🇮🇷 برجسته ترین قشرها
رهبر انقلاب: نظام جمهوری اسلامی، عشایر را به عنوان یکی از برجستهترین قشرهای کشور میشناسند که هم در کار سازندگی و هم در کار دفاع از کشور، سهیمند. نظام، قدرِ این جوانان غیور و این مردان و زنان بااخلاص و مؤمن را میداند.
شما هم متقابلًا قدر جمهوری اسلامی را شناخته و دانستهاید. هر رفتاری را که حکومتها با قشرهای مردم داشته باشند، مردم هم همان رفتار را با حکومتها دارند.
۱۳۷۳/۰۳/۱۷
🗓15مهر روز روستا و عشایر
❣@khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 رهبر انقلاب خطاب به آقای مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری:
🌷 «خانمها دارند از آقایون جلو میزنند تو نوشتن خاطرات؛ با احساسات زنانه مینویسند.»
🎞 نسخه کامل این مصاحبه را در آپارات ریحانه aparat.com/reyhaneh ببینید.
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🌷 دستخط رهبر انقلاب برای دختر شهید همدانی
📝 16 مهرماه 94؛ سالگرد شهادت سردار حسین همدانی
💝 ده روز پس از شهادت سردار همدانی، رهبر انقلاب به منزل این شهید بزرگوار رفتند. آقا به رسم همهی دیدارهایی که با خانوادهی شهدا دارند، در صفحهی اول قرآنی یادگاری مینویسند و به همسر شهید میدهند.
📗 پسر شهید، قرآن دیگری میآورد و به آقا میدهد تا در آن هم چیزی بنویسند.
❣️ ماجرای فرنگیس
🍀روایت مراسم تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب فرنگیس و دیدار ایشان با راوی و نویسندهی کتاب
✅قسمت اول
🌱جلوی در ورودی ایستاده بودم، منتظر و نگران. با یک دفترچه کوچک سبز و رواننویسی که همیشه همراهم بود.
قرار بود از فرنگیس بنویسم. کتابش را خوانده بودم. داستانش را قبل از کتابش شنیده بودم. امروز ولی قرار بود ببینمش.
☀️چیزی به ظهر نمانده بود که مراسم پاسداشت ادبیات مقاومت در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب به پایان رسید؛ مراسمی که در آن تجلیل ویژهای از فرنگیس حیدرپور و بهناز فتاحی شد؛ نویسنده و راوی کتاب فرنگیس.
تقریظ حضرت آقا بهانه این تقدیر بود و حالا پس از پایان مراسم، مهمانان حاضر بنا بود نماز را پشت سر رهبر اقامه کنند.
🕋خدا خدا میکردم به نماز پشت سر آقا برسم. چندبار به ساعت مچیام نگاه کردم. زمان کند میگذشت. در سفید رنگی هر چند دقیقه یک بار باز میشد. دو نفر میرفتند داخل آن اتاق کوچک و بعد از چند دقیقه به طرف محل قرار با آقا میرفتند، طوری که انگار توی زمان حل میشدند. از دید ما که بیرون اتاق بودیم همای سعادت روی دوششان نشسته بود. هربار که در آهنی کوچک سفید باز میشد، همه سکوت میکردند تا اسم خودشان را از دهان خانمهای مسئول گیت بشنوند.
🌅پنج دقیقه مانده بود به اذان. سمت چپ در سفید ایستاده بودم، منتظر و نگران.
دیگر چیزی به اذان نمانده بود و من هنوز پشت در بودم. نصف بیشتر خانمها از آن در سفید رنگ رد شده بودند و احتمالاً الان توی صف نماز، پشت سر آقا منتظر بودند و قند توی دل شان آب میشد.
یکی از آقایان بیسیم به دست با صدای بلند گفت: «به خانم فرنگیس و خانم فتاحی اجازه بدهید رد بشوند»، منظورش این بود که اصل کاری جلسه امروز اینها هستند. بروید کنار.
💕راه برای فرنگیس باز شد. قد و بالا و بدن ورزیدهاش حکایت از کرد بودنش داشت. راه را که برایش باز کردند، خجالت کشید. مدام عذرخواهی میکرد. با خودم جوانیهایش را تصور کردم. با همان قد بلند که حالا هیچ اثری از پیری و ضعف نداشت. با همان دستان پهن و استخوانی و کار کرده. با همان ابروهای کشیده مشکی که به نینی چشمهای کردیاش جذبه و زیبایی داده بود. فرنگیس جلو آمد. ابتدای صف. درست پشت در سفید. همان جا که من ایستاده بودم. سمت راستم.
🖊 روایت این دیدار به قلم فاطمه خوشنما در روزنامه جوان به چاپ رسیده است.
❣️ @khamenei_Reyhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏅 انگشتری که رهبر انقلاب به مدالآوران بازیهای آسیایی هدیه داد
#دیدار_بانوان_ورزشکار
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🌸 گفتگوی ریحانه با بانوان نویسندهی دفاع مقدس
☀️ ظهر یکشنبه هشتم مهرماه 97، پس از رونمایی از تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «فرنگیس»، خانمها فرنگیس حیدرپور، راوی کتاب و مهناز فتاحی، نویسندهی کتاب با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. در این دیدار بسیاری از بانوان راوی و نویسندهی دفاع مقدس، از جمله خانم معصومه سپهری و خانم بهناز ضرابی نیز حضور داشتند.
24.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 گلهها و دغدغههای بانوان ادبیات دفاع مقدس
🔸 خانم سپهری نویسنده کتاب لشکر خوبان و نورالدین پسر ایران:
من احساسم این است که امثال ماها شاید واقعاً کوتاهی نکردیم. الان فرصت خوبی است این را پی بگیرید از کسانی که کتاب نوشتند. اکثراً خانمها با یکی دو کتاب دور شدند از این فضا. کماند آنهایی که ماندگار شدند. استقامت کردند و ماندند. دلایلش متعدد است.
❣️ماجرای فرنگیس
☘️ روایت مراسم تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب فرنگیس و دیدار ایشان با راوی و نویسندهی کتاب
✅قسمت سوم
⭐️همراهان به آقا گفتند که فرنگیس و خانم فتاحی در گوشهای از آن اتاق منتظر ایشان هستند. آقا با قدمهایی بلند به سمت فرنگیس آمدند. چشمهای خیس فرنگیس از دور برق میزد. آقا حال و احوال کردند. فرنگیس گفت: «مخلصم». آقا به فرنگیس خوشامد گفتند و فرنگیس با دست راست روی سینه گفت: «مخلصم».
🌟پسر فرنگیس یکی از دستهایش را گره زد به دستهای آقا و آن یکی دستش را روی سینهاش گذاشته بود. حال و احوالپرسیشان که تمام شد پسری که خیلی شبیه مادرش بود، دست آقا را بوسید. فرنگیس فارسی حرف نمیزد. فارسی میفهمید، اما زبان حرف زدنش زبان اصیل کردی بود. آقا از فرنگیس و اینکه خاطراتش را گفته و از خانم فتاحی که کتاب را نوشته، تشکر کردند و فرنگیس سه بار جملهای را به زبان آورد که معنیاش را نفهمیدم. فقط کلمه «قربانت آقا» خیلی واضح به گوشم خورد. صمیمیت و مهربانی آقا موج میزد.
⭐️خانم فتاحی خوشصحبت بود. انگار ذاتاً بلد بود روان و دلنشین حرف بزند. درست مثل جمله به جمله کتاب فرنگیس. سرسخت هم بود. این را با همین یکی دو ساعت همراهی با ایشان فهمیده بودم. آدمی که روزی هفت ساعت مسیر کرمانشاه تا روستای فرنگیس را برود و برگردد که مصاحبه بگیرد و خط به خط داستان فرنگیس را بنویسد، حتماً یک آدم معمولی نیست. آقا چندبار از خانم فتاحی بابت نوشتن کتاب فرنگیس تشکر کردند. خانم فتاحی به آقا گفت: «من واقعاً خوشحالم که شما کتابخوان هستید و کتاب ما را خواندهاید و به مقوله کتاب و ادبیات دفاع مقدس توجه دارید.»
🌟حالا نوبت پسران جوان خانم فتاحی بود. به آقا دست دادند و مشغول صحبت بودند که خانم فتاحی رو به آقا گفت: به سرانجام رسیدن کتاب فرنگیس با همه سختیهایی که داشت، مدیون این پسرهاست، چون نبودن خانم فتاحی را سه سال تحمل کردند. آقا برای بار چندم از خانم فتاحی تشکر کردند.
🌟 رهبر به سمت ما آمدند. فرنگیس پشت آقا بود. من چشمم به او. گوشم به آقا. آقا میگفتند خانمها را معرفی کنید. خانم راضیه تجار-نویسنده- و معصومه خانم آباد من زندهام و خانم ضرابی زاده دختر شینا و گلستان یازدهم جلوی ما بودند. آقا با تکتک این خانمهای نویسنده سلام و احوالپرسی کردند.
🌟خانم ضرابیزاده گفت: «من نویسنده کتاب گلستان یازدهم هستم» آقا یک «به به و آفرین» بلندی به خانم ضرابیزاده گفتند و ادامه دادند که «گلستان یازدهم خیلی کتاب خوبی است.» اهل مطالعهبودن آقا مشهور است؛ آقا یک کتابخوان حرفهای هستند و هنوز هم به رغم مشغلههای کلان هدایت کشور، کتاب را رها نکردهاند.
⭐️چشمم به آقا بود و جایی که فرنگیس ایستاده بود. چشمهایش هنوز خیس بود و برق میزد. کسی در گوش محافظی که نزدیک آقا ایستاده بود، چیزی گفت. آقای محافظ آمد کنار آقا ایستاد. چفیه را از روی شانههایشان برداشت و آن را داد دست فرنگیس. فرنگیس چفیه را کف دستهای استخوانی بزرگش گذاشت و همه صورتش را توی چفیه غرق کرد. شانههایش تکان میخورد. خیسی چشمها همه صورت آفتابسوخته فرنگیس را گرفته بود. غیر از چشمها، حالا همه صورتش برق میزد.
🖊روایت این دیدار به قلم فاطمه خوشنما در روزنامه جوان به چاپ رسیده است
❣️ @khamenei_Reyhaneh
23.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 *انگار شهدا به ما ماموریت میدهند که بنویسیم*
میزگرد ریحانه درباره ادبیات دفاع مقدس با حضور خانمها فتاحی، سپهری و ضرابیزاده (قسمت دوم)
⁉️ از بانوان نویسنده دفاع مقدس پرسیدیم که چه انگیزهای به شما نیرو میدهد که برای شهدا بنویسید. جوابهای نویسندگان به این سوال به ظاهر تکراری، جالب و نو بود:
💙 یک پنجشنبهی فیروزهای
📝 روایت خانم سارا عرفانی از دیدار روزگذشتهی رهبر انقلاب
🌺 غروب پنجشنبه بیستم مهرماه ۹۷، جمع محدودی از نویسندگان و شاعران با رهبر انقلاب دیدار کردند. در این برنامه برخی چهرههای شناخته شده حوزه ادبیات به بیان نظرات خود پرداختند و رهبر انقلاب نیز در ادامه توصیهها و نکاتی را بیان داشتند.
💙 یک پنجشنبهی فیروزهای
📝 روایت خانم سارا عرفانی از دیدار روزگذشتهی رهبر انقلاب
💐 راستش همیشه وقتی شاعرها را می دیدم که گرد آقا حلقه زده اند و در فضایی صمیمانه شعر می خوانند و صحبت می کنند، دلم می گرفت. دوست داشتیم زمانی ما نویسنده ها هم این فرصت را داشته باشیم که با رهبر مان هم کلام شویم و از فضای ادبی و فرهنگی کشور صحبت کنیم.
🔹 اینکه رهبرمان، شعر را به این خوبی می شناسند، ادبیات را بهتر از خیلی از اهل ادب، می فهمند و در موردش صحبت و تحلیل دارند، واقعا نعمت بزرگی ست که باید قدرش را بدانیم.
🔸 سرانجام، روزی که چند سال آرزویش را داشتم فرا رسید. در جمعی صمیمانه، در کنار نویسندگان جوان کشورم، گرد ایشان حلقه زدیم. آقای مودب، یکی یکی نویسندگان را معرفی کردند و چند جمله ای از موفقیت ها و کتابهای هر فرد صحبت کردند.
🔹 به من که رسیدند، گفتند ایشان نویسنده ی کتاب «پنجشنبه فیروزه ای» هستند. یکی از عزیزان گفتند: «بله داستانی که خیلی مناسب دختر خانم هاست.» آقا فرمودند: «نه لزوما هم دخترانه نیست.» همین یک جمله برایم بس بود که بدانم رهبرم، کتابم را خوانده اند و تا این حد در ذهن شان هست. همین یک جمله شان، خستگی را از تنم در برد.
🔸 خانم راضیه تجار، صحبت هایشان را اینطور شروع کردند که انصافا حرف دل همه مان بود: «اینکه رهبرمان، اهل ادبیات هستند، با شاعران و نویسندگان جلساتی می گذارند و اهل مطالعه هستند، نعمت بزرگی است که باید قدرش را بدانیم و خدا را شکر کنیم.»
🔹 خانم سید عذرا موسوی کنارم نشسته بودند. کتابهایشان را آورده بودند تا به حضرت آقا تقدیم کنند. هنوز خاطره ی خوش خواندن کتاب «جشن باغ صدری» شان در ذهنم بود.
🔸 دقایقی بعد، خانم وجیهه سامانی نویسنده ی کتاب «خواب باران» صحبت کردند. ایشان در مورد معضل ضعف در سیستم پخش کتاب در تهران و شهرستان ها صحبت کردند. از لزوم توجه بیشتر به بانوان نویسنده گفتند که به قول حضرت آقا در دیدار قبل، فرموده بودند خانم های نویسنده کم کم دارند گوی سبقت را از مردان می ربایند. بعد هم گفتند: «روز رونمایی از تقریظ کتاب فرنگیس، به مجریان خانم انگشتر هدیه دادید. اگر امکان دارد، امروز به نویسندگان خانم هم انگشتری هدیه دهید.»
🔹 آقای عزتی پاک در مورد فعالیت هایشان در انتشارات شهرستان ادب و مدرسه ی رمان و تربیت نویسندگان جوان انقلابی صحبت کردند و دغدغه ی نوشتن از آرمان هایی که شاید در این چهل سال، مغفول مانده اند و حضرت آقا به ایشان فرمودند: «کاری که شهرستان ادب شروع کرده بسیار کار مهمی و ارزشمندی است و باید ادامه پیدا کند.»
🔸 حالا که دارم می نویسم، مدام دست می برم و هدیه ی رهبرم را در انگشتم لمس می کنم. می دانم این هدیه، بار مسئولیتی سخت و سنگین را بر دوش تمام زنان نویسنده می نهد. تمام زنانی که دست به قلم برده اند تا بخشی از هویت متعالی انسان ها را در نوشته هایشان به تصویر بکشند. حضرت آقا در صحبت هایشان فرمودند: «بهترین ابزار برای بیان تاریخ یک کشور، بستر داستان و رمان است و نویسندگان باید بدانند داستان چه تاثیری می تواند بر فکر و اندیشه ی مردم داشته باشد... اما توجه کنید که رمان علاوه بر اینکه باید قصه ی خوبی بگوید، باید خوب هم قصه بگوید. از این رو، به ابزار توجه کنید. چگونه گفتن مهم است. خوب قصه بگویید.»
🔹 دیدار خاطره انگیز ما با رهبر عزیزمان تمام شد و من با انگشتری بر انگشت و چفیه ای بر گردن، به سمت خانه می رفتم. گویی به نبرد می روم. نبردی که با سلاح قلم، به قلب دشمن می تازد و حماسه ای دیگر رقم می زند. گاهی باید مثل «فرنگیس» بود. یکه و تنها و فقط با یک تبر، دلیرانه به فرق دشمن کوبید. گاهی نبرد یک زن، مقابل صفحه ی مانیتور و با نوشتن واژه هایی رخ می دهد که می توانند عمیق ترین تاثیر را در ادبیات یک کشور داشته باشند، در حالیکه آن زن، دستی به گهواره دارد و نیم نگاهی به دفتر مشق فرزندش.
#دیدار_نویسندگان
❣️ @Khamenei_Reyhaneh