eitaa logo
"پشت‌خاکریزهای‌عشق"
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
66 فایل
🥀شهـید حـسـن بــاقــری : خاکریز بهانه است ما با هم رفیق شده ایم تا همدیگر را بسازیم. کپی؟!با‌ذکردعـا‌واسه‌کربلایی‌شدن‌ِاونایی‌که‌بهشتو‌ ندیدن کاملا حلال:) به جز روزمرگی! https://harfeto.timefriend.net/17241640199342 سوالی دارید پاسخگو هستم
مشاهده در ایتا
دانلود
🧕🏻 روز یکشنبه حوالی عصر تصمیم گرفتم به دیدار مادربزرگم بروم چادر مشکی قاجاری را مرتب کردم از خانه شدم وارد کوچه که شدم خبری از آژان نبود درست زمانی که به میدان رسیدم چند آژان در گوشه کنار ایستاده بودند ،خودم را جمع و جور کردم تا آژان مرا نبیند اما متوجه حضور من با چادر شد و با قدم های استوار به طرف من آمد ، قدم هایم را تند کردم و به سمت کوچه دویدم، آژان به دنبال داخل کوچه آمد نفسم بند آمد بود عرق سردی روی پیشانی نشست ،نگاهی به اطراف کردم در فکر فرار از دست آژان بودم، که چشم من به خانه ای افتاد که درش نیمه باز بود خودم را داخل حیاط پرتاب کردم ، از روی زمین بلند شدم و در عرض چند ثانیه در را بستم تمام بدنم درد گرفته بود ؛ آژان پشت در فریاد می زد احمق در را باز کن باز کن ،،😢 نگاهی به حیاط کردم حوض آبی رنگ که در وسط حیاط قرار داشت مردی روحانی که مشغول رسیدگی به گلدان های شمعدانی بود سرش را بلند کرد چه اتفاقی افتاده دخترم من بشدت ترسیده بودم ، زن صاحبخانه با سر صدا ها از توی مطبخ بیرون آمد و نگاهی به من کرد تو حالت خوبه ؟! خودم را در آغوش زن صاحبخانه انداختم شروع به گریه کردم . زن مرا داخل برد تا کمی آرام شوم ، بچه ها مشغول بازی بودند ، سر و صدا اتاق را پر کرده بود فردی روحانی گوشه اتاق در حالی به کتابخانه ی چوبی تکیه زده بود ، مشغول مطالعه بود . سلام آقا سلام دخترم گوشه اتاق نشستم و در حالی که سکوت کرده بودم به برگشت فکر می کردم با وجود آژان چطور به خانه برگردم مرد به آرامی از همسرش پرسید چی شده ؟ زن پاسخ داد آژان دنبالش کرده ! مرد آهی کشید دقیقا ما روحانیون را مجبور می کنند مردم را به پوشیدن لباس متحد الشکل تشویق کنیم ادامه دارد ... نویسنده :تمنا🖤🥲☘
enc_16770988891862574867867.mp3
9.38M
میدونی چی مادرم میخواد سایتو روی سرم میخواد...یا امام رضا🥲
خوش به سعادتت💔
ما رفتیم حلال کنید
خدا به همرات❤️ التماس دعا❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ربیع الاول ماه شادی و شادمانیه همه آماده این😎✌️ فعلا اینو ببینین حوصلتون سر نره😝
+من مثل شما نمی تونم اسممو بزارم حزب اللهی، ولی . . . من مَرد این پرچمم من مَرد این خاکم محمد آقا!!!
🧕🏻 شهر در تاریکی فرو رفته بود ، کوچه های تاریک امکان بازگشت مرا به خانه نمی دادند وجود ارازل و آژان خطری مرا خطری بزرگ تهدید می کرد ، از روی ناراحتی گوشه ای نشستم فکر می کردم که مرد روحانی دخترم می خواهی تو را به خانه آن برسانم اگر دوست داری می توانی شب را اینجا بمانی. ! با صدایی لرزان آقا ممکن هست مرا به خانه برسانید پدر و مادرم نگران هستند , مرد در حالی که عبای خود را می پوشید ی باند شو دخترم ممکن هست آژان در کوچه نباشد ؛هر دو از خانه خارج شدیم ، در حالی که با احتیاط زیاد قدم هایم را بر می داشتم ، از این که کوچکترین صدا فردی را متوجه حضور ما کند می ترسیدم . بعد از گذشت زمان طولانی به خانه رسیدم پدر و مادر با چهره ی نگران مرا در آغوش گرفتند پدر در حالی که گلایه می کرد کجا بودی دختر مگر قرار نبود به خانه مادربزرگ بروی اشک صورتم را پوشاند ، بغض گلویم را می فشرد ، با همان حالت آژان دنبالم کرد در این مدت در خانه این آقا ی روحانی بودم همسرش مرا آرام کرد پدر و مادر از مرد روحانی تشکر کردند ، ( امروز بعد ظهر خیلی سختی بود زمانی که از خانه بیرون آمدم هنوز به میدان نرسیده بودم که آژان مرا با چادر دید با خشونت به سمت من آمد در حالی که دستانم می لرزید پاهایم توان راه رفتن نداشتند به سمت کوچه کناری دویدم ، آژان به دنبال من دوید چاره ای پیدا نکردم، داخل خانه ای که درش نیمه باز بود خودم را انداختم . بی اختیار در را پشت سرم بستم و اشک هایم جاری شد . پدر در حالی که با دقت به حرف های من گوش می داد ، مادر زمزمه کرد درست می شود دخترم چند روزی در خانه سپری کردن کردم که یک روز پدر سراسیمه به خانه آمد در حالی عرق سردی به پیشانی اش نشسته بود پدر ... ادامه دارد... نویسنده :تمنا 💔☔️
بچه ها یه چند نفر از ممبر هامون اومدن گفتن که ما وقتی تبادل میکنیم پول میگیریم ! ببینید این کانال به عشق امام حسین هستش ما نه پولی میگیریم نه چیزی فقط و فقط به عشق امام حسین این کانال رو زدیم که حداقل برای امام حسین یه کاری کرده باشیم نبینم فکر کنید که ما با پول کاری رو انجام میدیم ممنون میشم از این فکر ها نکنید❤️
دوستان میشه لطفا برای ایرج پسر عباس علی نماز شب اول قبر بخونید
با اجازه مادر سادات رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن در می‌آوریم و می‌گوییم ای حسین داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... 🔹حلولِ ماهِ ربیع الاول ماهِ شادی و شادمانیِ اهل بيت(ع) را تبریک عرض می‌نماییم🌸🌸
تموم شدا :) این دو ماهم گذشت ، روزای خوبمون گذشت .. دلم تنگ میشه امام حسین :)) گریه‌ها و نوکریامو قبول کن دور سرت بگردم خدمتگذار خوب نبودیم یا حسین خدمتگذار خوب نیاری به جای ما کم کاریارو ببخش ابی‌عبدالله خودت نوکرتو حلال کن تصدقت ؛ - گفتم دور سرت بگردم تنم لرزید :)
کاش مارو هم بطلبه 💔
هم اکنون: پایانه مرزی مهران(:
بسته رومینگ گرفتم؛ امیدوارم کار بکنه🤦🏻‍♀ اگه شد براتون عکس میزارم(:
خب فک کنم کار کرد😅
و دوباره از الان دلتنگ محرم شدم 💔 . و دوباره یاد شبِ اول افتادم :)) چه سخته دل کندن از مراسمات‌ و پیرهن های سیاه .‌ . آدم‌ جونش بالا میاد ؛ احساس خفگی بهش دست میده ؛ خداحافظ محرم 💔. .
هم اکنون: کوفه؛مقام مسلم ابن عقیل
حرم بابا علی به یادتون هستم(:
گروه صدابرداری تخصصی اسمان سرخ هیئت ثارالله بابلسر1402 - کربلایی روح الله رحیمیان ذکر وا اما.mp3
16.78M
واٱما . . .💔 - غَریـبی‌عَـلی‌شـروع‌شُـد .💔😔 . - ماجرای‌مسـمار و مـیخ‌‌شروع‌شد .💔 - ماجَرای‌‌زَمـین‌خوردَن‌‌مادَر‌جُلوی‌بچه‌اَش😔 .