من به اصلح رای میدهم
شرکت در انتخابات و انتخاب اصلح یک وظیفه شرعی و اخلاقی برای قدردانی از رئیس جمهور شهیدمان است . گفتمانی که شهید رئیسی ریل گذاری کردند امروز نیازمند سکّانداری آگاه ، دارای سلامت نفس ، باسابقه و قابل اعتماد است . انشاءالله با شرکت در انتخابات و انتخاب اصلح دِین خود به شهدا و خدمتگزاران صادق به انقلاب اسلامی را ادا خواهیم کرد .
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
42.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با اخلاص و صداقت ، مانند تو ، کیست؟
#مناظره #شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
خبر شهادت احمدعلی نَیِّری
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
سه ماه بود که احمد به جبهه رفته بود. به جز یکی دو نامه، دیگر از او خبر نداشتیم. نگران احمد بودم. به بچّهها گفتم: خبری از احمد ندارید؟ من خیلی نگرانم. یک روز دیدم رادیو مارش عملیّات پخش میکند. نگرانی من بیشتر شد. ضربان قلب من شدیدتر شده بود.
حالا این بیخبری خیلی من را نگران کرده بود. مرتب دعا میخواندم و به یاد احمد بودم. تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم کبوتری سفید روی شانه من نشست. بعد کبوتر دیگر در کنار او قرار گرفت و هر دو به سوی آسمان پر کشیدند.
همان روز مادر شهید جمال محمد شاهی را هم دیدم. ایشان سراغ احمد علی را گرفت. گفت: «در عالم خواب به نماز جمعهی تهران رفته بودیم. آنقدر جمعیت آمده بود که سابقه نداشت.
بعد اعلام کردند که امام زمان (عج) تشریف آوردهاند و میخواهند به پیکر یکی از شهدا نماز بخوانند! من با سختی جلو رفتم. وقتی خواستند نام شهید را بگویند خوب دقت کردم. از بلندگو اعلام کردند: شهید احمد علی نیری.»
چندروز بعد، آمدند منزل ما و خبر شهادت احمد علی را اعلام کردند. مراسم تشییع و تدفین و ختم احمد با حضور حضرت آیت الله حقشناس و عباراتی که ایشان در وصف پسرم فرمودند خیلی عجیب شده بود. بعد از اینکه حضرت آقای حق شناس این حرفها را زدند، دوستان احمد هم آمدند و کراماتی که از او دیده بودند را نقل کردند.
عجیب اینکه پسر من در خانه که بود یک زندگی بسیار عادی داشت.
متن کامل خاطره را در لینک زیر بخوانید:
khaledin.com/?p=5607
بروایت مادر شهید
#شهید_احمدعلی_نیری
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
شهید رضا سنجرانی و شهید حسن قاسمی دانا
#شهید_حسن_قاسمی_دانا #شهید_رضا_سنجرانی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
نحوه شهادت شهید حسن قاسمی دانا
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
شش نفر بلند شدند که بریم به ساختمان شماره سه . با بنده و حسن شدیم هشت نفر . وقتی حرکت کردیم به سمت ساختمان شماره سه ، آقای حسن قاسمی دانا با یک لحنی که انگار میخواست مطلب مهمی را گوشزد کند گفت : آقا! هشت نفریما ...
گفت : حالا که هشت نفر هستیم ، پس اسم عملیاتمان یا علی بن موسی الرضا علیه السلام است .
از بچه ها چند عدد نارنجک هم گرفته بودیم و همراه داشتیم . به ساختمان شماره سه که رسیدیم ، به حسن آقا گفتم نارنجک ها رو به من بده . ایشان نارنجک ها را به من نداد ، آمد ، من را کنار زد و جای من ایستاد و نارنجک ها را انداخت .
یک تعداد نارنجک بین ما و دشمن رد و بدل میشد یعنی ما نارنجک می انداختیم و آنها هم نارنجک به سمت ما می انداختند . در حال درگیری ، حسن آقا داشت رجز میخواند و آنها هم همینطور رجز میخواندند .
با اشک چشم و بغض گلو رجز میخواند و میگفت : نحن شیعه علی بن ابیطالب . نحن ابناء رسول الله ، نحن ابناء فاطمه الزهرا ...
همینطور شروع کرد به رجز خواندن . کار گره خورده بود . حسن آقا به من گفت میخواهم بروم و کار را تمام کنم . تو فقط یک مقدار آتش تامین برای من بریزید .
ما هم شروع کردیم به آتش تامین ریختن .
تا این لحظه ، با یک دستش اسلحه داشت و با دست دیگر نارنجک می انداخت اما اینبار اسلحه را روی زمین گذاشت . گفتم حسن نارنجک ها را بده من بروم . خنده ی آرومی کرد و گفت : تو که زخمی شده ای و نمیتوانی اما من اینبار میروم و کار را تمام میکنم .
همینکه رفت و وارد ساختمان شد صدای تیراندازی آمد . صدای شلیک شش عدد گلوله را شنیدم و وحشت کردم چون حسن اسلحه نداشت ، پس حتما اینها صدای تیر اندازی دشمن بود .
رفتیم داخل ساختمان و حسن را پیدا کردیم . زیر کتف حسن را گرفتیم . حسن تیر خورده بود . جالب اینجاست ؛ با اینحال که تیر خورده بود اما نارنجک ها را پرتاب کرده بود .
همینطور که ما داشتیم حسن را میکشیدیم ، از طرف مقابل هم صدای ناله می آمد . خلاصه حسن آقا رو آوردیم عقب . این اتفاق شب جمعه صورت گرفت و فردای آن شب ، بین ساعت ده یا یازده بود که آقا حسن قاسمی دانا در بیمارستان حلب به شهادت رسیدند .
به روایت شهید مصطفی صدرزاده
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_حسن_قاسمی_دانا
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🗳 رهبر انقلاب، خطاب به نامزدهای انتخابات: رقیبهراسی نکنید؛ کشور ضرر میکند
✏️ ما در گذشته هم هر وقتی که نامزدها در مناظرات تلویزیونی و غیره روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحاء ضرر کرد؛ در گذشته هم این جور بوده. این جوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنین خواهد شد. ۱۴۰۰/۰۳/۰۶
💻 Farsi.khamenei.ir
شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی
#شهید_علی_آقا_عبداللهی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
✍فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم علی آقا عبداللهی:
🔸همسر عزیزم هدف بنده از این ماموریت، لبیک گفتن به شعار نحن عباسک یا زینب میباشد و دیگری خوشحالی خانوادههای مسلمان که میدانم خوشحالی خانواده خود را در پی دارد می باشد و نابودی کفار زمان ان شاالله و در آخر توفیق شهادت.
🔸خواسته من از شما این است که لحظهای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید زیرا دشمن امروزه همین را میخواهد وتلاش به این دارد.
🔸به واجبات توجه بیشتری داشته باشید و لحظهای از وجود خداوند و الطاف او غافل نشوید.
🔸دوست دارم عشق ولایت و رهبری و روحیه جهادی را در دل فرزندم امیرحسین زنده نگه داری.
#شهید_علی_آقا_عبداللهی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
باید شهدا را بشناسیم و به مکتب آنها مراجعه کنیم
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
فرماندهان شهید ما قبل از اینکه فرمانده باشند، صاحب مکتب و مدرسه بودند. تمام شهدا مثل شهید ابراهیم همت، بنیانگذاران مدرسه اخلاقی و رفتاری بودند . فرماندهان شهید در جنگ قواعد مدیریت را برهم زدند. این شهدا، فضائل اخلاقی و مدیریتی را با هم داشتند . لذا باید شهیدانی مثل شهید همت و شوشتری را بشناسیم و بعد به مدرسه آنها مراجعه کنیم و ببینیم که اخلاق، رفتار، مدیریت و تربیت آنها چگونه بود که توانستند اینگونه باشند . باید بررسی کنیم که چه شد در جنگ ما هیچ فرماندهی خیانت نکرد و این به دلیل جوهره آنها بود که در اسلام وجود داشت . حقیقت در امام متبلور بود و این جوهره و حقیقت امام در شهدا تبلور یافت.
فرازی از سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در همایش فرماندهان شهید نیروی زمینی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.