eitaa logo
🐱جوربه ماهی🐟
206 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
87 ویدیو
55 فایل
سلوم اینجا آرت هست آره https://eitaa.com/gorgaliarjhang اینم دیلی (ناشناس تو دیلیه) @tahakhalilof :caraآیدی برنامه پ.ن: آقا جوربه و ماهی دو شخص جدا از همن 😂
مشاهده در ایتا
دانلود
🐱جوربه ماهی🐟
https://eitaa.com/centurion/2069
این میزو با بابام پارسال درست کردیم 😂😂
باه باه ۸ نفر شدیم 🕺🤝 خوش آمدید
هنو به نتیجه ای برا پروف نرسیدم ولی فعلا همینو میزارم تا خودم یه چی بکشم
میخوام آرت بکشم اگه بزاره کنکور
در رودخانه دلبازم درحال شنا کردن بودم. میخندیدم! فریاد میزدم! پر حرف بودم! قایقی چوبی آنطرف تر بود، با اینکه هر بار از دور میدیدمش حس آنچنان خاصی به آن نداشتم؛ گه گاهی غصه اش را میخوردم. روزی در آغوش امواج آرام رود خوابیده بودم که دیدم جریان آب مرا چسباند به همان قایق چوبی؛ از روی کنجکاوی سوار بر قایق شدم. خیلی با چیزی که همیشه از آنطرف رود میدیدم فرق داشت. زیبا بود، کوچک‌ و ساده. شاید از من هم ساده تر، دل داده بودم به آن قایق و تمام روزم را، فردایم و پس فردایم را با او سفر میکردم. آنقدر رفتم و رفتم تا که به اقیانوس رسیدم. چه قدر این قایق چوبی زیبا بود؛ تا حدی زیبا که چشمانم امواج بلندی که لح لح میزدند برای غرق کردنم را هیچ جوره نمیدید. شاید هم جوری آن قایق در دلم میدرخشید که جایی برای تاریکی نگذاشته بود. 《چقدر رویای به ساحل رسیدن با او زیبا بود》 حالا خوب که نگاه میکنم موج ها عجله زیادی برای غرق کردنم داشتند. کارشان را هم خوب بلد بودند. آن قایق، برای من از تایتانیک هم امن تر بود؛ ولی جوری آن موج ها مرا غرق کردند که هزار تایتانیک هم نمیتوانستند مرا بیدار کنند. دیگر نه زخمی که مار ماهی ها به من میزدند را حس میکردم نه شُک عروسان دریایی. آخرش هم سوار تکه ای از همان قایق ساده و چوبی شدم. بی جان و بی رمق، بی فریاد و بی لبخند، فقط میتوانستم با همان یک تکه چوب که آن قایق چوبی کوچک برایم گذاشته بود زنده بمانم. درست است؛ من نمک گیر آن قایق چوبی شده بودم. -قصه ای کوتاه از زبان قاصر طاها-
موقت اینو گزاشتم پروف
هدایت شده از 🇵🇸🇮🇷 آپادانا
یه متنی خوندم خیلی قشنگ بود میگفت اگر تو علاقه ای داری اونو خدا انداخته داخل دلت و خدا هیچوقت کاریو بی دلیل انجام نمیده پس برو دنبال علاقت پول و موفقیت همون جاس پ.ن:یکمی ویرایشش کردم🙂