10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح عراقی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیه السلام از زبان مادرش حضرت ام البنین به زبان فارسی ، به پا میکنه🍒🍒🍒🍒🍒🍒
به مناسبت وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃معلم:شجاع ترین فرد کیه؟
👈بشنوید پاسخ دانش آموزان را...
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹"ناصرالدین باغانی" شهیدی که خدا را عاشق خود کرده بود.
مالباخته قابل سرزنش
قالَ رَسُولُ اللّه ِصلي الله عليه و آله: اَلْمَغْبُونُ لا مَحْمُودٌ وَلا مَأْجُورٌ.
[بحارالانوار، 103/94]
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مالباخته نه نـزد خلق پسـنديده اسـت و نه نزد خدا داراى پاداش مى باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حدیث #تربیت_نبوی(ص)
روزی یک حدیث
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️پنجره متفاوتی به حضور رهبر انقلاب در منزل شهید مسیحی آرمن آودیسیان. ۱۳۹۶/۱۰/۱
🍃🌸🍃
خدمت همراهان گرامی
سلام و احترام
دوستانی که از ابتدا همراه کانال بودند، در جریان هستند که در اوائل مرداد سال ۱۳۹۹ کتاب بسیار خواندنی؛ و مورد استناد و سفارش حضرت امام خامنهای؛ #وقتی_مهتاب_گم_شد خدمتتان تقدیم میشد.
پس از مدتی بدلایلی بارگذاری قسمتهای آن کتاب متوقف شد.
اکنون با توجه به اتمام کتاب # شهر دمشق و با توجه به محتوای خواندنی و آموختنی کتاب #وقتی_مهتاب_گم_شد؛
از امروز ادامهی آن کتاب شریف خدمتتان تقدیم خواهد شد.
این کتاب شامل خاطرات رزمندهی جانباز و شهید همدانی #علی_خوشلفظ و دوستان رزمنده و شهید او مانند #علی_چیتسازیان و ... است.
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸-------------
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت صد و نهم
📒 فصل نهم
من، مهتاب، مین(۱۹)
مدتی گذشت
حالت بلاتکلیفی خستهام کرد
رفتم پیش علیآقا(چیتسازیان) و گفتم: "حالا که شناسایی نداریم، اجازه بده به گردان پیاده بروم"
او متوجه بود که بعد از شهادت علی محمدی آرام و قرار ندارم
پذیرفت
اما شرط کرد که به اطلاعات عملیات برگردم
حمید رهبر فرمانده گردان مرا به گروهان یکم فرستاد
فرماندهی آن به عهده مظاهر مجیدی بود
او هم مسئولیت یکی از دستهها را به من سپرد
محیط گردان، محیطی متفاوت با اطلاعات عملیات بود
صبح بعد از نماز، صبحگاه داشتیم
ورزش صبحگاهی
بعد صبحانه
و آموزش پشت آموزش
و مانور پشت مانور
شبها هم هنگامه دعا و مناجات و شب زنده داری
از لحاظ معنوی، بچههای گردان مثل نیروهای اطلاعات عملیات بودند
برای خودشان قبر میکندند
شبها داخل قبر میرفتند
اصلاً این کار یک فرهنگ شده بود
بی هیچ پیرایه و پنهانکاری
گاهی هم رنگ شوخی می گرفت
گاهی داخل چادر اجتماعی یکی را با ملافه سفید کفن پوش میکردند
دورش حلقه میزدند یعنی تو مردهای
آنجا صحنههای عجیبی اتفاق میافتاد
گاهی کسی که داخل کفن بود زار زار گریه میکرد
گویی داخل قبر و برزخ است
و گاهی آنقدر میخندید که بچهها با مشت و لگد به جانش میافتادند
بیچارهی دست و پا بسته را تا آنجا که جا داشت میزدند
حس و حال بچههای دور و بر آن فرد کفنپوش هم متفاوت بود
عدهای میخندیدند
و عدهای به یاد قیامت میگریستند.
• ┈┈••••✾•🇮🇷🌹🇮🇷•✾•••┈┈•
📒 فصل دهم
نبرد فاو
سال ۶۴ رسید
بیآنکه بدانیم کی سال تحویل شد
فقط پیام نوروزی امام را که تبلیغات گردان میان بچهها توزیع کرد، فهمیدیم که دو سه روز از سال نو گذشته است
کمکم ذهنم به قدری از بچههای اطلاعات عملیات تیپ دور شد که انگار سالهاست در گردان پیادهام
تنها چیزی که رهایم نمیکرد یاد علی محمدی و آن شب مهتابی بود
بعد از ۴۰ روز که خبری از عملیات نشد، علیآقا سراغم آمد و گفت: "برگرد واحد!"
گفتم: "همین جا میمانم!"
گفت: "با بچههای واحد میرویم همدان منزل شهید علی محمدی"
پای رفتن نداشتم
اما علیآقا قانعم کرد که بیا و گوشهای بنشین و چیزی نگو
وقتی جلوی در خانه علی محمدی رسیدیم، پاهایم سست شد
پدرش کفنپوش جلوی در ایستاده بود و یقه پیراهن سیاه از کفن بیرون زده بود
چشمش که به من افتاد، بلندبلند گریست و گفت:
"ای رفیق! علی من چه شد؟! چرا پسرم را نیاوردی؟!"
بهتزده به زمین خیره شدم
درونم غوغا بود
میخواستم بگویم: "دور از عدالت خدا بود که علی شهید نشود!"
میخواستم فریاد بزنم: "به خدا تمام وجود من با او در همان میدان مین جا مانده است"
میخواستم بگویم: "به خدا تنها بودم! و اگر تنها هم نبودم، آوردن پیکر علی از آن معرکه محال بود."
رفتیم داخل اطاق نشستیم
علی آقا از خصوصیات علی محمدی و نحوه شهادتش آن قدر دلنشین و محزون گفت که خاطره به سمت روضه رفت
چراغ ها خاموش شد و تاریک ...
موقع خداحافظی پدر علی جلوی در ایستاده و بدرقهمان کرد.
یاد انگشتر علی افتادم
آن را به پدرش دادم
گرفت
روی چشمش کشید
گریه کرد و آرام شد
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸 --------------
#لطیفه_نکته
به نام خدای رئوف
سلام
خداوند منان در قرآن رضوان فرموده:
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللّهِ مِنْ شَیْءٍ ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ
(یوسف گفت) و من آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی کرده ام. برای ما سزاوار نیست که چیزی را شریک خداوند قرار دهیم. این از فضل خدا بر ما و بر مردم است، ولی بیشتر مردم سپاس گزاری نمی کنند.
سوره یوسف آیه ۳۸
اصالت خانوادگی، همچنان که در ساختار شخصیّت افراد مؤثر است، در پذیرش مردم نیز اثر دارد. لذا حضرت یوسف برای معرفی خود، به پدران خود که انبیای الهی هستند تکیه می کند تا هم اصالت خانوادگیش را ارائه دهد و هم قداست دعوت خود را.
این همان روشی است که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در معرّفی خود به کار می برد و می فرمود: من همان پیامبر امّی هستم که نام و نشانم در تورات و انجیل آمده است.
سیدالشهدا حسین ابن علیّ علیهما السلام در کربلا و امام سجاد علیه السلام نیز در برابر مردم شام، خود را چنین معرّفی کردند: «انا ابن فاطمه الزّهرا»
«مِلَّهَ» در قرآن به معنای آیین بکار رفته است. سیمای «ملّه ابراهیم» اینگونه ترسیم شده است: «با تمام قُوا در راه خدا جهاد کنید و اهل نماز و زکات و اعتصام به خدا باشید. در دین سختی و حرجی نیست، تسلیم خدا باشید، این است ملّت پدرتان ابراهیم.»
ادامه دارد ....
--------------
💠عوامل کششی به دعا
📌امام (ع) در جاهای متعدد صحیفه سجادیه عواملی که انسان را به دعاکردن در پیشگاه خداوند متعال میکشاند بر میشمارد. این عوامل به انسان توفیق میبخشد تا به ضمیمه کردن قدرت لایزال حق به عجز خود فکر نماید و آن انضمام را با دعا اراده کند.
🔹 به عنوان نمونه حضرت عناصر باطنی و روانی زیر را سبب روی آوردن انسان به دعا میداند؛
▫️ آگاهی و اعتقادبه فضل و احسان خداوند
▪️حسن ظن و اعتماد به خداوند متعال
... وَ یَحْدُونِی عَلَی مَسْأَلَتِکَ تَفَضّلُکَ عَلَی مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیْکَ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنّهِ إِلَیْکَ،...: اما آنچه مرا به درخواست از تو فرا میخواند لطف و مهربانی توست به کسی که به سوی تو روی آورده و با خوش گمانی بر تو وارد گشته است.
📚 زبان دعا در صحیفه سجادیه
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #کلیپ_تصویری
روایت مادر شهید محسن جاویدی از فسا ...
♨️بچه من نه کفن گیرش اومد ، نه گور
اگر بشه ماهی طلا ، نه نگاش میکنم ، نه میخورم، بچه ی منو ماهی خورده ، من بیام ماهی بخورم...
🌷 ۶ دی ماه روز تکریم مادران و همسران شهدا گرامی باد.
🌹شهادت آیت الله حسین غفاری
7 دی 1353
♦️شهید آیت الله حسین غفاری، در سال 1295 در آذرشهر تبریز متولد شد و دیری نپایید که پدرش را از دست داد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، عازم تبریز شد و 30 سال فقیرانه زندگی کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. در سال 1324 عازم قم گردید و در محضر بزرگانی چون آیت ا... بروجردی به کسب فیض پرداخت و پس از 11 سال راهی تهران شد. ایشان در سال 1340، زمانی که حسنعلی منصور، طرح انجمن های ایالتی و ولایتی را مطرح کرد، به فعالیت علیه این لوایح پرداخت و تا قیام پانزده خرداد، با سخنرانی های خود به افشای ماهیت رژیم پهلوی پرداخت.
♦️در شب 12 محرم، 15 خرداد 1342، هنگامیکه از سخنرانی برگشته بود، ماموران به خانه اش حمله کرده و او را دستگیر و زندانی و در زندان شهربانی مورد بازجویی و شکنجه قرار دادند. پس از آزادی، همچنان به مبارزه خود ادامه داد و بار دیگر توسط ساواک دستگیر شد. ایشان طی سالهای 53-1350 به مبارزات خود شکل تازه ای داد و کمتر در میان آشنایان ظاهر می شد. شهید آیت ا... غفاری در تیر ماه 1353، در تهران دستگیر شد و این آخرین دوران زندان این مبارز نستوه بود.
♦️پسر ایشان در مورد آخرین ملاقات با پدر می گوید : "پدر را در آخرین ملاقات، کشان کشان، با پاها و دست های شکسته و در حالیکه بیش از یکی دو دندان در دهانش باقی نمانده بود و سراسر صورت و اندامش زیر شکنجه های وحشیانه، در هم کوبیده شده بود، پشت میز ملاقات آوردند. بیش از یکی دو جمله بین ما رد و بدل نشد؛ او گفت: تصور نمی کنم دیگر یکدیگر را ببینیم ... فردای همان روز شنیدیم که ساعت 2 بعد از ظهر ( 7 دی 1353 )، پدر، از محیط رنج آوری که آخرین مرحله امتحان بندگی را در آن گذراندند، آسوده شده و به وصال معبود رسیده است."
📚کتاب مرتبط: مسافر ملکوت مقاله مرتبط: بیوگرافی آیت الله حسین غفاری سند مرتبط: سندی از آیت الله حسین غفاری در بایگانی ساواک