خلوت وصال🖤🌱
ابریست هوای دل بیچاره و سردم
باران زده بر قلب پر از غصه و دردم
آزاد شدم از قفسم با مدد تو
پروانه شدم تا که به دور تو بگردم...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
جمعه ها پیکان آبی، رخش زیبا و صبور
پنج ،شش تایی مان را میبرد تاجوی شور*
مادر و بابا جلو با خواهران با ادب
من دوباره رفته ام در گوشه ی صندوق عقب
کوچه ی پرپیچ و خم دارد برایم یک پیام
دفعه ی بعدی جلو میشینم آقا والسلام
خانه ی مادر بزرگ و عمه ام روبه هم است
فاصله با خانه ی عموی ما خیلی کم است
قصه ی آموزش فن شنا در جوب شور
گفته بابا یکصد و اندی برامان با غرور
زنگ در را میزنم با قد و بالای رشید
البته بر دوش بابا بودم و دستم کلید
من دویدم تا حیاط از راهرویی نم زده
یاس های باغچه با دیدنم شبنم زده
ماهی قرمز درون حوض بالا میپرید
باد با شعر قناری های شیدا میوزید
دخترم زهره، بیا داخل که سرما میخوری
حرص خورده باز از دستم چرا مامان پری
من پریدم مثل قمری ها در آغوش عمو
له شد از پرواز من پای همه زیر پتو
قوری گلدار بی بی، بوی عطر دارچین
چای من داغ است اما زنجبیلش ته نشین
برگه و انجیر و گردو روی کرسی نرم شد
گوش ما با قصه ی مادربزرگم گرم شد
دوز بازی حرفه ای گشته پدر، من باختم
زیر آن بازی زدم هفت سنگ را انداختم
پوستش را کند مادر من حواسم پرت شد
سهم من از پرتقالش یک پَرِ بی شرط شد
عمه روی گاز دارد تخمه را تف میدهد
خواهر بیچاره ام یک پسته از کف میدهد
زهره از حرف و حدیث و گفتگو هاخسته شد
یک کمد در آن اتاق روبه رویی بسته شد
گرچه تاریک است اما بوی چوب آرام کرد
ترس را بر دختر نجار کوچه رام کرد
خش خش چیپس و پفک یا خواهرم لو داده باز؟!
مادرم یک اخم هدیه داده از روی نیاز
ظهر شد این خانه را برداشته بوی غذا
آفتاب از قاروقور این شکم هم در عزا
جانماز سبز را داده به من باباحسن
مست گشتم در نماز از عطر گلهای دمن
سفره را انداخت عمه تا برادر جان رسید
وای الان میخورد ته دیگ ما را هم سعید
قورمه سبزی، آش رشته، دوغ و ریحان و سالاد
روح من از کتلت مادربزرگم گشته شاد
آسمان از بس که من غر میزنم پر ابر شد
خشمگین و درهم و ناراحت و بی صبر شد
پشت شیشه مه گرفته، باغچه پنهان شده
قاب شیشه با سرانگشتم پر از گلدان شده
پاک شد نقاشی ام با گوشه ای از آستین
پولکی های سفید از آسمان آمد زمین
آنقدر برف آمد و رنگ زمانه شد سپید
زهره از خوابش ولی با تلخی دنیا پرید...
*نام محله ای در قم
*بعضی از نام ها غیر واقعی است
#نوستالژی
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
ماه سپید نیمه ی شعبان خوش آمدی
لبخند هستی و روح بهاران خوش آمدی
ای آیه آیه ات همه اعجاز مصطفی
ای راز و رمز سوره ی قرآن خوش آمدی
زنده شد از نفست جمعه های من
تقویم هم گشته گلستان، خوش آمدی
وقتی که آمدی تو غم جاودانه رفت
فرمانده ی سپاه ضعیفان خوش آمدی
هستند کل خلق خدا در طواف تو
کانون نور و حضرت باران خوش آمدی
فرزند و مال و جان عزیزم فدای تو
ای پادشاه ملک سلیمان خوش آمدی...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
آغوش خود را باز کن، عبد گنهکار آمده
غرق گناه و غفلت و آشفته و زار آمده
تب کرده امشب جان او، دریا شده چشمان او
دست تو و درمان او، رسوا و بیمار آمده
صدبار گفته بخشش و عفو از بزرگان است و بس
توبه شکسته باز هم، آلوده و خوار آمده
روی سیاهش را نبین، بنشین کنارش بهترین
کوه گناهش ریخته، از زیر آوار آمده
رحم تو سبقت دارد از قهر و عذاب و آتشت
ترسیده از اعمال خود، با شرم بسیار آمده
میسوزد از حسرت ولی، امّید دارد بر علی
امشب کنار اسم او، عبد گنهکار آمده...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
بانوی عاشق، صاحب تقوا خدیجه
سنگ صبور حضرت طاها خدیجه
وقتی وفا تقسیم میشد در دوعالم
سهم شما را داده حق ، یکجا خدیجه
از ابتدا پاک و موحد بوده ای تو
داری صفات خوب را دارا خدیجه
گوهر شناسان در عجب ماندند زیرا
گوهر محمد بوده و دریا خدیجه
وقتی که احمد میشنید اِقراء، فقط تو
بودی کنارش با علی تنها ، خدیجه
ثروت که چیزی نیست تو جان میدهی با
تفسیر کوثر در دل شبها خدیجه
عشق تو کامل میشود با اشک هایت
باران شدی در لیله الاسرا خدیجه
شعب ابی طالب شهادت میدهد که
همواره بودی یاور و مأوا خدیجه
پروانه ی عاشق، شدی ام الائمه
بختت بلند ای مادر زهرا خدیجه
تا پر کشیدی ابر غم بارید بر ما
امشب سیاه است آسمان ما خدیجه
عطر تو پیچیده ست از دستان زهرا
مثل تو داده سهم نوکر را خدیجه...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
دلم در کربلا گیر و نفس در سینه درگیر است
شب جمعه شده اما پرو بالم به زنجیر است
اسیرم بین دیوار تن و جانم پریشان است
دوباره پاره شد تسبیح و چشمم غرق باران است
و عطر تربتش پیچیده در این قلب بی تابم
پر از بغضم پر از آهم کنار عکس میخوابم
خدایا خواب دیدم که سرم را در بغل دارد
شهادت قسمت کردی؟! لبم طعم عسل دارد
بهشتت را نشان دادی، سرم را رو به او کردم
میان اشک و لبخندم دو رکعت آرزو کردم
چه مهتابی، چه اربابی، عجب آقای زیبایی
چه لیلایی، تماشایی ، بهشتم گشته رویایی
چه شد یکمرتبه چشمم، به سقف خانه ام افتاد
قفس را تار میبینم دوباره میزنم فریاد
نمیخواهم صبوری را، من از دنیای خود سیرم
من امشب از غم دوری، کنار عکس میمیرم...😭💔
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
دل ها شده پرتلاطم و سردرگم
بر طوس شده چشم امید مردم
اکسیر دعا ولی نمیگردد گم
هنگام ولادت امام هشتم...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
خلوت وصال🖤🌱
نشسته پیرزن در این حوالی
گرفته در بغل یک قطعه قالی
چروک دست هایش صد بهار است
و تسبیح سیاهش بی قرار است
به دستش قاب یک عکس جوان است
و نذرش قالیِ نقش جهان است
دو چشمش را غبار غم گرفته
دلش را پرده ی ماتم گرفته
سرش را با نواری سبز بسته
سکوتی روی ابر غم نشسته
صدوده مرتبه ذکر علی را
کمی با دلهره میکرد نجوا
نگاهش بر گل یک فرش افتاد
بغل را باز کرد و ناله سر داد
سرش را بُرد در زیر عبایش
چه طوفانی شد از سوز صدایش
عرب بود و نفهمیدم چه میگفت
ولی با روضه اش یک صحن آشفت
به سمت پیرزن خورشید چرخید
ز داغ سینه اش آهسته نالید
مرتب پیرزن میگفت یومّا
دلم لرزید و چشمم گشت دریا
دلم تا کربلا پرواز کرده است
نم باران بغل را باز کرده است
بیابان تشنه ی دیدار یار است
ولی تیر سه شعبه آشکار است
سوار نیزه شد ماه بلندم
گسست از هم تمام بند بندم
غروب علقمه رنگ فراق است
تمام دشت بی شمع و چراغ است
صدای فاطمه می آید از دور
تنور خانه ای پُر گشته از نور:
بُنیَّ پیکر و پیراهنت کو؟
چرا عطر تو می آید ز هر سو؟
مرتب پیرزن میگفت یوما
صدای ماذنه داده ش تسلا
چه آرام و سبک گشته ست مادر
به زیر سایه ی بال کبوتر
عجب عطری به اطرافم رسیده
که حیدر فرش بی بی را خریده...
#بداهه
#حرم_امام_علی
#ایوون_طلا
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
در روز شهادت امام سجاد
اندوه بزرگی به دل ما افتاد
مهمان عزیز ما شده قربانی
ای دشمن خون ریز و نجس، مرگت باد...
#بداهه
#زهره_قاسمی
#شهید_اسماعیل_هنیه
#مرگ_بر_اسرائیل
https://eitaa.com/khalvatevesal
شب ها شده تاریک به اندازه ی صد آه
تلخ است خبر، تازه شده غصه ی جانکاه
یحیی و ابو مهدی و عباس و هنیه
گشتند همه با حسن آماده و همراه
پاییز شده فصل غم و چک چک باران
مهمان حسین است دوباره پسر ماه
وحشی شده دشمن وسط معرکه اما
با یاری الله دو دستش شده کوتاه
هرگز کسل و خسته و نومید نگردیم
چون مکتب ما مکتب عشق است به الله...
#بداهه
#سید_حسن_نصرالله_قهرمان_کودکیام
#شهید_یحیی_سنوار
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
ناامید و خسته ام، خالی شده دور و برم
از گناه و معصیت بسته شده بال و پرم
زخم های کهنه ی قلبم دوباره باز شد
اشک هایم گم شده در زیر باران حرم
درد من را هیچ کس جز تو نمیفهمد، خدا
یک جهان آلودگی آوردهام پشت سرم
بعد ماهی روزه داری دست خالی آمدم
آبرویم رفته و بین همه تنهاترم
ماه توبه رفت و در غفلت چرا خوابم هنوز
بین خواهش های نفسم، بی پناه و مضطرم
فَارضَ عَنّی یا الهی برلبم جاری شده
من شکایت دارم از خود، تیره مانده دفترم
روز آخر چشم های من شده غرق نیاز
کاسه ی خالی من را پر کن ای شاه کرم...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
خشک است زمین از عطش و قحطی آب است
انگار که بی جان شده یک ماهی و خواب است
قلب حرم از دیدن شش ماهه گرفته
عالم جگرش سوخته و در تب و تاب است
فریاد غریبی پدر برده دلش را
لبیک، فقط دغدغه ی طفل رباب است
بوسید سه شعبه وسط معرکه گل را
دستان پر از زخم پدر ، غرق گلاب است
کودک کشی و ظلم شده رسم از آن روز
امروز ز خون پسران غزه خضاب است
ای حرمله و شمر زمان خوب بدانید
با یاری الله دگر وقت عذاب است...
#بداهه
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal