eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
26.3هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
برانکاد در اوج باران تیر و ترکش بعضی از این نیروها سعی شان بر این بود تا بگویند قضیه اینقدرها هم سخت نیست و شبها دور هم جمع می‌شدند و روی برانکاردها عبارت نویسی می‌کردند. یکبار که با یکی از امدادگرها برانکارد لوله شده‌ای را برای حمل مجروح باز کردیم، چشممان به عبارت‌ «حمل بار بیش از 50 کیلو ممنوع» افتاد. از قضا مجروح نیز خوش هیکل بود. یک نگاه به او می‌کردیم یک نگاه به عبارت داخل برانکارد یک نگاه به همدیگه عین پت و مت😁. نه می‌توانستیم بخندیم، نه می‌توانستیم او را از جایش حرکت بدهیم. بنده خدا هاج و واج مانده بود که چه بگوید. بالاخره حرکت کردیم و در راه مرتب می‌خندیدیم.😂😂 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#خاطرات طنز جبهه 😄 دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا می‌گفتند: «آبی چه رنگیه؟» عصبی شده بودم😠. گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم» دیدم بد هم نمي‌گويند! خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند! 👻👻 فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد. گذاشتیمش روی دوش بچه‌ها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی می‌گفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣 یکی می‌گفت: «تو قرار نبود شهید بشی» 😖 دیگری داد می‌زد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟» یکی عربده می‌کشید. یکی غش می‌کرد! 😩 در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه می‌انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق. این بندگان خدا كه فكر مي‌كردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.» رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم می‌خوام باهات بیام!» بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبه‌ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه می‌خندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم 😆😁 شادی روح شهدا صلوات
بین راه نگه نمی‌دارم😂 امام جماعت ما بود. اما مثل اینکه شش ماهه دنیا آمده بود. حرف می زد با عجله، غذا می خورد با عجله، راه می رفت می خواست بدود و نماز میخواند به همین ترتیب. اذان، اقامه را که می گفتند با عجلوا بالصلوه دوم قامت بسته بود. قبل از اینکه تکبیر بگوید سرش را بر می گرداند رو به نمازگزاران و می گفت: من نماز تند می خوانم، بجنبید عقب نمانید. راه بیفتم رفته ام، پشت سرم را هم نگاه نمی کنم، بین راه نگه نمی دارم و تو راهی هم سوار نمی کنم😋😃😅 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
عباس وقتی اسیر شدیم از همه رسانه ها آمده بودند برای مصاحبه و در واقع مانور قدرت و استفاده تبلیغاتی روی اسرای عملیات بود. نوبت یکی از بچه های زرنگ گردان شد. با آب و تاب تمام و قدری ملاطفت تصنعی شروع کردند به سوال کردن. یکی از مأموران پرسید: - پسر جان اسمت چیه؟ - عباس. - اهل کجا هستی؟ - بندرعباس. - اسم پدرت چیه؟ - به او می گویند حاج عباس! گویی که طرف بویی از قضیه برده بود پرسید: - کجا اسیر شدی؟ - دشت عباس! افسر عراقی که اطمینان پیدا کرده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند به ساق پای او زد و گفت: دروغ میگی! و او که خودش را به موش مردگی زده بود با تظاهر به گریه کردن گفت: - نه به حضرت عباس! 😂😂😂 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
امداد غیبی هی می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم.خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم.تا اینکه ﭘام به جبهه باز شدو مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم. بچه ها از دستم ذله شده بودند. بس که هی از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. یکی از بچه ها عقب ماشین که سوار بودیم گفت: " می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ " با خوشحالی گفتم : " خوب معلومه" نا غافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود. آنها می خندیدند و من گریه می کردم. ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. دیگر باقی اش را یادم نیست. وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند. لحظه ای بعد قابلمه در آمدو نفس راحتی کشیدم.یکی از آنها گفت: "ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! " آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه ؟!😁😢 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
4_6033013966530150703.mp3
2.03M
🔮ماجرای نامۀ جالب #دختر دانشجو بعد از زیارت حضرت معصومه #استاد_پناهیان http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز دختر و سربازی که اشکش درآمد... سلامتی داداش‌ها❣️😊 روز دختر پیشاپیش مبارک 😍 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
🅾⭕️🅾⭕️🅾 👇 ‼️ خنده دارترین صحنه‌ها و سکانسهای سریال پایتخت... ‼️.😉 ‼️میکس پایتخت 😂 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 میدونی زن داعشی کیه؟😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت معصومه مبارک🌹 امروز خانه امام کاظم غرق در شادیست🌺 خدایا به حرمت این روز خانه دوستانم را پر از شادی🌺 دور از گرفتاری غرق درخوشبختی بگردان💐 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
4_5828010723610986315.mp3
5.95M
دخترای گل روزتون مبارک باشه🌸❤️🌸❤️ کنکوری های عزیز مرسی تی وی برای شما آرزوی موفقیت داره☺️☺️☺️ http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
پیامبر اکرم فرمودند: «هر خانه‌ای که در آن دختر باشد، هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل مى شود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمى گردد و فرشته ها براى پدرشان هر روز و شب عبادت یکسال را مى نویسند.» دختر دارا قدر برکت خونه‌تون رو بدونید❣️ http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
5d19cfd3341483b36f3f4d01_2722115827985617669.mp3
8.28M
یه دنیای خاکستری رو فقط یک دختر می‌تونه رنگی کنه😍 قطعه «ریحانه» به مناسبت روز دختر هدیه به تمام دختران ایران زمین🍀🍀 http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9