#ارسالی_پریسا_خانوم_از_کاربران_کانال
✳ #تجربه_دلبری
سلام وقتتون بخير🙈😜😜💦💦
ديروز يه حركته قِري زدم😉
يه هفته بود كه به دليل موضوعاتي با همسرم قهر بودم تا اينكه ديروز ديدم نميتونم اينجوري ادامه بدم و تصميم گرفتم يه كاري كنم🙈
وقتي از سركار برگشت خونه و لباساشو عوض كرد رفت جاي
پنجره ايستاد، منم ديدم بهترين موقعيته رفتم از پشت بغلش كردم و سرم و گذاشتم رو شونشو گفتم دلم واست تنگ شده،برگشت و گفت بيشتر از من؟ اين روزايي كه از هم دور بوديم قد يه سال واسم طول كشيد،منم گفتم مطمعن باش كه هيچ فاصله اي نميتونه تورو ازم بگيره ،بعدم يكم تو چشام نگاه كردو بوسيدم و دستمو گرفتو رفتيم تو اتاق...😍😍😍😍♥️
شبه خيلي خوبي بود💖🙈
خواستم بگم كه نزارين بين شما و همسرتون فاصله بيفته كه ديگه كار از كار بگذره، مشكلات تقصير هركي هست پاپيش بزاريد و عشق بينتون حفظ كنيد♥️♥️♥️🙏🙏🙏🙏
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثرات منفی اشتباه شبکه کیش به جامعه هم سرایت کرد!
بستنی لمزی اهواز روز افتتاحیه فیلم پورن گذاشته😐
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
☑️⚜اختلاف فرشته هاى عذاب و ملائكه رحمت⚜
🌀گويند عابدى هفتاد سال در عبادتگاه خود مشغول راز و نياز بود زنى آمد و درخواست كرد او را اجازه دهد شب را در آنجا به سر برد تا از سرما محفوظ بماند، عابد امتناع ورزيد، زن اصرار نمود ولى عابد نپذيرفت زن ماءيوس شد و برگشت ، در اين هنگام چشم عابد به اندام موزون و جمال دل فريب او افتاد، هر چه خواست خود را نگه دارد ممكن نشد، از معبد بيرون آمده او را برگردانيد و داستان گرفتار شدن خود را شرح داد، هفت شبانه روز با او بسر برد.
شبى به ياد عبادتها و مناجاتهاى چندين ساله اش افتاد، بسيار افسرده گرديد، به اندازه اى اشك ريخت كه از حال رفت و بى هوش شد، و زن وقتى ناراحتى عابد را مشاهده كرد همين كه به هوش آمد گفت تو خدا را با غير من معصيت نكرده اى اگر با او از در توبه در آيى شايد قبول كند. مرا نيز ياد آورى كن .
عابد از عبادتگاه بيرون شد و سر به بيابان گذاشت . شب فرا رسيد به خرابه اى پناه برد، در آن خرابه دو نفر كور زندگى مى كردند كه هر شب راهبى براى آنها دو گرده نان به وسيله غلامش مى فرستاد، غلام راهب آمد، به هر كدام يك گرده نان داد. يكى از نانها را عابد معصيتكار گرفت ، كورى كه به او نان نرسيده بود در گريه شد و گفت ، امشب بايد گرسنه به سر برم غلام گفت : دو گرده نان را بين شما تقسيم كردم .
عابد با خود انديشيد كه من سزاوارترم با گرسنگى به سر برم ، اين مرد مطيع و فرمانبردار است ولى من معصيتكار و نافرمانم ، سزايم اين است كه گرسنه باشم ، نان را به صاحبش رد كرد.
آن شب را بدون غذا بسر برد، رنج و ناراحتى فراوان و شدت گرسنگى توان را از او ربود، به اندازه اى ضعيف پيدا كرد كه مشرف به مرگ گرديد، خداوند به عزرائيل امر كرد روح او را قبض نمايد، وقتى از دنيا رفت فرشته هاى عذاب و ملائكه رحمت درباره اش اختلاف كردند.
فرشتگان رحمت مدعى بودند كه مرد عاصى بوده ولى توبه كرده است . ملائكه عذاب مى گفتند، معصيت نموده ما ماءمور او هستيم ، خداوند خطاب كرد عبادت هفتاد ساله او را با معصيت هفت روزه اش بسنجيد وقتى سنجيدند معصيت افزون شد آنگاه امر كرد معصيت هفت روزه را با گرده نانى كه ديگرى را به خود مقدم داشت مقابله كنيد، سنجيدند گرده نان سنگينتر شد و ثواب آن افزون گشت ، ملائكه رحمت امور او را عهده دار شدند.(60)
60- كلمه طيبه ص 321
عاقبت بخيران عالم جلددوم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
❗️هیسسسس❗️
⛔️
بدون سرو صدا بیا تو
اگر خوب نبود پاک کن
http://eitaa.com/joinchat/3290234896Cc18457bd76
⛔️يه همسرانه ی خاص💋😍☝️🚫
✅حاج_اقا_قرائتی
🍃•من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم
تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی زیبا است.
🍃• داخل اتاق رئیس رفتم گفتم:
شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!
گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است.
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.
🍃•گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد.
🍃•گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد.
🍃 گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.
🍃 بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهیتر میدانند.
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
⚠️ #افزایش_نفرت_عمومی
⚠️#کشمکش_نکنیم_باهم
🔴از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده که فرمودند :
«وضعیت #آخرالزمان که مردم با ایمان به انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) هستند به گونه ای می شود که اغلب مردم از یکدیگر #دوری می جویند و از همدیگر #نفرت خواهند داشت، و بعضی، بعضی دیگر را #دشنام می دهند و #نفرت از همدیگر به قدری زیاد می شود که #آب_دهان به روی همدیگر می اندازند تا آن حد که یکی بر دیگر شهادت می دهند که او #بی_دین و #کافر است. و سپس به آن حضرت گفتم که این وضع بی فایده است و خیر و خوبی در آن نیست. آن حضرت فرمودند : چرا که خیر به آن نزدیک است چون #حضرت_قائم آل محمد در آن زمانی که وضع اینچنین می شود او ظهور می کند و این نفرت عمومی را از بین می برد و #مهر و #محبت و #عاطفه را در میان مردم می گستراند»
📙 (بحارالانوار جلد 52 ، ص 11)
{نقل نشده است که چه کسی با امیرالمومنین(ع) سخن می گفته است}
⚠️#کشمکش_نکنیم
⚠️#با_هم_بیشتر_مهربان_باشیم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
4_5870816785749509553.mp3
2.9M
🔴 استاد رائفی پور
♦️رفیق شدن با امام زمان و دادن گزارش روزانه به ایشان ...
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
لطفا اگه فردا مادر شدید و صبح جمعه بچههاتون خواب بودن مراسم “کوبیدن ظرفها به همدیگه” رو با ۱ساعت تاخیر انجام بدید
باور کنید هیچ انقلابی اتفاق نمیافته اگه دیرتر ظرفها رو بکوبید به هم
بفرس واسه مامانت :)))
#منو_مامانم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
دختره میگفت: صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم برم ورزش کنم!
گرمکن نارنجی پوشیدم و زدم بیرون.
حالا توجه شما رو به متلک های جماعت جلب مى كنم :😐😁😁😁😁👇👇
http://eitaa.com/joinchat/40173584Cf6c8c84c29
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ #افزایش_نفرت_عمومی
⚠️#کشمکش_نکنیم_باهم
🔴از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده که فرمودند :
«وضعیت #آخرالزمان که مردم با ایمان به انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) هستند به گونه ای می شود که اغلب مردم از یکدیگر #دوری می جویند و از همدیگر #نفرت خواهند داشت، و بعضی، بعضی دیگر را #دشنام می دهند و #نفرت از همدیگر به قدری زیاد می شود که #آب_دهان به روی همدیگر می اندازند تا آن حد که یکی بر دیگر شهادت می دهند که او #بی_دین و #کافر است. و سپس به آن حضرت گفتم که این وضع بی فایده است و خیر و خوبی در آن نیست. آن حضرت فرمودند : چرا که خیر به آن نزدیک است چون #حضرت_قائم آل محمد در آن زمانی که وضع اینچنین می شود او ظهور می کند و این نفرت عمومی را از بین می برد و #مهر و #محبت و #عاطفه را در میان مردم می گستراند»
📙 (بحارالانوار جلد 52 ، ص 11)
{نقل نشده است که چه کسی با امیرالمومنین(ع) سخن می گفته است}
⚠️#کشمکش_نکنیم
⚠️#با_هم_بیشتر_مهربان_باشیم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزمایش با یک نخ !
شاید باور نکنید ولی با این روش ساده میتونید بفهمید وزنتون مناسب هست یا نه ، Gif رو ببینید !
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حس_آرامش
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
4_5868676771049637261.mp3
2.71M
جمعه ها برای من که خیلی دوست داشتنیه 😍😍😍
جمعه هاتون معمولا چطوریه؟
#رادیو_مرسی
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز یه چالش جدید ره انداختن
ولی خداییش این یکی خیلی سخته 😳
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط سجده دوم..😁
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کم سن و سال ترین پدر و مادرهای جهان!
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
تا اخر بخون خیلی قشنگه
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر...
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو می فروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
#خاطره_بازی
سال ۸۲ بود مشغول درس کنار حرم مولایم علی بن موسی الرضا بودم .
زیباترین سال های عمرم بود عنایت و نگاه ویژه حضرت لحظه به لحظه شامل حالم بود.
توی خوابگاه مشغول حرف زدن بودیم که صدا زدن ..... تلفن داره .بدو بدو🏃🏃 به تلفن رسیدم .سلام خوب هستین خانم .....از دفتر نهاد رهبری تماس می گیرم .بله بفرمایید .شما به عنوان یکی از فعالان دانشگاه علومپزشکی برای سفر به سوریه انتخاب شده اید..
باورم نمیشد .من کجا و حرم حضرت زینب کجا
رفتم حرم .سلام کرم گفتم آقا جان بنده نوازی کردین منو به نیابت برای زیارت عمه جانتون می فرستین .
تو پوست خودم نمی گنجیدم .با زهرا دوستم راهی شدیم فقط پنج نفر از کل دانشگاه های مشهد بودن منم جزواونا بودم .
یک اردوی دانشجویی سراسرکشوری اونم به سوریه
عجب حالی داشتم ..غرق در انتظار
انتظار رسیدن به حرم .حرم ام المصائب
بالای حرم در هواپیما طواف عشق کردیم و بای عرض ادب به حرم مشرف شدیم
تمام وجودم عشق به ارباب و خواهرش بود ..
انگار در کربلا بودم .
هیبت حرم مولایم علی را در گنبد زینب کبری دیدم .
کاش همیشه کنیز درگاهتان بمانم و ...
لحظه پرواز بود لحظه عاشقی لحظه نگاه به معبود..
گنبدی که چون خورشید می درخشید ☀️☀️☀️ آنجا بود که فهمیدم زیبایی وجود سیدالشهدا چطور یارانش را مجذوب کرده بود که بی قرار شهادت در وصال معبود از هم پیشی می گرفتند.
حالا من هم زیر سایه بهترین زنان عالم هستم در حرم بی بی زینب
الحمدلله کما هو اهله.
#ارسالی
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
#خاطره_بازی
خاطره ای ازدوران مدرسه
کلاس دوم ابتدایی تقریبااول سال بود هنوزبه درس حسنک کجایی نرسیده بودیم که
معلم گفت:بچه هاکی میتونه باطویله جمله بسازه؟🤔
همه بچه هاساکت بودن آخه کسی معنی طویله روهنوزبلدنبود😳😳😳
معلم بازجملشوتکرارکرد وگفت هرکس باطویله جمله بسازه جایزه داره😶👏
هرکدوم ازبچه هایه چیزی میگفتن اماخانم معلم قبول نمیکرد☹️
یک دفعه یکی ازهمکلاسیام دستشوبلندکردگفت خانم اجازه مابگیم☝️
خانم معلم گفت:بگو.
دوستم گفت:پدرومادرمن درطویله زندگی میکنند😳
ناگهان معلم زدزیرخنده😂😂😂 وگفت:بچه هاطویله جاییه که حیوونارودراون نگهداری میکنن🙈🐮🐴🐄🐂🐃🐫🐐🐏🐑 😹🐰🐶🐗🐔🐣🐥منظوردوستتون کلبه هست نه طویله.
دوستم ازخجالت آب شد😬🙃😰😰😰😋
#ارسالی
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄