eitaa logo
خاکریز خاطرات شهدا
97 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
امام خامنہ‌ای روحی فداه : انگیزہ های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهــدا.. نگذارید یاد شهـدا فراموش شود •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair ╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮ کپی با ذکر صلوات آزاد ارتباط با مدیر @abasiniah
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده؟ گفت:دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد.عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. ..تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.. هواکه تاریک شد ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت ؛ آن هم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ...سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه‌ها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ بامکث گفت ماشاالله وسط میدان مین افتاد؛ آن‌هم نزدیک سنگر عراقی ها.💔 اما وقتی رفتم آنجا نبود،کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن! بعدها ماشاالله ماجرا را این گونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم، زیرلب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان عجل الله ادرکنی🌱 هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرابه آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمی کردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی می آید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد.باهمان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛ خوشا به حالش 🕊🌹 📚سلام بر ابراهیم۱📕
ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده؟ گفت:دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد.عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. ..تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.. هواکه تاریک شد ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت ؛ آن هم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ...سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه‌ها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ بامکث گفت ماشاالله وسط میدان مین افتاد؛ آن‌هم نزدیک سنگر عراقی ها.💔 اما وقتی رفتم آنجا نبود،کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن! بعدها ماشاالله ماجرا را این گونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم، زیرلب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان عجل الله ادرکنی🌱 هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرابه آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمی کردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی می آید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد.باهمان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛ خوشا به حالش 🕊🌹 📚سلام بر ابراهیم۱📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 توی کوچه بود و همش به آسمون نگاه میکرد و سرش رو پایین می انداخت. بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟ 🪷گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه. 🌷
مشکلی داشتم که به شدت ذهنم را مشغول کرده بود یک شب در عالم رویا جوانی را دیدم که قول داد مشکل من را بر طرف کند نامش را که پرسیدم گفت: گمنام هستم... چند روز بعد به طرز معجزه آسایی مشکل بزرگ زندگی من حل شد چند شب بعد همان جوان را در خواب دیدم و از او تشکر کردم ایشان به من گفت: حالا که مشکل حل شده، شما هم تلاش کن و قول بده که حجابت را بیشتر از قبل حفظ کنی مدتی بعد در اینترنت دنبال مطلبی می گشتم یک باره عکسی را دیدم که چهره اش برام آشنا بود سریع عکس را باز کردم این تصویر همان جوانی بود که خود را گمنام معرفی کرده بود عکس را که باز کردم دیدم نام آن جوان را نوشته: " شهید ابراهیم هادی" 🥺 🕊🌱
🌀 وصیت شهید: خدايا عشق به انقلاب اسلامي ورهبرانقلاب چنان دروجودم شعله‌وراست كه اگرتكه‌تكه‌ام كنندويازير سخت‌ترين شكنجه‌هاقرارگيرم،اوراتنهانخواهم گذاشت. 🌷 ‎‎‌‌‎..‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair