eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
66.7هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
#پیامک #همسرانه #همسفر_بهشت همسر عزیز و مهربانم😍 همسفرم😘 هر وقت حالت بد شد یادت باشه من هستم❤️ من هستم که آرومت کنم❤️ من هستم که باهام درددل کنی❤️ من هستم که به حرفات گوش کنم❤️ آره من واسـه تو همیشـه هستــم...❣ ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
✍ پیام امروز پنجشنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۴ : ❄️☃❄️ جرأت می خواهد.. سن و سال ! پُست و شأن ! غرور و لج بازی ! همه را کناری رها کنی و بگویی ⛔️ من اشتباه کردم! کودکانه ترین انتخاب در پسِ هر خطاست، اگر؛ دنبالِ هزار توجیه و دلیل بگردی، تا سهمِ دیگران را ثابت کنی! ▫️ جرأت می خواهد؛ کسی بنشیند چرتکه ای بغل بگیرد و کند! خُب ب ب ب.... سهم من چقدر می شود؟ ✔️ یک قاشق، شربتِ تلخِ "اشتباه کردم"! ✔️ یک استکان "خضوع"! ✔️ یک حبّه "پشیمانیِ از سر دل"! ✔️ و بعد"یک کوه،عزمِ جزم، برای جبران! نتــرس؛ عزّت دستِ خداست! هر یکبار که زنبیلِ اشتباهاتت را از لابلایِ یک ماجرای تلخ برمیداری و بیرون میکشی خداست که؛ هزاران زنبیلِ عزّت را، بر مجرایِ زندگی ات، جاری میکند! برای خاطرِ خدا؛ قهرمانانه پایِ خوب و بدِ خودت بایست ♥️ ‌‌‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
😁 برگی از دفترخاطرات یک مرد ایرانی📝👨🏻 من یک کارمند هستم و همسرم پرستار! سالها بود که من هر روز خانم را بنا به شیفتش میرساندم بیمارستان و برای پیاده شد‌نش درب ماشین را باز میکردم. این جریان شده بود حرف اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز میکنم! پرستارها و دکترها به خانمم می گفتند: وای چه رمانتیک! چه علاقه ای! چه احترامی! خوش به حالت با این شوهری که داری. کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم. تا جاییکه ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم میگذارم به گوش دانشجویان پزشکی و پرستاریِ آن بیمارستان هم رسیده بود و در مورد ما حرف میزدند! ‌ اما هیچ کس نمیدانست درب پراید لگن من جوری خراب بود که فقط از بیرون باز میشد و تازه شیشه هم پایین نمی آمد! و خلاصه اینکه؛ "من الان با دو تا پرستار، یک خانم ماما و یک خانم دکتر" ازدواج کرده ام و سرم حسابی شلوغ است! و این درب پراید شده در روزی من؛ آرزو دارم خدا همچین دری را نصیب شما هم بکند. کلید اسرار، این قسمت "حمايت از كالای ايرانی"😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
زن هر چقدر هم كه بزرگ شود همسر شود مادر شود مادر بزرگ شود درونش هنوز هم "دختری" کوچک چشم انتظار است انتظار میکشد برای لوس شدن محبت دیدن ..‌. گاهی وقتا به مادربزرگا بگید امروز چقدر خوشگل شدی ماشالا ... دخترا عاشق شنیدن این جمله هستن، حتی اگه هشتاد سالشون باشه ... ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورژن جدید آهنگ محسن ابرهیم زاده تقدیم به همه متاهل ها 😂👌 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
تقديم به گلبانوهاى سرزمینم نام:خانوم جنس:ظرافت ذات:با حيا بودن ويژگي:احساسي بودن شخصيت:همانند مَرد،انساني توانايي عاشقي:دلبستن به يك نفر دلخوشي:پيچ و تاب موهايش ايثار:تقديم جواني به فرزند توانايي: ايجاد آرامش بهترين صفت:مادری نياز: مردانگی تمايز:زيبايی لقب: بانو دل: نازك زن طراوت زندگی نیست زن بخش مهمی از زندگی نیست زن مُسکن دردهای زندگی مرد نیست زن تمامِ تمامِ تمام زندگی مرد است... ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
سرماى زمستان تنها بهانه ى به اغوش كشيدنت بود مانده ام در بهار چه بهانه اى بياورم... #فرحان_بورونى ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند. هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا موهایش را سرو سامانی بدهد. پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم. حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم. پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد.. پیرمرد فردای آن روز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه برای همسرش خرید. وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است مات و مبهوت اشک ریزان همدیگر را نگاه میکردند. اشکهایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام بدنبال خشنودی دیگری بودند. به یاد داشته باشیم. اگر کسی را دوست داری یا شخصی تو را دوست داشته باشد باید برای خشنود کردن او سعی و تلاش زیادی انجام دهی ... عشق و محبت به حرف نیست باید به آن عمل کرد❤️ ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
4_5933799504733013055.mp3
3.9M
روسریِ آبی😍 پ.ن: بفرستید برای دلبر:) @khandehpak ‌‌ ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
به عنوان كسى كه دوستت دارد از تو فقط يک چيز مى‌خواهم با من جورى رفتار كن جورى حرف بزن جورى جواب بنويس جورى پاى حرف‌هايت بمان كه من هيچ‌وقت دلم نيايد كه لحظه‌اى پشت سرت بگويم: "نشد كه نشد" تو بايد بشوى شدنى‌تر از تو ندارم... #فرید_صارمی ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
مشرق و مغرب ار رَوَم، ور سوی آسمان شوم نیست نشانِ زندگی تا نرسد نشانِ تو زاهدِ کشوری بُدَم، صاحب منبری بُدَم کرد قضا دلِ مرا عاشق و کف‌زنانِ تو #مولانا ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
تازه فهمیدم این اسمای مسخره ای که میزارن رو بچشون از کجا میاد😀 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
4_5940398563069528816.mp3
3.36M
منفعت شما با کمک به دیگران نسبت مستقیم دارد، اگر به دیگران خدمت بیشتری کنید خودتان هم موفق خواهید شد. باهم بشنویم...🌱 ‌ @khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
#خانمها_بدانند 😍تحقیقات ثابت کرده خرید کردن مانند آواز خواندن در بدن آندروفین «مسکن طبیعی» آزاد میکند برای کسانی که غمیگن شده اند خرید کردن بهترین گزینه حتی بالاتر از سفر است😳 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
وقتی خانمت میگه بیا بریم یکم خرید کنیم😐😂 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش این دختر بچه 3 ساله در مقابل هدیه ی بی ارزشی که مامانش بهش میده در شبکه های اجتماعی بیشتر از 20 ملیون بار دیده شده واقعا تماشاییه❤️ #شيخ_صنعان ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
💢بچه كه بودم گاهي با مادرم به عطاری مي رفتم. بر دیوار عطاري دو تابلو نصب بود كه خيلي برايم جذاب و با معنی بود. در طول زمان خرید مادرم ، بارها انهارا نگاه می کردم و‌ می خواندم. يكي نقاشي جالبي بود از دو مرد ، كه یکی مردی مفلوک و‌ فقیر بود و‌ زیر ان نوشته شده بود عاقبت نسيه فروش و در كنار او‌ مردي چاق با گاو صندوقي پر از پول ، که زیر ان نوشته شده بود عاقبت نقد فروش. دومي تابلويي بود كه بر روي آن با خط خوش ، اين شعر نوشته شده بود : داني كه چرا خدا تو را داده دو دست؟ من معتقدم كه در آن سري است. يك دست به كار خويشتن پردازي با دست دگر ز بينوا گيري دست. اين دو تابلو بر زندگي من تاثير داشت. ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
از وقتی دلار گرون شده، ما به جای لیست خرید یه لیست نخرید درست کردیم، زدیم وسط هال. لیست اجناسیه که دیگه قصد خریدشونو نداریم امروز مرغ مضر و هورمونی رو هم واردش کردیم شکر خدا😁😁😁 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
خرید کردن خانوما😂😁😜 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
تقدیم ب همسر عزیزم مرد من ...؟؟!! مهربانم ...؟؟!! مخاطب عاشقانه های من ...؟؟!! زن نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد حکم تمام دنیا را برایم دارد ...!! من عاشق مردی شده ام که در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ....!! مرد رویاهای من ...؟؟!! بگذار هرچه میخواهد بشود ...!! تاوقتی دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ....!! بگذار زمان از حسادت بترکد ...!! من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ....!! من بی تو ....!! از تمام آفرینش بیگانه ام ...!! زن بودن خوب است وقتی ...!! ازتمام مذکرهای دنیا ...!! پای تو در میان باشد ....!! نمیدانی چه کیفی دارد خانوم بودن برای تو ....!! نزدیک عید و هزار جور خرید داریماااااا بفرستین واسه شوهراتون😍😂😁 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
مردی برای "پسر و عروسش" خانه‌ای خرید. پسرش در شرڪت پدر، مدیر فروش بود و رییس "زنان و دختران" زیادی بود ڪه با آن‌ها تعامل داشت. پدر بعد از خرید خانه، وقتی ڪلید خانه را به پسرش داد از او خواست، هرگز از روی این ڪلید‌، "ڪلید دوم" نسازد و پسر پذیرفت. روزی در شرڪت، پدر ڪلید را از "جیب" پسرش برداشت. وقتے پسر متوجه نبود ڪلید شد، در شرکت "سراسیمه" به دنبال ڪلید می‌گشت. پدر به پسر گفت: "قلب تو مانند جیب توست و چنان‌چه در جیب خود بیش از یڪ ڪلید از خانه‌ات نداری، باید در قلب خودت نیز بیش از محبت یڪ زن قرار ندهی." "همسرت" مانند ڪلید خانه‌‌ات، نباید بیشتر از یڪی باشد." همان‌طور ڪه وقتی "نمونه دیگری" از ڪلید خانه‌ات نداشتی، خیلے مواظب آن بودی تا گم نشود، بدان همسرت نیز نمونه دیگری ندارد، "مواظب باش" محبت او را گم نڪنی. اگر عاشق زن دیگری شوی، انگار "یدڪی دومی" از ڪلید خانه داری و زیاد مراقب ڪلید خانه‌ات نخواهے بود. ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورزشکاران و هنرمندان در چالش خفن «بشمار سه خرید» از #رفاه کی تو سه دقیقه میتونه یه لیست کامل خرید کنه!! مجتبی عابدینی قهرمان شمشیربازی نخستین شرکت کننده در این چالش با رکورد ٢دقیقه و ۴٠ ثانیه😉 فکر می‌کنید شرکت کننده بعدی کیه؟ چالش «بشمار سه خرید» شب‌ها ساعت ٢١:۴٠ در برنامه برفاره از شبکه سه سیما پخش می‌شود. ‌‌ @khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
دلا‌، نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل‌های تَر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکّان کسی بنشین که در دکّان شکر دارد #مولوی
👩هرگاه زنی خسته ونالان و خمیده از کارمنزل رادیدید؛ فقط یک جمله بگویید و در قدرت خداوند تأمل کنید "نمیای بریم بازار" 😐😂 #طنز_زنانه ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
عالی بود عالی عالی👌👌 بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد و میدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی و هدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد... بزرگ و کوچک در اَمان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم ... امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این دارالمجانین رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون! داشتم گرده های خاک را از روی کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛ از خونه به سرعت خارج شدم و به طرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم! هیچ دربان و نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!! به محض ورودم متوجه شدم دستگیره از جاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. یاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچهٔ شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابام افتادم که آب رو هدر ندم ... شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم و آب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه. در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم! به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم و منتظر نوبت شدم! وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم چهره و لباس و کلاسشون رو دیدم، احساس خجالت کردم؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شون تعریف میکردن! دیدم که هر کسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم ؟!!!عمرا!!! فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!! یاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود😳 توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟ دچار اضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟؟؟ یاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم. یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند!!!!!!! در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد؛ کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم! پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگ دلیست اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است. دیر یا زود تو هم پدر یا مادر میشوی و نصیحت خواهی کرد... دلزده نشو از نصایح پدرانه. ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران حکمت آن را خواهی فهمید. چه بسا آنها دیگر نباشند ...😔😔😔 ‌‌@khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄