eitaa logo
خنده حلال
10.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
5.7هزار ویدیو
11 فایل
✔خنده حلال در ایتا🫠 💯درخواست تبلیغات https://eitaa.com/tablighat_shetab
مشاهده در ایتا
دانلود
"وصیت پیرمرد آسیابان"👌 🔸آسیابان پیری بود که هر کس گندمی را نزد او برای آرد کردن می برد، علاوه بر دستمزد پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت. مردم ده با وجود دزدی آشکارش، چاره ای نداشتند و فقط نفرینش می کردند. 🔹پس از چندسال آسیابان پیر مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. 🔸شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم! پسران هر یک راه کاری ارائه دادند.‌ پسر کوچک گفت: مردم منصفانه رفتار کنیم و تنها دستمزد بگیریم؛ 🔹پسر بزرگتر گفت: اگر چنین کنیم مردم چون انصاف ما را ببینند، پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. بهتر است هر کسی گندم برای آسیاب آورد؛ دو پیمانه از او برداریم. 🔸با اینکار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد؛ او با انصاف تر از پسرانش بود! پس چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود! 🔹مردم همواره پدرشان را دعا می‌کردند و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به ما رسید! 🔻و شد حکایت این روزهای ما...😔 ┏━━━😊😍😘😅━━━┓ 🌺 @khandehhhalal 🌺 ┗━━━😅😘😍😊━━━┛
ارتباط قلبی❤️ در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.  می‌گویند خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند. وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر می‌شدند؛ ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی می‌کرد. بخاطر همین تصمیم گرفتند از هم دور شوند ‫ولی از سرما یخ زده می مردند.‬  از اینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود. پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گرد هم آیند و آموختند که: با زخم کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک به وجود می‌آورد زندگی کنند، چون گرمای وجود دیگری مهمتر است.  این چنین توانستند زنده بمانند بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گرد هم می آورد بلکه آن است هر کسی با دیگری ارتباط قلبی عمیق داشته باشد و فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و خوبی های آنان را تحسین نماید🙏 ❣خنده حلال ❣ @khandehhhalal
سیب‌زمینی‌های بدبو یک کودکستان به بچه‌های کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازی کند. او به آن‌ها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم‌هایی که از آن‌ها بدشان می‌آید، سیب‌ زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه‌ها با کیسه‌های پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضی‌ها ۲ بعضی‌ها ۳ و بعضی‌ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه‌ها گفت تا یک هفته هر کجا که می‌روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند. روز‌ها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه‌ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب‌زمینی‌های گندیده. به علاوه، آن‌هایی که سیب‌زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند. معلم از بچه‌ها پرسید: «از اینکه یک هفته سیب زمینی‌ها را با خود حمل می‌کردید چه احساسی داشتید؟» بچه‌ها از اینکه مجبور بودند، سیب‌ زمینی‌های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند. آن‌گاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: «کینه آدم‌هایی که در دل دارید و همه جا با خود می‌برید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود می‌برید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور می‌خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟» ❣خنده حلال ❣ @khandehhhalal