✨﷽✨
🔴 زنده یاد #شهید_کافی نقل می کرد که:
🔹 شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.
می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
🔹رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم...
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
🔹آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند...
👈 وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
730852948.mp3
4.28M
🎧فایلصوتی
⚫️#خاطراتپیادهرویاربعین
🎙به روایت شهید حاج شيخ احمد كافے
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🔥❌داغ داغ❌🔥
تصادف وحشتناک مریلا زارعی و چندین نفر دیگه از بازیگران معروف در پشت صحنه فیلم😱😱😱😱
فیلمو دل نداری باز نکن ❌📛
❌❌❌❌📛📛
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
💎مطربی که در صحن امام رضا مدفون شد
پدر ما، در مشهد در بازارچه حاج آقا جهان مغازه طباخی داشت .او تابستانها مرا به دم دکان خود میبرد و آنجا شاگردی میکردم؛ در همانجا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن میکرد، یکی از مشتریهایش من بودم. جیگی جیگی فردی سیه چرده و لاغر بود و ساز محلی میزد. موسیقیاش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ۱۰-۱۲ ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام میداد برایم شگفتانگیز بود و شاید علاقهای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم.
در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی جیگی میشد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازهاش به او تمرین قرآن میداد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکیاش هرکس صدای قرآن خواندن او را میشنید میخکوب میشد.
جیگی جیگی مطرب بود و به حرم امام رضا راهش نمیدادند اما زمانی که فوت کرد همزمان با او مردی والا مقام در مشهد درگذشت که برایش مراسم ویژهای گرفتند، اما جالب اینجا بود که پیکرهای آنها در غسالخانه با هم جابجا شد.
قرار بود آن مرد والا مقام در حرم حضرت امام رضا (ع) دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت و می خواستند جیگی جیگی را که مُطرب بود به قبرستانی خارج از شهر ببرند، اما وقتی پیکرهای آنها با هم جابجا شد، جیگی جیگی با مراسم خاصی در حرم امام رضا و در زیر سقاخانه اسماعیل طلا دفن شد. بعدا خانواده آن مرد والا مقام درخواست نبش قبر کردند، اما آیت الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و قسمت این شد که هرکه به زیارت امام رضا میرود جیگی جیگی را هم زیارت میکند.
✍ #رضا_کیانیان
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🔴حکایتی از شیخ رجبعلی خیاط
یڪی از شـاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گفت : بعد از فوت مرحوم شیـخ ، ایشان را در خـواب دیدم ، از او سوال کردم در چه حالی ؟ گفت : فلانی من ضرر ڪردم با تعجب گفتم : تو ضرر کردی، چرا !؟
فـرمود : زیرا خیلی از بلاها ڪه بر من نازل می شد با توسل آن ها را دفـع میڪردم ، ای کاش حرفی نمیزدم چون الان می بینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را تحمل می ڪنند ، در اینجا چه پاداشی می دهنـد !
📚 کرامات معنوی : ص ۷۲
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
⭕️ماجرای دختر جوان و شیخ رجبعلی خیاط
جوانی از جناب شیخ رجب علی خیاط پرسید که چطور این حال را به دست آورده اید؟ ایشان در پاسخ راز تحول معنوی خود را تعریف کرد. ماجرای فرار شیخ رجبعلی خیاط از دست دختر جوان به این شرح است:
در ایام جوانی، حدود ۲۳ سالگی، دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلی! خدا می تواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن...
آن گاه دلیرانه همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد. این پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او میشود؛ به گونه ای که به گفته برخی «چشم برزخی» او باز میشود و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمی شنیدند میدید و میشنید.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #قطب_نما | #آقامونه •]
⭕️رجز زیبا و شنیدنی پاسدار جوان در
حضور رهبرانقلاب مراسم میثاق پاسداری ۹۸
✊✊دشمن از اینجور جوونا به شدت میترسه!
این بزرگواران #آمریکا و #اسرائیل رو
حریفند!!!جوری که یک مشت بزنند
دشمن محو میشه!!!!!💪💪💪💪
🙏خدایا جوانیمون رو فدای امام زمان
عجل الله قرار بده.✌️✌️✌️
@Rasad_Nama
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرف تو ایرلند قبل از فوتش از خانوادهش خواسته بوده صداش رو تو مراسم خاکسپاریش پخش کنن.
حالا پخش کردن همه تو عزا به خنده افتادن :))
داره به در تابوت میزنه و میگه باز کنین ، خیلی تاریک و تنگه اینجاو...
جدا از قسمت طنز ماجرا
اگر فکر کنیم واقعا بعد از مرگ ،روح میت هر چی داد میزنه اطرافیانش نمیشنون
قابل تامله این کلیپ😔
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
👈زیارت عاشورای مورد تأیید امامزمان(ع)
🌸🍃مرحوم آیتالله حقشناس:
نگویید من زیارت عاشورا خواندم و حاجتم را نگرفتم، با آن تعلقات نمیشود. اگر این تعلقات را قطع کنید، خواهید دید که زیارت عاشورا خواندن چه مزه ای دارد !
نباید کسی از زیارت عاشورا خواندن شما مطلع باشد و اگر دیگران بفهمند و التماس دعا بگویند و قدری حال شما تغییر بکند، اثر زیارت عاشورا از بین میرود.
🌻بنده در قم شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا و چون رفقا قبل از ظهر و بعد از ظهر برای دیدن بنده میآمدند، غذا را به تأخیر انداخته و در وقت ظهر مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم.
در وقت ظهر احتمال نمیدادم که کسی بیاید، ولی یکمرتبه دیدم که میرزا ابوالقاسم دلال پشت در مشغول به در زدن شد. بنده پانزده روز بود که مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم. در را باز نکردم، ولی ایشان هم دست بردار نبود. از پشت درگفت: خوابی یا بیدار؟ بنده که دیدم ایشان رها نمیکند، در را باز کردم، ولی یادم رفت که کتاب دعا را ببندم. همین که چشم ایشان به کتاب دعا افتاد، گفت: بهبه! زیارت عاشورا هم که میخوانی.
همین بهبه گفتن ایشان پانزده روز زیارت عاشورا خواندن بنده را خراب کرد!
دوباره شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم و در حرم حضرت معصومه(س) عبا را بر سرم کشیده و در گوشهای مشغول شدم. یک مرتبه یک زنی آمد و گفت: آقا!خوابی یا بیدار؟ بنده یک مسئلهی شرعی دارم. گفتم: خانم! اینهمه آقایان در اینجا هستند و شما سؤالت را از من میپرسی؟!
🌷خلاصه فهمیدم که این زیارت عاشورا هم به درد نمی خورد. رفتم سر قبر شیخ صدوق و داخل یک پستو دوباره مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم. به خادم آنجا هم گفتم: من هر روز میآیم و در اینجا مطالعه میکنم (خواندن زیارت عاشورا هم مطالعه است) و اگر کسی سراغ مرا گرفت، مرا نشانش نده. ایشان گفت: حال اگر بگوییم، چه اشکالی دارد؟!
خلاصه با توجه به اینکه زیارت عاشورا به طرق مختلفی به ما رسیده است، بنده شک کردم که زیارت عاشورا خواندن با این آداب و شرایطی که من میخوانم، آیا مورد نظر امامزمان(ع) است یا نه؟ و دیگر ادامه ندادم.
یک روز بنده در صحن جدید حرم مشغول درس دادن بودم که به من پیغام دادند: فلان آقا با شما کار دارد.
🌟بنده وقتی از دور به ایشان نگاه کردم، گفتم: من ایشان را نمیشناسم. گفتند: ایشان میگوید که من شما را میشناسم و اسم شما عبدالکریم حقشناس است و من با شما کاری دارم.
وقتی پیش ایشان رفتم، به بنده گفت که من از علمای همدان هستم، آیا شما زیارت عاشورا میخوانید؟!
🍃بنده عرض کردم: شما حق ندارید که از عبادت شخصی من سؤال بفرمایید!
گفت: من دیشب در خواب دیدم که امام زمان(ع) وآقا سید محمد تقی خوانساری در حال عبور از گذر خان هستند و من و شما هم پشت سر ایشان در حال حرکتایم. حضرت رو به آقای خوانساری کرده و فرمودند: این حقشناس زیارت عاشورا میخواند و شک میکند!
بنده فهمیدم که این زیارت عاشورایی که بنده با شرایط و آداب خاص میخوانم، مورد نظر و تأیید امامزمان(ع) میباشد.
بنده مجدداً رفتم و در مقبره شیخ صدوق دوباره مشغول به خواندن زیارت عاشورا شده و حاجتم را هم گرفتم.
📚درس اخلاق شماره 172 دقیقه دوازدهم
.
#نشر_صدقه_جاریست🌸
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
•┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•
🔴استقبال از مرگ براى فرار از گناه و شهوت
در آن وقت كه در بصره برقعى قيام كرد عده اى از فرومايگان واوباش دور او باش دور او جمع شدند و وى آنان را آزاد گذاشت كه هر كارى دلشان مى خواهند انجام دهند.
آن جماعت دختر سيده اى را گرفته و آوردند و قصد تعدى و تجاوز به اورا داشتند . برقعى كه نمى توانست ايشان را از اين كار باز دارد آنها را منع نكرد .
آن دختر گفت :اى امير ! مرا ازدست اين اوباش رها كن تا دعايى به تو بياموزم كه شمشير بر توكارگر نباشد .
برقعى اورا پيش خود خواند وگفت :آن را به من بياموز .
دختر گفت :دعايى هست ! اما تو از كجا مى دانى كه اين دعا مستجاب مى شود يا نه ؟ نخست با تمام قدرت شمشير راروى من آزمايش كن تا وقتى بر من كارگر نشد تو يقين كنى كه اين به علت دعاست وآن گاه قدر اين دعا رابدانى.
برقعى شمشير را بر او زد و دخترك فورا افتاد واز دنيا رفت . برقعى پشيمان شد وفهميد كه هدف او عفت بود است تا مجبور به زنا نشود .
پس همگى از آن كار پشيمان شدند وبه او آفرين گفتند .
(همه دربها بسته است به جز يك درب )
دربصره اميرى بود وروزى در باغ خود چشمش به زن باغبان افتاد وآن زن بسيار باعفت وپاكدامن بود.
امير باغبان را براى كارى بيرون فرستاد وزن گفت :برو درها را ببند .
زنرفت وبرگشت وگفت :همه درها را بستم غير از يك در كه نمى شود بست.
امير گفت :آن كدام در است ؟
زن گفت :
درى كه ميان تو وپروردگار توست وبا هيچ سعى وتلاشى بسته نمى شود
امير وقتى اين سخن را شنيد استغفار كرد وبه توبه وانابه پرداخت
منبع 👇🏻
📚داستان شگفت آور از عاقبت غلبه بر هوس
تهيه وتنظيم: واحد تحقيقاتى گل نرگس
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرهای تکاندهنده از نذر عجیب یک عراقی برای زائران اربعین
🔺به روایت حامد عسکری، شاعر و نویسنده
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
🔴حکایت عشق پیرمرد به دختر زیبا
پیرمردى تعریف مى کرد:
با دختر جوانى ازدواج کردم، اتاق آراسته و زیبایی برایش فراهم نمودم، در خلوت با او نشستم و دل و دیده به او بستم، شبهاى دراز نخفتم، شوخیها با او نمودم و لطیفه ها برایش گفتم، تا اینکه با من مانوس گردد و دلتنگ نشود، از جمله به او مى گفتم: بخت بلندت یارت بود که همنشین و همدم پیرى شده اى که پخته، تربیت یافته، جهان دیده، آرام خوى، گرم و سرد دنیا چشیده، و نیک و بد را آزموده است که از حق همنشینى آگاه است و شرط دوستى را بجا مى آورد، دلسوز، مهربان خوش طبع و شیرین زبان است.
آرى خوشبخت شده اى که همسر من شده اى، نه همسر جوانى خودخواه، سست راءى، تندخو، گریزپا، که هر لحظه به دنبال هوسى است و هر دم رایى دارد، و هر شب در جایى بخوابد، و هر روز به سراغ یارى تازه رود.
پیرمرد افزود: آنقدر از این گونه گفتار، به همسر جوانم گفتم که گمان بردم دلش با دلم پیوند خورده، و مطیع من شده است، ناگاه آهى سوزناک از رنج و اندوه خاطرش بر کشید و گفت: آنهمه سخنان تو در ترازوى عقل من، هم وزن یک سخنى نیست که از قابله خود شنیدم که مى گفت:
(زن جوان را اگر تیرى در پهلو نشیند، به که پیرى!!)
زن کز بر مرد، بى رضا برخیزد
بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد
کوتاه سخن آنکه: امکان سازگارى نبود، و سرانجام بین من و او جدایى رخ داد، او پس از مدت عده طلاق، با جوانى ازدواج کرد، جوانى که تندخو، ترشرو، تهیدست و بداخلاق بود او همواره از این همسر جوانش ستم مى کشید و در رنج و زحمت بود، در عین حال شکر نعمت حق مى کرد و مى گفت: الحمد لله که از آن عذاب الیم برهیدم و به این نعیم مقیم (ناز و نعمت جاوید) برسیدم
پی نوشت:
📚گلستان سعدی
📚کتاب آقای«محمد محمدی اشتهاردی»
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
⭕️ دزدی که موبایل زائر اربعین را پس داد
دلیریان، خبرنگار حوزه دفاعی در صفحه خود در توییتر نوشت:
🔸چاقوی بزرگی دستش بود، خشن از موتور پیاده شد، گفت گوشیتو بده؛ گفتم گوشیمو نبر، نمیتونم بخرم دیگه
🔸گفت بده، دادم و رفت نشست روموتور؛ ناخودآگاه گفتم گوشیمو نبر،من دارم میرم کربلا
🔸بخدا خشکش زد؛گوشی رو پس دادوگفت"اگه غیر ازاین،جمله ای میگفتی محال بود پسش بدم" و رفت
🔸بعد از اینکه سوار موتورش شد و رفت، چندین بار اومد اطرافم دور زد؛ اسم "کربلا" چنان اثری گذاشته بود روش که هنوز حالش بد بود
🔸چندین بار دور زد و نگاهم کرد؛ نهایتا رفت
🔸خدایا، من اسم امام حسین رو هم نیوردم، فقط گفتم زائر کربلا هستم؛ چنان زیر و رو شد که حال خودمم منقلب شد از حال اون
#اربعین
🔎
در بیو ش نوشته بود:
صفحه ی روزمرگیهای
فلانی و مامان
و
کپشن پست آخر:
" اینم عکسای تولد که
خواسته بودید "
نگاه کردم به تعداد فالورها :
۱۲۸k
خندهدار بود 😏
از آن خندههای از سر بدبختی،،،
بدبختی جماعتی که
خواستهاش از زندگی،
عکسهای تولد کسیست که
حتی نمیشناسدش یا
اگر خواستهای هم در کار نبود،
بدبختی کسی که
دارد به زبان بیزبانی
میگوید: بخواهید!
بدبختی جماعتی که
به احتمال زیاد،
هرگز به جواب این سوال که
"چرا این آدم را دنبال میکنند؟"
فکر نکردهاند،
فلهای ریختهاند
توی صفحه این و آن و
خوشبختیِ دست نیافتنیشان را
آنجا دنبال میکنند،
بدون آنکه
یک بار، عمیقا
به معنای خوشبختی
فکر کرده باشند . . .
جماعتی که باید
سرش توی کتابها باشد،
توی زندگی خودش،
روح و روان خودش؛
پیگیرِ سفرهایِ
داخل و خارجِ فلانی،
تولدهایش،
در آغوش کشیدنِ عزیزانش و
اولین تاتی تاتی کردنِ
کودکش هستند 😐
همانها که
کودک دو سالهشان را
پرنسس و پرنس
خطاب میکنند و
نمیدانند گرچه
کودکانی با اعتماد بنفستر از
کودکی ما
تربیت میکنند اما،
لزوما نه همانی که
بلد باشد، در
تنگناها و تنهاییها،
گلیم خود را
از آب بیرون
بکشد
جماعتی که
عکسها و
ویدئوهایِ
سفرهای این و آن را
با حسرت دنبال میکنند اما
در مقابل پیشنهاد سفر
میگویند
" مرخصی نداریم "
" راه دور است " و
همت نمیکنند
یک روز کوله ببندند
به نزدیکترین طبیعت خارج شهر
انگار
راضیند به
همین رول عکسهای
نمایش داده شده
جلوی چشمشان؛
مانندِ
مردانی که
به جای حاضر بودن
در "لذت و عشق"
به چت کردنهای آنچنانی
قانعاند،،
و متاهلانی که
به جای قدم گذاشتن
توی راهروهای دادگاه و
طی کردن پروسه طلاق،
میخزند زیر پتو و
با هر کس و ناکسی
درد دل میکنند،،،
فریب میدهند،
فریب میخورند،
عاشق و فارغ میشوند
به این بهانه که " الان "
همه همین کار را میکنند؛
خودشان را
جزئی از یک کل میدانند
یک " کلِ بیمار " که
در تعداد انبوهش
دیگر
"بیمار" به نظرها نمیآید
بی آنکه
فکر کنند
میشود:
《 جزئی از این کل نبود 》
بارها
در جشن تولدها
توی چشمها و
حالت ژستِ
صاحب تولد
غیبتی دیدم از
" زمان و مکان "،
انگار
نه خیره به دوربین
که
به چشم فالورها!
چند روز پیش که
استوری ۲۵ درصد تخفیف
کتابهای نشر چشمه را
گذاشتم
فقط ۸ نفر شِر کردند؛
یادِ
تیک آبی
" صدف بیوتی "
افتادم
به لطف مخاطبان انبوهش!!
درد ما
رنگ کردنِ ظاهر زندگیست و
باور و پیروی از
هر چه که
به خوردمان بدهند
بیتفکر و
در پی تغییر، نبودن
و لابد
هر کسی که
این نوشته را میخواند
خواهد گفت:
" با من نبود "
و منی که
نویسنده آنم
همانی که
کل تابستان را
مشغول بودم به
رنگ کردن پوستم و
زیر آفتاب
سی و چند درجه
پنهان میکردم
گیر و گورهای
روحم را
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳تایملپس زیبا از مسیر پیاده روی اربعین☝️
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
4_5949654376506196922.pdf
92.4K
✅ روایتی فوق العاده و قابل تأمل در خصوص اربعین که منابع و متن فارسی آن در دو صفحه ارائه می شود.
👈 منابع این روایت بعد از جستجو و بررسی کتب متعدد توسط واحد افق موسسه مصاف تقدیم می گردد.
◀️ با توجه به این که روایت مذکور در فضای عمومی و مجازی بسیار کم گفته شده است، انتشار آن می تواند برای شما صدقه جاریه باشد.
منبع:سایت مصاف استاد رائفی پور
#اربعین
.
#نشر_صدقه_جاریست🌸
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
•┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👽 موکب شیطانی (قسمت اول)
✅ مستندی پیرامون وقایع #اربعین 97
#حب_الحسین_یجمعنا
#الحسین_یجمعنا
👌 پیشنهاد دانلود
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👽 موکب شیطانی (قسمت دوم )
✅ مستندی پیرامون وقایع #اربعین 97
#حب_الحسین_یجمعنا
#الحسین_یجمعنا
👌 پیشنهاد دانلود
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
ای آقا عمود چندمی؟.mp3
11.31M
#اربعین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#الاربعین_مقدمه_الظهور
میثم مطیعی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆