eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
63.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
22.3هزار ویدیو
328 فایل
در صورت رضایت فاتحه برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
ی سوتی ازبچگیم بگم که مامانمو‌به فنادادم🙊 قراربود واسمون مهمون غریبه بیاد مامانمم واسه آبرو داری رفت یسری ظرف ولیوان ازهمسایمون قرض کرد بعدازناهار نشسته بودیم بامهمونا دایی وزنداییم هم بودن داییم ی حرفی زد زنداییم به شوخی لیوان رو برداشت که مثلا بکوبه سر داییم🤕😂 نمیدونم چرامن جدی گرفتم این کارزندایی رو بدون هیچ فکری برگشتم به زنداییم گفتم نه نزنی ها😱😱😱حالا کله دایی هیچ ولی لیوان همسایمون میشکنه😯😑😓 این حرفو که گفتم طفلی مامانم سرخ وسفید شد🤦‍♀️🤭🤭 تازه فهمیدم که چی گفتم آبروی چندسال کدبانوگری مامانمو بردم🤦‍♀ حناشونم ازکرج🤗☺️ ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
یک عینک در دیجی کالا این باید آپشن چشم برزخی داشته باشه وگرنه این قیمت هیچ توجیه دیگه ای نداره😂 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط جمله آخرش که ما نفهمیدیم چی گفت😄 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗 زن انگلیسی از مرد مسلمان می‌پرسه چرا شما مردها به زنها دست نمی‌دید؟ مرد مسلمان: چرا به ملکه انگلیس دست نمیدید؟ زن انگلیسی: چون اون ملکه هست مرد مسلمان: در اسلام همه زنها ملکه هستن و مرد نامحرمی حق دست دادن به او را ندارد بعید می‌دونم جایگاهی که اسلام برای زن ها به عنوان فرزند یا خواهر یا همسر یا مادر داده رو در غرب یا دین و تمدن دیگری پیدا کنید 📡انتشارش قشنگ تره❤️ ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر غواص مفقودالاثر محسن جاویدی: اگه ماهی طلا بشه نه میخورم نه نگاش میکنم، بچمو ماهیا خوردن من ماهی بخورم؟!" مادر چیه واقعا؟! ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
من عادت داشتم وقتی غذام تموم شد بگم دستون درد نکنه بعدم بلند میگفتم خدایا شکرت این دو جمله رو پشت هم میگفتم بعد ی بار رفتم در مغازه همچین که میوه هارو خریدم گفتم دستتون درد نکنه خدایا شکرت😂🤦‍♀ فکر کنم یارو فکر کرد ما هیچوقت میوه نخریدیم😁🙈 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
من معلمم هییچ وقت نمیزارم کسی برام چای بریزه دستتون رو خوندم،والا با این خاطراتتون آدم میترسه🤣🤣 ولی یبار خیلی تشنه م بود سرکلاس بودم یکی از دانش اموزا رفت برام آب اورد انقدر قسمش دادم که تف نکرده باشه توش بقیه بچه ها روده بر بودن🤣🤣 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
من دوتادخترکوچولودارم که موقع نمازخیلی میان دورم و اذیت میکنن منم یه رو موقع نمازظهردیدم اینا آروم هستن و باهم بازی میکنن وکلاحواسشون به من نیست ب پسر بزرگم گفتم مواطبشون باش تانمازبخونم یادمه برای اینکه سریع باشم زودی سجاده پهن کردم و اقامه و نماز... رکعت اول تموم شد رکعت دوم دیدم چقد احساس سبکی میکنم پیش خودم گفتم امروز خیلی بخدا نزدیک شدم حس خوبی دارم☺️ اقاتارفتم رکوع فهمیدم نه چادرسرمه نه روسری دارم با یه وضعی بودما😂 حالا نخند کی بخند ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دیوانه سنگ رو انداخت تو چاه و کلی آدم رو سرکار گذاشت🤦‍♂ ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه پنکه غیربرقی با قدمت ۲۰۰ سال 😃با شعله آتیش خنک‌ میکنه ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وااای😂😂😂 عالییییی بود😂😂😂 خیلس قشنگ ادای باباشو وراورد😂😂😂 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
دیوار مهربانی میوه در قم ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
*🦄الاغی که اسیر شد.* یک رزمنده ، نقل نموده که ؛ در یک منطقه کوهستانی صعب العبور مستقر بودیم که برای جابجایی مهمات و غذا ، به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت دشمن رفت و اسیر شد. چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود وارد یگان شد. *الاغ زرنگ با کلی سوغاتی از دست دشمن فرار کرده بود.* *بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت ، اما بعضی ها که اشتباهی رفتن داخل جبهه دشمن ، و هیچ دست آوردی هم ندارند ، و هنوز هم نفهمیدن که به کی خدمت می کنن !* ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فروشگاه مجازی صنایع دستی سلمان درایتا افتتاح شد از خوزستان واصفهان وکرمان تا مشهد وزنجان و... ازسرتاسر ایران عزیز هنر دست زنان ومردان ایرانی را دورهم جمع کردیم❤️ ارسال به سراسر کشور ازطریق پست وباربری https://eitaa.com/joinchat/2130575491C538c7e21ac 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 ظروف یلدایی متنوع و زیبا در این کاناال😳👏 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی از نجات یک زن از موجودات وحشتناک برزخ به واسطه ذکر "یا حسین" ▪️ این قسمت: نان و حنجر ▫️تجربه‌گر : خانم سمانه مختارزاده ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از آخوندهمراه110
طنز خانه قبر😂 @akhondehamrah110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه حرکت زیبا از سلطان آسمان😍 ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
دو خاطره متفاوت و قابل تأمل از گم شدن مداد سیاه‌ دو نفر در دوران دبستان: 1⃣مرد اول می‌گفت: «چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام می‌دادم ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم می‌دزدیدم و به خودشان می‌فروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شدم!» 2⃣مرد دوم می‌گفت: «دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت خوب چه کار کردم بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد می‌خریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می‌شود می‌دهم و بعد از پایان درس پس می‌گیرم. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری می‌گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه‌ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره می‌شناختند و همیشه از من کمک می‌گرفتند. حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام و تشکیل خانواده داده‌ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.» ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
‏شما برو با ده تا تا مرﺩ متاهل صلاح و مشورت کن برا ازدواج ۹ تاشون میگن خر نشی ﺯن بگیری ! ولی خودشوﻥ ولشون کنی زﻥ دوم و سوم و چهارمم میگیرﻥ😂
سوار تاکسی شدم گفتم : وای چقدر شهر عوض شده آدماش چقدر عوض شدن خونه ها چقدر عوض شده مغازه ها! همه چی تغییر کرده راننده تاکسی پرسید: ببخشید شما خارج از کشور بودید؟ گفتم : نه بابا! اینترنتم قطع شده اومدم بیرون از خونه... ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خروسی که حساب شاهین نگون بخت رو رسید😕 شاهین قصد شکار مرغ رو داشته که خروسه از راه میرسه ┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄ @khandehpak
پسرخالم نه سالش بوده داشت با عموش چت میکرده پسرخالم تو چت میگه راست میگی؟عموشم تو جواب میگه کاستو بیار ماست بگیر.اینو که میگ پسرخالم از دور چتو نشون میده به خالم میگه مامان عمو علی میگه یه کاسه بیارید ماست ببرید خالمم با خودش میگ اخه چرا باید به ما ماست بده گفت شاید نذری چیزی دارن دائیم اونجا بوده صداش میزنه میگ علی گفت بیاید ماست ببرید خالمم یک قابلمه بزرگ میده به داییم میگ برو ماست از علی بگیر.داییمم سوار موتور میشه گازش میگیره تا ماست تموم نشده‌خودشو برسونه.داییم میگه انقدر تند رفتم نزدیک بود تصادف کنم گفتم نکنه دیر برسم ماست تموم شه.میرسه دم در خونه عمو علی میگه چی شده این ظرفا چیه داییم میگ مگ به کیانوش نگفتی بیا ماست ببر🤣🤣🤣🤣🤣اونم میزنه زیر خنده قضیه رو میگ .میره به‌زور مغازه برای داییم یک سطل ماست میگیره حداقل دسته خالی نره🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak