📍امیرالمؤمنين(عليهالسلام) در سحرگاه شب نوزدهم، آن وقتی که دل حضرت لبریز از یاد خدا و خشیت خدا بود، در مسجد کوفه -همانجایی که شاهد مناجاتهای امیرالمؤمنین و درددلهای علی و نصایح على بود- شربت شهادت را نوشید و ضربت ابن ملجم بر فرق حضرت وارد آمد.
در آن هنگام، ناگهان فریاد یک منادی بین زمین و آسمان بلند شد:
«تهدمت والله ارکان الهدی»
پایه های هدایت ویران و منهدم شد.
دل مردم تکان خورد. همه گوشها را تیز کردند تا بفهمند چه حادثهی مهمی اتفاق افتاده و این فریاد چیست که به گوش آنها میرسد.
ناگهان شنیدند که همان فریاد باز مجددا ندا سر داد:
«قتل على المرتضی»
علی مرتضی کشته شد!
📚 برشی از کتاب #نقش_نگار
📌 ثبت سفارش کتاب:
https://shop.khameneibook.ir/نقش-نگار
@KhameneiBook
📍 مردمی که در طول این چند سال، در مسجد کوفه و در شهر کوفه، همواره چهرهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را مشاهده میکردند، آن معنویت، صفا، بزرگواری و دقت به حال ضعیفان و یتیمان را میدیدند، کسانی که صدای گرم علی بن ابیطالب و نفس پاک و معطر آن حضرت را در مسجد کوفه شنیده بودند، در روز شهادت آن حضرت احساس میکردند پدر آنها از میان آنها رفته است. حقیقتا مردم کوفه حق داشتند که در چنین روزی احساس یتیمی کنند و واقعا هم احساس یتیمی میکردند.
در خبرها آمده است که در روز بیست و یکم ماه رمضان، در کوفه غوغا و هنگامهای از عزاداری مردم برپا شده بود. جمعیت زیاد مردم، زن و مرد و حتی بچههای کوچک، با چهرهی عزادار و غبارگرفته و اندوهگین هجوم می آوردند به آنجایی که خانه ی امیرالمؤمنین بود.
از روز نوزدهم که امیرالمؤمنین آن ضربت مسموم دشمن خدا را تحمل کرد و در خانه افتاد، لحظه لحظه مردم کوفه در نگرانی بودند، دور خانهی امیرالمؤمنین جمع میشدند، خبر میگرفتند؛ هرکس میرفت داخل و بیرون می آمد، از وی حال امیرالمؤمنین را سؤال میکردند. جمعیت مردم و دوستان و یاران امیرالمؤمنین و خانواده ی حضرت همه لحظات بسیار پراضطرابی را پشت سر گذراندند.
📚 برشی از کتاب #نقش_نگار
@KhameneiBook
📍امیرالمؤمنين(عليهالسلام) در سحرگاه شب نوزدهم، آن وقتی که دل حضرت لبریز از یاد خدا و خشیت خدا بود، در مسجد کوفه -همانجایی که شاهد مناجاتهای امیرالمؤمنین و درددلهای علی و نصایح على بود- شربت شهادت را نوشید و ضربت ابن ملجم بر فرق حضرت وارد آمد.
در آن هنگام، ناگهان فریاد یک منادی بین زمین و آسمان بلند شد:
«تهدمت والله ارکان الهدی»
پایه های هدایت ویران و منهدم شد.
دل مردم تکان خورد. همه گوشها را تیز کردند تا بفهمند چه حادثهی مهمی اتفاق افتاده و این فریاد چیست که به گوش آنها میرسد.
ناگهان شنیدند که همان فریاد باز مجددا ندا سر داد:
«قتل على المرتضی»
علی مرتضی کشته شد!
📚 برشی از کتاب #نقش_نگار
📌 ثبت سفارش کتاب:
https://shop.khameneibook.ir/نقش-نگار
@KhameneiBook
📍 مردمی که در طول این چند سال، در مسجد کوفه و در شهر کوفه، همواره چهرهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را مشاهده میکردند، آن معنویت، صفا، بزرگواری و دقت به حال ضعیفان و یتیمان را میدیدند، کسانی که صدای گرم علی بن ابیطالب و نفس پاک و معطر آن حضرت را در مسجد کوفه شنیده بودند، در روز شهادت آن حضرت احساس میکردند پدر آنها از میان آنها رفته است. حقیقتا مردم کوفه حق داشتند که در چنین روزی احساس یتیمی کنند و واقعا هم احساس یتیمی میکردند.
در خبرها آمده است که در روز بیست و یکم ماه رمضان، در کوفه غوغا و هنگامهای از عزاداری مردم برپا شده بود. جمعیت زیاد مردم، زن و مرد و حتی بچههای کوچک، با چهرهی عزادار و غبارگرفته و اندوهگین هجوم می آوردند به آنجایی که خانه ی امیرالمؤمنین بود.
از روز نوزدهم که امیرالمؤمنین آن ضربت مسموم دشمن خدا را تحمل کرد و در خانه افتاد، لحظه لحظه مردم کوفه در نگرانی بودند، دور خانهی امیرالمؤمنین جمع میشدند، خبر میگرفتند؛ هرکس میرفت داخل و بیرون می آمد، از وی حال امیرالمؤمنین را سؤال میکردند. جمعیت مردم و دوستان و یاران امیرالمؤمنین و خانواده ی حضرت همه لحظات بسیار پراضطرابی را پشت سر گذراندند.
📚 برشی از کتاب #نقش_نگار
@KhameneiBook
📍امیرالمؤمنين(عليهالسلام) در سحرگاه شب نوزدهم، آن وقتی که دل حضرت لبریز از یاد خدا و خشیت خدا بود، در مسجد کوفه -همانجایی که شاهد مناجاتهای امیرالمؤمنین و درددلهای علی و نصایح على بود- شربت شهادت را نوشید و ضربت ابن ملجم بر فرق حضرت وارد آمد.
در آن هنگام، ناگهان فریاد یک منادی بین زمین و آسمان بلند شد:
«تهدمت والله ارکان الهدی»
پایه های هدایت ویران و منهدم شد.
دل مردم تکان خورد. همه گوشها را تیز کردند تا بفهمند چه حادثهی مهمی اتفاق افتاده و این فریاد چیست که به گوش آنها میرسد.
ناگهان شنیدند که همان فریاد باز مجددا ندا سر داد:
«قتل على المرتضی»
علی مرتضی کشته شد!
📚 برشی از کتاب #نقش_نگار
@KhameneiBook
📍 مردمی که در طول این چند سال، در مسجد کوفه و در شهر کوفه، همواره چهرهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را مشاهده میکردند، آن معنویت، صفا، بزرگواری و دقت به حال ضعیفان و یتیمان را میدیدند، کسانی که صدای گرم علی بن ابیطالب و نفس پاک و معطر آن حضرت را در مسجد کوفه شنیده بودند، در روز شهادت آن حضرت احساس میکردند پدر آنها از میان آنها رفته است. حقیقتا مردم کوفه حق داشتند که در چنین روزی احساس یتیمی کنند و واقعا هم احساس یتیمی میکردند.
در خبرها آمده است که در روز بیست و یکم ماه رمضان، در کوفه غوغا و هنگامهای از عزاداری مردم برپا شده بود. جمعیت زیاد مردم، زن و مرد و حتی بچههای کوچک، با چهرهی عزادار و غبارگرفته و اندوهگین هجوم می آوردند به آنجایی که خانه ی امیرالمؤمنین بود.
از روز نوزدهم که امیرالمؤمنین آن ضربت مسموم دشمن خدا را تحمل کرد و در خانه افتاد، لحظه لحظه مردم کوفه در نگرانی بودند، دور خانهی امیرالمؤمنین جمع میشدند، خبر میگرفتند؛ هرکس میرفت داخل و بیرون می آمد، از وی حال امیرالمؤمنین را سؤال میکردند. جمعیت مردم و دوستان و یاران امیرالمؤمنین و خانواده ی حضرت همه لحظات بسیار پراضطرابی را پشت سر گذراندند.
📚 برشی از کتاب #نقش_نگار
@KhameneiBook