eitaa logo
KHAMENEI.IR
465.2هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.3هزار فایل
پايگاه اطلاع رسانی دفترحفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR
مشاهده در ایتا
دانلود
💬  همه زنان ایران مادر آرتین‌اند 📝  ۱۰۰ دقیقه‌ای خانواده شهدای شاهچراغ با رهبر انقلاب 🔻 ... "خانمی که لیست خانواده‌ها را دارد و جلوی اسم‌ها تیک می‌زند، با لبخند می‌گوید: «داخل کاغذ و خودکار هست!» و به سمت میز پذیرایی هدایتم می‌کند که همان دم در ورودی است. 🔹آرتین یکی یکی شیرها را برمی‌دارد، نگاه می‌کند و می‌گذارد سر جایش. به شیر توی دست من هم نگاه می‌کند و می‌گوید: «شیرکاکائوهاشو تو خوردی؟» می‌گویم: «شیرکاکائو نداشت پسرم. خیالت راحت!» خواهر آرتین ماسکی را می‌زند روی صورت آرتین و بندهایش را جایی لای فر موهایش، به پشت گوش‌ها وصل می‌کند. آرتین مقاومت می‌کند. خواهرش می‌گوید: «باید بزنی مامان جان.» یعنی حتی خواهر آرتین هم مادر آرتین است‌؟! 🔹 با پارتیشن، قسمت کوچکی از جلوی سن حسینیه را جدا کرده‌اند که به‌اندازه جمعیت دیدار صمیمانه امروز باشد. دورتادور، پتوهای سفید انداخته‌اند و پشت پتوها یک ردیف صندلی گذاشته‌اند. یک صندلی شبیه همه صندلی‌های دیگر هم هست که در نزدیک‌ترین حالت به جمعیت و رو به آنها گذاشته شده است."... 🔍 متن کامل روایت👇 https://khl.ink/f/51599
📝 |  در حلقه لشکر فرشتگان 👈 روایت حاشیه‌های مراسم جشن تکلیف دختران ⭐ حسینیه وزین و موقر همیشگی، شبیه مدرسه دخترانه شده بود! 📍«از کجا اومدید بچه‌ها؟» اولین سؤالی بود که می‌پرسیدم. از همه‌جا بودند. تهران، اراک، تبریز، کاشان، سمنان و حتی دختران مدرسه کپرنشین زهکلوت کرمان. ⭐ اگه آقا اومد دوست دارید بهش چی بگید؟ یاسمین گفت: «من از آقا یه دونه کربلا خواسته‌ام، یه دونه هم دوچرخه صورتی نو!» ⭐ چند تا از بچه‌های معلول را با ویلچر آوردند و نزدیک ما جا دادند. پرستو، یک دختر نابینا را هم توی جمع نشانم داد. ⭐ از صدای جیغ و کف و بالا پایین پریدن بچه‌ها متوجه ورود آقا شدیم. ⭐ آقا نماز مغرب را شروع کردند. ما هم در یکی از صف‌های انتهایی در اتصال به «لشکر فرشته‌ها» به آقا اقتدا کردیم. ⭐ بچه‌ها یک بار دیگر سرودشان را برای آقا اجرا کردند و آقا برایشان دست زدند و با تشویق‌ از شعر و اجرایشان تعریف کردند. ⭐ نماز عشا را هم به جماعت خواندیم و یک هو انگار رستاخیز شد. خیلی صحنه قشنگی بود. آقا «در حلقه لشکر فرشته‌ها» نشسته بودند و عجله‌ای برای رفتن نداشتند. 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/51883
✍🏻 | آذربایجان اویاخدی، انقلابا دایاخدی 🔍 روایتی از دیدار مردم آذربایجان شرقی با رهبر انقلاب، ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ 📝 همسر شهید مهدی باکری صندلی کنارم نشسته است. ذوق‌زده سلام کردم و از این هم‌جواری تا جایی که می‌توانستم استفاده کردم. از آخرین‌باری که به دیدار آقا رفته بودم ۱۲ سال می‌گذشت. آن‌زمان نوجوانی دبیرستانی بودم. بخاری ماشین زورش به هوای یخ جاده بیرون نمی‌رسید. ساعت ۷ و ۲۰ دقیقه رسیدیم. در حسینیه بازار شعارهای ترکی حسابی داغ شده بود، هم تُن صدای شعاردهنده و هم معنای آن، سالن را به وجد می‌آورد. ریحانه ۹ساله یکی از دخترهایی بود که همراه مادر و پدرش از عجب‌شیر تبریز آمده بود. دوست داشت شعری را که آماده کرده بود برای آقا بخواند. صدای تکبیرها بلند شد. سخنان آقا تمام شده بود و لحظات آخر را با قلب‌مان ثبت می‌کردیم تا این صحبت‌ها و لحظات از خاطرمان پاک نشود. 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/52035
📣 اجمالی از یک دیدار مفصل 🖼 کارگزاران حج با رهبر انقلاب ✍ باید مهم باشد قراری که ده دقیقه زودتر در محل قرار حاضر شده باشی! محلی که از آنجا بناست زیباترین لحظه عمرت را شروع کنی در نزدیکی خیابان فلسطین به محض معرفی معرف راهنمایی‌ات‌ می‌کنند برای یک سری آمادگی‌های مقدماتی؛ ساختمانی که هنوز پرچم‌های عزای صادق آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر دیوارهای آن است. به آقایی که آنجاست خود را معرفی میکنم که مهمان این دیدار شده‌ام برای روایتگری. ✍ نوشتن با نگاشتن در قاموس کلماتی که آموخته‌ای دو معنای متفاوت دارند. شاید توی ذهنش بگوید چه فرقی می‌کند؟ برای تو فرق می‌کند! نگاشتن جلوه‌ای از نقش کردن کلمات است بر کاغذ به زیبایی؛ و نوشتن فقط آوردن مطلبی‌ست بر کاغذ؛ سرد و بی‌روح. مرد می‌رود و تنها می‌مانی با آیه‌ای از سوره حج که از دیروز مدام در ذهنت می‌چرخد؛ «وَ أذِّن فی‌النّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن فَجٍّ عَمیقٍ»، «و اعلام کن در میان مردم به ادای حج؛ تا خلق خدا پیاده و سواره بر مرکب‌های تیزرو از هر راه دور به سوی تو جمع آیند.» 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/52886
📝 | مسئولیت دشوار سال آخری بودن! 👈🏻 روایتی از دیدار نمایندگان مجلس با رهبر انقلاب ✏️ ساعت‌ها را جلو نکشیده‌اند، به‌همین‌خاطر هنوز چشم‌ام با رنگ ونور خیابان‌ها در ساعت ۶ صبح خرداد ماه چندان آشنا نیست. تقویم، روز سوم این ماه پرحادثه را نشان می‌دهد. سوم خرداد اما به وقت هر ساعت و رنگ و نوری برایم آشنا است. سوم خرداد و خرمشهر، زمان‌و‌مکانی آشنا برای هر ایرانی است. اگر به من باشد می‌گویم سوم خرداد روز ایران است. ایرانی‌ترین روز تقویم. دسته‌جمعی‌ترین مناسبت و پیروزترین خاطره‌ای که هیچ‌وقت به فراموشی سپرده نمی‌شود. ✏️ حالا صبح روز سوم خرداد است. در چند قدمی حسینیه امام خمینی(ره)، اول از همه جای مردان خرمشهر را خالی می‌کنم. شاید چندثانیه‌ای قبل از اصابت گلوله، به لحظه پیروزی و دعوت‌شدن به حسینیه جماران فکر می‌کردند. به یاد آن دسته از سربازان روح‌الله(رحمه‌الله) که هیچ‌گاه جماران مَقدم قدم‌های‌شان نشد، وارد حسینیه می‌شوم. نمایندگان مجلس یازدهم قرار است در آستانه آغاز چهارمین سال نمایندگی‌شان مهمان رهبر انقلاب باشند. 📄 ادامه را بخوانید: https://khl.ink/f/52999
📝 | سطرهایی که بیست‌بار میشود خواند 👈🏻 روایتی از دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگره‌ی ملی شهدای سبزوار و نیشابور ✏️ اتوبوس پشت سر هم از نیشابور و سبزوار به مقصد تهران-بیت رهبری. اینها را خانم سعادتی برایم گفت. خبرنگار اعزامی که قرار بود این جلسه را پوشش خبری بدهد. کلید آشنایی ما هفت و نیم صبح زده شد و من با دیدن اولین آدمیزاد کارم را شروع کرده بودم. به اتفاق هم و با راهنمایی مسئول مربوطه به سمت حسینیه قدم برداشتیم. برای یکدیگر آرزوی موفقیت کرده و از هم جدا شدیم. ✏️ مکانی که همیشه در تلوزیون دیده بودم حالا پیش رویم بود. صندلی‌ها مرتب و پشت‌سرهم اما خالی به انتظار مهمان‌ها صف کشیده بودند. دوربین‌ها دورتادور محل آماده‌ی کار بودند. از دور مادری جوان به همراه پسری کوچک که لباس نظامی با رنگ خاکی پوشیده بود با حالتی شبیه به دویدن خودشان را به صندلی‌های ردیف اول رساندند. به طرف پسرک رفتم و اسمش را پرسیدم. ابوالفضل بود. پرسیدم چه احساسی داری؟ 📄 ادامه را بخوانید khl.ink/f/53018
📝 | الکترون‌ها هم‌ عاشق میشوند... 👈 روایتی از دیدار دانشمندان، متخصصان، کارشناسان و مسئولان صنعت هسته‌ای کشور با رهبر انقلاب 🔹 دانشجوهای هسته‌ای،‌ حتماً میان درس‌هایشان، یکی از مباحث جالبی که یاد میگیرند تونل‌زنی کوانتومی الکترون‌هاست. به زبان ساده یعنی وقتی الکترون‌ها در برابر یک سد قوی پتانسیل قرار میگیرند، اگر انرژی جنبشی زیادی پیدا کنند، رفتاری شبیه موج از خودشان نشان میدهند و میتوانند از این سد عبور کنند. 🔹 این مبحث چه ربطی به اینجا دارد؟ 🔹 چون بعد از سالها با تمام وجود درکش کرده‌ام! 🔹برنامه‌هایی مثل دیدار امروز ویژگی‌های خودش را دارد.‌ خیلی از مدعوین، سوای از اشتیاق درونی‌شان، زیاد اهل بروز علنی هیجان و احساسات نیستند. مثلاً خیلی‌هایشان، فقط سکوت میکنند. 🔹یا در فرصتی که میان بازدید آقا از نمایشگاه دستاوردهای صنعت هسته‌ای و آمدنشان به حسینیه و شروع سخنرانی پیش آمده،‌ ذهنشان مشغول دغدغه‌های خاصی است: 🔹 عذاب وجدان کارهام رو دارم... این را یکی از رفقای قدیمی‌ام‌ با خنده میگوید؛ وقتی با عجله خودم را میرسانم به وسعت آبی حسینیه امام خمینی(ره) و کناری از آن‌جا میبینمش. یادم می‌آید زمان دانشجویی هم متعهدانه کار می‌کرد و حتی از یک ثانیه هم نمی‌گذشت. 🔍 ادامه را بخوانید https://khl.ink/f/53118
| گنج‌های یاد شهیدان 👇روایتی از دیدار اخیر خانواده‌های شهدا با رهبر انقلاب 🌷 سعی دارد پیش از تحویل دادن وسایلش به امانت‌داری، مقوایی نسبتاً بزرگ که چهار عکس از دو شهید پشت و رویش چسبانده شده است را از بین وسایلش بیرون بکشد. 🌷 در ظاهر زودتر آمده‌ام تا برای روایتگری، سوژه‌های ناب پیدا کنم و در باطن، دلم می‌خواهد سیر تماشایشان کنم. پیش از این که جلسه شروع شود و آقا این طور شروع کنند: «جلسه‌ی امروزِ حسینیّه‌ی ما با حضور شما پدران، مادران، همسران، فرزندان و کسان شهدا، حقیقتاً یک جلسه‌ی پُرنور است؛ نور حضور شهدا را انسان با بودن شماها احساس میکند.» نیز به اعتبار چند سال خادمی در حوزه ادبیات مقاومت، به بهشتی بودن حضور و وجودشان باور دارم. 🌷 از این که هر کاری می‌کند، دسته‌های ساک پارچه‌ای ادایی در می‌آورد و کیف پول و دفترچه یاداشت و دو سه تا پاکت کاغذی‌اش مرتب در آن جا نمی‌گیرد، حدس می‌زنم شاید نیاز به کمک داشته باشد: «جمع‌شون کنم مامان؟» سرش را بالا می‌گیرد و با یک لبخند می‌گوید:«چی؟» مثل ماه می‌ماند، ماهی خندان و خوش‌رو... 📥ادامه را بخوانید👇 khl.ink/f/53211
📝 | دهه هفتادی‌ و هشتادی‌ها در مأموریت ۶۵ هزار کیلومتری دور دنیا 👈🏻 روایتی از دیدار رهبر انقلاب با کارکنان و خانواده ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش ✏️ دلم می‌خواست حاکم وقت بوشهر و حومه را از ۱۵۰ سال قبل بیرون بکشانم و بگذارمش ردیف اول که خودش واقعیت را ببیند. ببیند و مقایسه کند با زمانی که مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می‌پرید تا جلوی افتادن بختک انگلیسی‌ها روی بعضی جزایر ایرانی خلیج فارس را بگیرد. خواهش و تمناهایش از دستگاه بی‌کفایتِ قاجار که افاقه نکرد لاجرم دست به دامان مردم شد و شناورهای آنها را به خط کرد اما همین‌که خواست از ساحل فاصله بگیرد، انگلیسی‌ها راهش را بستند و لنج‌های مردمی را به توپ بستند تا پای نیروهای کمکی ایرانی به بخش‌های دیگری از خاک ایران که در اشغال انگلیسی‌ها یا عمال آنها بود نرسد. یک به یک‌شان به توپ و گلوله اشغالگران انگلیسی‌ که آب‌های جنوب ایران را ملک طلق خود می‌دانستند به قعر دریا رفتند تا به زعم سیاستمداران انگلیسی، پای ایرانی‌ها بیش از گلیم‌شان دراز نشود! ✏️ جگر والی وقت جنوب ایران خال افتاد تا بخواهد به قاجار بفهماند قوه بحریه برای مملکت از نان شب واجب‌تر است. ادامه ماجرا غم‌انگیزتر است. وقتی پهلوی دوم در برابر چراییِ رضایت به جدا کردن بحرین از خاک مادری به ژنرالش گفته بود زورمان به انگلیس نمی‌رسد! فکرش را بکن اگر می‌خواستیم با چنین منطقی با موضوعی مثل اشغال خرمشهر برخورد کنیم! حالا هیچکدام‌شان نیستند که وضعیت آن روزها را بگذارند کنار الانِ همین افسران ناوگروه ۸۶ و خانواده‌هایشان و افتخاری که رقم زده‌اند؛ دریانوردی ۶۵ هزار کیلومتری دور دنیا و رقم خوردن اولین دریانوردی برد خیلی بلند ایرانی‌ها در تاریخ دریانوردی... 📄 ادامه را بخوانید: khl.ink/f/53508
📝 | نه! نه و باز هم نه 👈🏻 روایتی از دیدار رهبر انقلاب با کارکنان و خانواده ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش ✏️ به مادر محمدمهدی که پسر ۲۲ ساله‌اش را ۱۱ ماه ندیده بوده (۸ ماه روی ناو و ۳ ماه قبل از آن هم بخاطر مأموریت) و حالا هم خودش را از مینودشت در شرق استان گلستان به حسینیه امام خمینی(ره) رسانده می‌گویم اگر پسرش دوباره بخواهد مأموریت برود جلویش را نمی‌گیری؟! چهره رنج‌کشیده‌اش کمی توی هم می‌رود و چشم‌هایش را می‌بندد، باز می‌کند و لبخند کم‌رنگی روی لبانش می‌نشیند و آب دهانش را قورت می‌دهد و می‌گوید نه؛ جلویش را نمی‌گیرم! ملیحه پهلوان‌زاده هم همین را می‌گوید. از ناوبان دوم بهمن اسفندیاری درباره رفتار همسرش جویا می‌شوم زمانی که فهمید بهمن قرار است به یک مأموریت چند ماهه برود. افسر جوان ارتشی می‌گوید تشویقم کرد. با مزاح می‌گویم شعار می‌دهی! می‌خندد و می‌گوید نه. 📄 ادامه این روایت را بخوانید: khl.ink/f/53508
هدایت شده از ریحانه
❤️ | ۲۳۲ روز همدلی 👈🏻 روایتی از حال و هوای خانواده‌های اعضای ناوگروه ۸۶ در دیدار رهبر انقلاب 🔹 کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش صبح یکشنبه ۱۵ مردادماه با حضور در حسینیه امام خمینی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی چندی پیش مأموریت تاریخی خود در گردش ۳۶۰ درجه به دور کره زمین را با طی بیش از ۶۵ هزار کیلومتر مسیر دریایی و پس از ۸ ماه دریانوردی با موفقیت به پایان رسانده بود. 🔸 آنچه می‌خوانید روایتی است از حال و هوای خانواده‌های اعضای ناوگروه ارتش در این دیدار که بخش زن و خانواده «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR به قلم سرکار خانم سیده حدیث میرفیضی منتشر میکند. 🔍 ادامه را بخوانید👇 khl.ink/f/53550