آمد نسیم و بهار را نگاره کرد با نقش خود ، غم دل را چه تازه کرد... #بداهه #زهره_قاسمی #وصال @khalvatevesal

سلام وصد سلام☺️🌸 آغاز قرن نو شمسى؛ 🍃 همزمان با ماه رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم ، شعبان المعظّم؛ 🍃 و عيد ولادت بشير نهايى انسان و رهايى بخش بشر از تباهى؛ 🍃 بر همه شما اهالی خلوت وصال و منسوبين محترمتان مبارك ...🍃 در خنكاى الطاف مهدوى سلامت و مسرور باشيد ...🌹🍃🌹🍃🌹 #وصال @khalvatevesal

إِلَهِی كأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَینَ یدَیك ، وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكلِی عَلَیك ... خدایا گویی من با همه هستی‌ام در برابرت ایستاده‌ام، درحالی‌که حسن اعتمادم بر تو، بر وجودم سایه افکنده است... (جز تو کسیو ندارما..‌) #مناجات_شعبانیه🍃 @khalvatevesal

لبخند تو را دید زمین و به سرش زد دور سرتو تاج گل شادی بکارد... #دخترم♥️ #زهره_قاسمی #وصال @khalvatevesal

نسیم بهاری ، نوای قرآن و عطر گلها، بهشتی بی مثال را روی زمین ساخته اند. گوشه ی بهشت ، زیر سایه ی امامم نشسته ام. سرم پایین و نگاهم دوخته شده به کفش ها! داستان کفش ها همیشه برایم جذاب بوده... از کفش ها هم میشود فهمید که سال نو شده است. غرق قصه ( غصه )ها ی گوناگونشان شده ام. حرفهایشان تمامی ندارد. هرکس به گونه ای می خواهد پیش امام رئوف(علیه السلام) دلبری کند... کوچک و بزرگ ، زنانه و مردانه ، با هر رنگ و شکل و اندازه ، با عرض سلام و ارادت خاصی وارد حرم میشوند. عده ای همان ابتدای راه از شعف، میخ کوب شده و قدم از قدم بر نمی‌دارند... گروهی از کفش ها ، آرام و با وقار ، همراه ملائک بال گرفته اند... بعضی با شور و شوق مسیر را میدوَند تا زودتر دور حضرت بگردند... بعضی ها زبان باز کرده اند به ناله و گلایه از سختی روزگار... بعضی از طوفان حوادث به حرم پناه آورده و میخندند... برخی هم بس که باریده اند ، به کندی خود را می‌کِشند سمت حرم... توجهم به کفشی جلب میشود. نمیدانم چرا چشمم را گرفته!... قهوه ای سوخته ایست که چند شماره ای بزرگتر از پای صاحبش به نظر می رسد. سرم را بالا می آورم. مردی میان سال ، با چهره ای آشفته، حیران زده ، انگار دنبال چیزی میگردد. نوای {قربون کبوترای حرمت..} را می‌شنوم... راستی کبوتر ها چرا نیستند؟! دستش دو کیسه گندم است و چشم هایش پر از التماس... قدم های تندش ، تبدیل به دویدن میشود... انگار ندایی در قلبش می گوید : دیر شد! بدو! معطل چه هستی؟... هوا سرد شده... شاید کبوتر ها گرسنه مانده اند... #دلنوشته #زهره_قاسمی #وصال @khalvatevesal

🌘 از تــو در حال منفجر شدنم در سرم بمب ساعتی دارم شب که خوابم نمی‌برد تا صبح؛ صبح، سردرد لعنتی دارم… #مهدی_موسوی @Mahisa22

چه عاشقانه سرودی که در خیال منی و گفته ای که همیشه تویی که مال منی.. شبی که غرق نگاهت ، شدم پرنده ی عشق برای اوج خیالم توانِ بال منی میان باغ نشستم به زیر سایه ی دوست نگفته رفتی و اینک تو خود سوال منی! در آن غروب غم انگیز ، چه شاد می رفتی چه دیده ای چه شنیدی که بیخیال منی؟.. قطار خاطره امشب چه تلخ کرده مرا برای بخت سیاهم تو تک مثال منی شکست شیشه ی عمرم ز داغ رفتن تو «چه گویمت که تو خود با خبر ز حال منی»!... #زهره_قاسمی #وصال @khalvatevesal

💖 فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام و روز جوان مبارک وجودتان... جوووانای قدیم و جدید و آینده ☺️🌹 @khalvatevesal

إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُنِی... خدایا! اگر محرومم کنی پس کیست آنکه به من روزی دهد؟ و اگر خوارم سازی پس کیست آن‌که به من یاری رساند... ( به خودت قسم، بیچارتم..) #مناجات_شعبانیه 🍃 @khalvatevesal

✨🌈🌻 خورشید رخ علیِّ اکبر تا دید😇 دور سر او مثل ستاره چرخید🤩 چون شبه پیمبر شده در خلقت و خُلق☺️ رویِ گلِ احمدیِّ او را بوسید😍... #بداهه #زهره_قاسمی #وصال @khalvatevesal