال بودند و مباهات میکردند که عباس در میان آنهاست.
حالا پس از سالها، تعبیر آن خواب را میفهمم...
"مادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت دوم🌾
«تو فقط ده سالته؛ چطوری میخوای روزه بگیری؟»
این را در جواب اصرارهایش برای شرکت در اعتکاف رجبیه گفتم. آخر سر وقتی عشق و علاقهاش را دیدم قبول كردم كه به اعتکاف برود.
شاید آن سالهای اول، صفا و صمیمیت جمعهای دوستانه او را به اعتکاف میکشاند. اما بعدتر، وقتی عمیقا فهمید که مراسم اعتکاف یک ضیافت معنوی است برای شركت در آن لحظهشماری میکرد. وقتي برمیگشت معنویت از چهرهاش میبارید.
"مادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت سوم🌾
در ایام اعتکاف، هرکس پتو یا پارچهای را در گوشهای از مسجد پهن میکرد تا دیگران بدانند که آن قسمت از مسجد، اقامتگاه سهروزه اوست. عباس هم از آن دسته جوانانی بود که به دنبال جایی دنج میگشت. اهل خلوت بود و دوست داشت در مکانی با خدا راز و نیاز کند که رفت و آمدها در آن کمتر باشد. در طول اعتکاف، زمانش را به خوبی مدیریت میکرد. برای همنشینی با دوستان، قرائت قرآن و ادعیه و نشستن پای سخنرانیها برنامهریزی مشخصی داشت. میخواست از ایام میهمانی خدا، بهرهای از عاشقی و بندگی ببرد و جرعهجرعه از چشمه رحمت خداوند بنوشد...
"روحالله طاهریان - دوست شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت چهارم🌾
عباس کلاس اول یا دوم ابتدایی بود که برای زیارت حرم مطهر حضرت علیبنموسیالرضا(علیهالسلام) با خانواده به مشهد مقدس رفتیم. از مسافرخانهای که در آن اقامت داشتیم تا حرم، نزدیک به یک کیلومتر فاصله بود. برای رسیدن به حرم، باید از کوچههای پیچدرپیچ میگذشتیم و بعد از طی مسیری طولانی به حرم میرسیدیم. روز آخر، به عباس و مهدی و علیرضا گفتم بیایید برای زیارت وداع با هم به حرم برویم. به حرم که رسیدیم، کفشها را یکجا به کفشداری تحویل دادیم و محلی را مشخص کردیم و قرار شد که نیمساعت بعد همه دوباره آنجا جمع شویم.
نیم ساعت گذشت و به محل قرار برگشتم اما عباس نیامده بود. با علیرضا و مهدی هرچه در حرم گشتیم، خبری از او نبود. به واحد گمشدهها رفتم و مشخصات عباس را دادم. یکساعتی گذشت. از پیدا کردنش در حرم ناامید شدم. برگشتیم به مسافرخانه و در کمال تعجب دیدم که عباس در اتاق است! تعجبم از این بود که در آن سن کم، چطور پابرهنه و تنها، راه مسافرخانه را از میان آن کوچههای پیچ در پیچ پیدا کرده است.
"پدر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت پنجم🌾
دوره راهنمایی بود که برای اطلاع از وضعیت تحصیلیاش به مدرسه رفتم. معاون مدرسه نمراتش را نشانم داد. معدلش 19 شده بود. در زنگ تفریح وقتی معلمها به دفتر آمدند از تکتک آنها درباره وضعیت تحصیلی عباس سوال کردم. همه از اخلاق و رفتار او راضی بودند و او را شاگرد ممتاز کلاس میدانستند. معلم آیین نگارش عباس از من پرسید:«شما نویسنده هستید؟» جواب منفیام را که شنید گفت:«عباس در نوشتن ذوق هنری دارد و اگر همینطور پیش برود در آینده نویسندهای توانا خواهد شد.»
"پدر شهید"
@khakrizhaieshg✨
تۅ زیباترین ترڪیب سہ رنگ جهانےシ♡!
اے پرچمٺ ما ࢪا کفن❤️
@khakrizhaieshg
آیت الله العظمی خامنه ای خطاب به براندازان داعشی :
چون عددی نیستید چیزی نمیگم😂
رهبر انقلاب در برابر آشوبگرا از مرگبارترین سلاح بشر استفاده کرد :
بیتوجهی:)
اومدن تو ایران عکس حاج قاسم رو پایین بکشن
تو نیویورک رفت بالا …
دمت گرم آقای رئیسی❤️❤️
#رائفی_پور
✿------------🌺 🦋 🌺----------✿
@khakrizhaieshg
✿------------🌺 ❤️ 🌺-----------✿
#ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران
"پشتخاکریزهایعشق"🇱🇧🇵🇸
#ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران_من#ایران
نشر دهید تا#ایران_من جز داغ ترین های ایتا شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازیهطرفمیگینجانمفدایایران
ازیهطرفپرچمایرانراآتشمیزنید؟!
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
#ایران_من
"پشتخاکریزهایعشق"🇱🇧🇵🇸
#ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من #ایران_من
نشر دهید تا#ایران_من جز داغ ترین های ایتا شود
قسمت ششم🌾
از خوشحالی در پوستش نمیگنجید؛ وقتی به او خبر دادم که اسمت را برای سفر کربلا نوشتهام. سوم راهنمایی بود. روز موعود، وسایلش را با ذوق و شوق جمع کرد، خودش لباسهایش را شست و برای اصلاح موهایش به آرایشگاه رفت و همراه مادرش رهسپار كربلا شد.
از عراق كه برگشت به فكر تهيه پذيرايي بودم. تصور میکردم که فقط ده پانزده نفر از دوستانش به دیدار او خواهند آمد اما زنگ خانه به صدا درآمد و حدود 40 نفر از دوستانش وارد خانه شدند! با شور و نشاط و علاقه، همدیگر را در آغوش گرفتند و میخندیدند.
"پدر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت هفتم🌾
سوم راهنمايی بود كه برای اولینبار به زیارت عتبات عالیات مشرف شد. آن موقع كمی حساسيت داشت، تغییر آب و هوا هم کار خودش را کرد و حالش ناخوش شد. به مسجد کوفه که رسیدیم گفتم: «اعمال این مسجد زیاده! حالا که حالت خوب نیست، لازم نیست همه نمازها رو بخونی و همه اعمال رو انجام بدی.»
با آن حال همه اعمال مسجد کوفه را انجام داد. به نجف که رسیدیم به پزشک مراجعه کرديم و حالش بهتر شد.
نصف شب همان روز بود كه به کربلا رسيديم. همه خسته بودیم. آنشب کسی از ما به حرم نرفت؛ اما دل عباس بیطاقتتر از این حرف ها بود و همانشب براي زيارت به حرم رفت.
"مادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت هشتم🌾
سال 85 بود و عباس 13 سال بیشتر نداشت. روزشماری میکرد تا روز موعود فرابرسد. قرار بود حضرت آیتالله خامنهای به سمنان سفر کنند. دل توی دلش نبود که حضرت آقا را از نزدیک ببیند. روز موعود، از همان صبح زود به سمت میدان سعدی حرکت کرد. برای آقا نامهای نوشته بود و از علاقهاش به ایشان گفته بود. در نامه چفیه متبرک حضرت آقا را طلب کرده بود.
بیقرارِ پاسخ نامه، لحظهشماری میکرد. دو هفته که گذشت از طریق پست چفیه را جلوی در آوردند. بال درآورده بود! چفیه را که دید آن را بوسید و به چشمها و پیشانیاش مالید.
"مادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت نهم🌾
عید غدیر بود. امام جماعت بعد از نماز ظهر بلند شد و گفت امروز دو به دو دست به دست هم بدهید. مي خواهیم صیغه برادری بخوانیم تا در دنیا و آخرت یار و یاور هم باشیم. هنوز حرفهای امام جماعت به پایان نرسیده بود که نمارگزاران به بغل دستی هایشان نگاه می کردند و می سنجیدند که میخواهند با چه کسی برادر شوند!
من نگاهی به سمت راستم انداختم. عباس کنار من نشسته بود. آن روزها قد کوتاه و بدن ضعیفی داشت اما خوش برخورد بود. با خودم فکر می کردم که او چطور می خواهد برای من برادری کند؟
صیغه برادری را با او خواندم و آن روز گذشت. چند ماه بعد که عباس را دیدم گفتم: «بین ما عقد برادری خونده شد؛ شما واسه من چیکار کردی تو این مدت؟» جوابی داد و گذشت. دوسه ماه بعد که دوباره او را در مسجد دیدم باز هم به او گفتم:«تو در حق برادرت چه کردی؟»
وقتی دید حرفم جدی است، گفت:«دعا کن من شهید بشم، به اذن خدا شفاعتت میکنم!»
"مصطفی عبدالشاه - دوست شهید"
@khakrizhaieshg✨