15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثنا و مقام او زائر او در کلام آیت الله وحید حفظه الله تعالی
@khamse5
#با_امام_صادق_علیه_السلام
#شناخت_علمای_شیعه
#آشیخ_عباس_قمی
#در_محضر_علما
◾️ #مقام_خضوع_و_ذلت_خاتم_المحدثین_به_ساحت_قدسی_امام_صادق_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 مرحوم #محدث_قمی، در #منتهی_الآمال، مینویسد:
اين فقير «عبّاس قمى» خدمت آن حضرت (امام صادق علیهالسلام) عرض مىكنم كه:
➖ اى آقاى من! من تا خود را شناختهام خود را بر در خانه شما ديدهام و گوشت و پوست خود را از نعمت شما پروردهام، رجاء واثق و اميد صادق كه در اين آخر عمر از من نگهدارى فرماييد، و از اين در خانه مرا دور نفرماييد.
و من به لسان ذلّت و افتقار پيوسته عرضه مىدارم:
شاها، چه تو را سگى ببايد/گر من بودم آن سگ تو شايد
هستم سگكى ز حبس جسته/بر شاخ گل هوات بسته
از مدح تو با قلاده زر/زنجير وفا به حلقم اندر
خود را به خردى كشيده از جل/پيش تو كشيده از سر ذلّ
خود را به قبول رايگانت/بستم به طويله سگانت
افكن نظرى بر اين سگ خويش/سنگم مزن و مرانم از پيش
📚 منتهى الآمال فى تواريخ النبى والآل عليهمالسلام، ج۲، ص۱۴۵۹
🆔 @khamse5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا سیدی و یا مولای یا ثامن الحجج علی بن موسی الرضا جعلت فداک
ای صفای قلب زارم،هرچه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضا جان،سر زخاکت بر ندارم
@khamse5
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺خاطره و حکایت جذاب و پند آمیز مرحوم علامه محمد تقی جعفری 👇
🔸یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
🔹محل برگزاری جشن، منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن، به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال، باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم.
🔸دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (سلام ا... علیه) اشعاری خواندند. برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت.
🔹من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم بروم که از درِ مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
🔸عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. آن سید جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
🔹در این هنگام، نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
🔸وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی همان سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند.
🔹دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند، سید گفت: این هم اشکال دارد.
شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟
سید گفت: خوب، این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
🔸سید، بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد، دیدم که دریایی است بیکران، چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
🔹در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟
🔸سید گفت: گاهی اوقات.
🔹گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعری فی البداهه و تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید.
🔸گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
🔹اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند، گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
🔸سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. سید فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طُرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
واله ام من که چو ازخواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علیِ عالیِ اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا، دادگرا، جانب "جَدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
🔹معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
🔸پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت:
🔹آقایان! علی علیه السلام ازاین جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا.
🔸یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشسته اید و غذاها، شیرینی ها و شربت های خوشمزه می خورید بعد می روید خانه و فکر می کنید که در مدح علی شعر گفته اید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.‼️
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
🔹پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند، آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه می کردند. آقای سپهر، بعدها می گفت: تعدادی از افرادی که آن شب حضور داشتند، زندگی شان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند...
@khamse5
🌺🌺🌺🌺
اهمیت ادای امانت، وکسیکه از تو نصیحت طلب کند و مشورت، حتی به قاتل اباعبدالله!!!😳
🌺🌺🌺🌺
مردى خدمت #امام_صادق عليه السّلام رسيد و به حضرت عرض كرد :
اى فرزند رسول خدا ، خواب ديده ام كه گويا در بيرون از شهر كوفه در جايى هستم كه آن را مىشناسم ، و گويى شبحى از چوب يا مردى تراشيده شده از چوب بر اسبى چوبی سوار است و شمشير خود را به من نشان می دهد ، و من در حالى كه ترسيده و هراسان بودم به او نگاه مىكردم .
امام عليه السّلام فرمود : تو مىخواهى زندگى فردى را بربايى [تباه سازى] ؛ پس بترس از خدايى كه تو را آفريده و سپس تو را بميراند .
آن مرد [با شنيدن اين سخن] گفت : گواهى مىدهم كه به تو علم داده شده و آن را از معدنش دریافت کرده ای .
اى فرزند رسول خدا ، اکنون شما را از آنچه برایم تعبير و تفسیر کردی آگاه مى کنم .
مردى از همسايگانم نزد من آمد و ملك خود را براى فروش بر من عرضه کرد و من تصميم گرفتم با قيمت بسيار ناچيزى آن را به چنگ آورم ؛ زيرا مى دانستم خواهانى جز من ندارد .
امام عليه السّلام فرمود : آیا همسايهء تو ما را دوست مىدارد ، و از دشمن ما تبرى و بیزاری مىجويد ؟
او گفت : بله . او انسانی با بصیرت و استوار در امور دین است و من به درگاه خداوند عزّ وجلّ و پيشگاه شما از تصميم و نيّت خود توبه مىكنم .
سپس پرسید : اى فرزند رسول خدا ، اگر او ناصبى و دشمن شما بود ، انجام اين كار بر من جایز بود ؟
امام صادق عليه السّلام فرمود : امانت را به هر كه تو را امين دانسته و خواهان خيرخواهى توست پس بده ، اگر چه به قاتل #امام_حسين عليه السّلام .
« ...فَقَال : أَدِّ اَلْأَمَانَةَ لِمَنِ اِئْتَمَنَكَ وَ أَرَادَ مِنْكَ اَلنَّصِيحَةَ ، وَ لَوْ إِلَى قَاتِلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ » .
🗂 الکافي ، ج ۸ ، ص ۲۹۳ .
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨
@khamse5
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#با_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#با_علی_علیه_السلام
#سخنرانی_کوتاه
#تولی_تبری
🌿 #وظیفه_ما_به_کرسی_نشاندن_حق_است_اما_نه_با_فحش_با_حکمت
👈🏼 آیتالله العظمی #شیخ_حسین_وحید_خراسانی در یکی از جلسات درس خارج فقه خود، اشارهای به روایات کتب اهلتسنن با مضمون بتپرستی و شرابخواری خلیفۀ دوم کردند.
🔻 طلبهای در این بحث سوالی پرسید: «پس جایگاه تقیه چه میشود؟»
🔻 ایشان با تأکید به اینکه این مسائل حکمت است و فهم آن فقاهت میخواهد، فرمودند: «پیغمبر که [به دستور خدا] علی را [به خلافت] نصب کرد، نصب نکرد که من و تو ببازیم علیبنابیطالب را!»(و اینکه منطقی و طبق برهان،از حقش دفاع نکنیم)
🆔 @khamse5
1_11023931486.mp3
4.45M
دعای نور که حضرت صدیقه به سلمان فارسی تعلیم نمودند
@khamse5
🌺🌺🌺چهار راهکار برای پیشگیری از بیماری و دکتر🌺🌺🌺
●عنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (صلوات الله علیه) لِلْحَسَنِ (صلوات الله علیه) أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِی بِهَا عَنِ الطِّبِّ قَالَ بَلَی قَالَ لَا تَجْلِسْ عَلَی الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِیهِ وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ وَ إِذَا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَی الْخَلَاءِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذَا اسْتَغْنَیْتَ عَنِ الطِّبِّ
●امیرالمؤمنین (صلوات اللَّه علیه) به امام حسن مجتبی (صلوات اللَّه علیه) فرمود: آیا چهار کار به تو یاد ندهم که با آن از طب بی نیاز گردی؟! فرمود: بلی! فرمود: بر غذا خوردن ننشین مگر در حالیکه گرسنه باشی و از غذا خوردن برنخیز مگر در حالی که هنوز اشتهای آن را داشته باشی و جویدن را نیکو انجام بده و هنگامی که خواستی بخوابی خودت را بر مستراح عرضه کن (قبل از خواب برو دستشویی) پس در صورتی که این کارها را عمل کنی از طب بی نیاز می شوی!
الخصال/ص۲۲۸
@khamse5
🌺🌺🌺عنایت ویژه حضرت معصومه به حوزه علمیه قم🌺🌺🌺
#با_معصومه_علیهاالسلام
#شیخ_عبدالکریم_حائری
#ماه_ذیقعده
#1ذیقعده
#شهریه
🔷🔶 #حل_مشکل_شهریه_طلاب
👈🏼👈🏼 مرحوم آیتالله العظمی #سید_صدرالدین_صدر -قدّسسرّه- نقل میکند:
بعد از مرحوم آیتالله العظمی #حایری -قدّسسرّه-، مدتی من زمام امور حوزه را بهدست گرفتم و شهریه طلبهها را عهده دار بودم. (گویا فرمودند: ماهی سه تومان بههر طلبه شهریه میدادیم).
➖ تا این که یک ماه وجهی نرسید، مجبور شدیم قرض کنیم و شهریه را بدهیم، ماه دوم نیز پولی نرسید، باز هم قرض کردیم و شهریه را دادیم، ولی ماه سوم دیگر جرأت نکردیم قرض کنیم.
جمعی از طلبهها، برای گرفتن شهریه بهخانه آمدند.
من هم اظهار کردم که در بساط نیست، مبلغ زیادی هم مقروض شدهام.
➖ یک مرتبه صدای گریه طلاب بلند شد، گفتند: “پس چه کنیم؟ نه در مدرسه تأمین امنیّت داریم (با توجّه به فشار و خفقان دوران رضاخان) و نه میتوانیم به وطن برگردیم، اگر اینجا هم خرجی نداشته باشیم، دقیقاً توهینهایی که میکنند صادق میشود”.
➖ خلاصه طوری صحبت کردند که من هم گریان شدم.
گفتم:
«آقایان! تشریف ببرید. انشاءالله تا فردا برای شهریه کاری خواهم کرد».
آنها رفتند و من تا شب هرچه فکر کردم، فکرم به جایی نرسید. تمام شب را هم فکر کردم و خوابم نبرد، بالأخره سحر برخاستم تجدید وضو کردم و به حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرّف شدم. حرم بسیار خلوت بود و کسی آمد و شد نداشت. بعد از ادای نماز صبح و مقداری تعقیب، با حالت ناراحتی شدیدی که همه اش منظره روز گذشته را در نظرم جلوهگر میکرد، پای ضریح مطهر آمدم و با حالت عصبانیّت و ناراحتی بهحضرت معصومه علیهاالسلام عرض کردم:
«عمهجان! این رسم نیست که عدّهای از طلاب غریب در همسایگی شما و در کنار گوش شما از گرسنگی جان بسپارند.
اگر میتوانید اداره کنید بسم الله! و اگر توانش را ندارید به برادر بزرگوارتان حضرت علیبنموسی الرّضا علیهالسلام و یا به جدّ بزرگوارتان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام حواله فرمایید».
(یعنی بساط حوزه را از قم برچینید و طلاب را به مشهد مقدّس و یا نجف اشرف اعزام نمایید).
➖ این را گفتم و با حالت قهر و عصبانیّت از حرم بیرون آمدم و وارد همین اتاق شدم (اتاقی است در بیت مرحوم آیتالله صدر، بین بیرونی و اندرونی) و نشستم.
مرتباً منظره روز گذشته جلو چشمم میآمد و حالم منقلب می شد. برخاستم قرآن کریم را برداشتم که قرآن بخوانم بلکه مقداری از ناراحتیم کاسته شود، از شدّت پریشانی نتوانستم بخوانم.
➖ ناگهان دیدم درب اتاق را میزنند، گفتم: “بفرمایید”. در باز شد، کربلایی محمد (پیر مرد پیشخدمت) وارد شد و گفت: “آقا! یک نفر با کلاه شاپو و چمدانی در دست می گوید:
«همین الآن می خواهم خدمت آقا برسم و وقت ندارم که بعداً بیایم. من ترسیدم و گفتم: “نمی دانم آقا از حرم آمده یا نه، حالا چه میفرمایید؟»
گفتم: “بگو بیاید، اگرچه راحتم کند.”
➖ #کربلایی_محمد برگشت، طولی نکشید که مردی موقّر و متشخّص، با کلاه شاپو بر سر و چمدانی در دست وارد شد. چمدان را گوشه اتاق گذاشت، شاپو را از سر برداشت و سلام کرد. جواب دادم. جلو آمد و دستم را بوسید. سپس عذرخواهی کرد و گفت:
“ببخشید چون وقت نداشتم، بد موقع خدمت شما شرفیاب شدم. همین الآن که ماشین ما بالای گردنه سلام رسید و نگاهم به گنبد حضرت معصومه علیها السلام افتاد، ناگهان به فکرم رسید که من با آتش و باد مسافرت میکنم و هر ساعت برایم احتمال خطر هست. با خود گفتم: اگر پیش آمدی شود و بمیرم و مالم تلف شود و دَین خدا و سهم امام علیهالسلام در گردنم بماند چه خواهم کرد؟”
(ظاهراً همان وقتی که مرحوم آیتالله صدر بهحضرت معصومه علیهاالسلام عرض حاجت می کرده، این فکر بهذهن آن مرد مؤمن رسیده بود).
➖ وی افزود:
"لذا وقتی که بهقم رسیدیم از راننده خواستم که مقداری در قم صبر کند تا مسافرین بهزیارت بروند و من هم خدمت شما برسم".
➖ فرمود:
اموالش را حساب کرد و مبلغ زیادی بدهکار شد. درِ چمدانش را باز کرد و به اندازهای وجه پرداخت که علاوه بر ادای قرضها و پرداخت شهریه آن ماه، تا یک سال شهریّه را از آن پول پرداخت نمودم. آنگاه بهحرم مشرّف شدم و از حضرت معصومه علیهاالسلام تشکر کردم.
🆔 @khamse5