🔶 مجموعه عکسنوشت "خواهیم ایستاد"
🔻 بخشی از بیانات شهید سیدحسن نصرالله، درباره جنگ با اسرائیل.
🔴 این واقعیت که دشمن با اتکا به غرب از توانمندی تکنولوژی برخوردار است غیرقابل انکار است؛ اما با تمام اطمینان میگویم این ضربه قوی ما را از مسیر خود متوقف نمیکند بلکه ما قدرتمندتر در مقابل آنها خواهیم ایستاد.
شهید سیدحسن نصرالله
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
#مقاومت
#سید_حسن_نصرالله
🔅 khane_honar
قسمت سوم، آغازی بر یک پایان (1).mp3
13.81M
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله
🔻بخش سوم: آغازی بر یک پایان ۱
🎙 حجت الاسلام و المسلمین شیروانی
● چرا صهیونیستها سید حسن نصرالله را شهید کردند؟ 00:12
● اتفاقی که در جنگ اعراب با اسرائیل میافتد. 01:58
● چرا پرچم اسرائیل این شکلی است؟ 03:10
● جنگ ۳۳ روزه، سرمستی تکنولوژی 04:10
● سید حسن نصرالله را زیر سوال بردند! 07:00
#مقاومت
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
#پادپخش
🔅 khane_honar
قسمت چهارم، آغازی بر یک پایان (2).mp3
9.23M
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله
🔻بخش چهارم: آغازی بر یک پایان ۲
🎙 حجت الاسلام و المسلمین شیروانی
● روایت حاج قاسم از نکات امام خامنهای درباره جنگ ۳۳ روزه. 1:10
● پیامی که مسیر جنگ را عوض کرد. 2:35
● اسرائیل قبل از جنگ ۳۳ روزه چه اهدافی در سر داشت؟ 3:10
● اتصال به ولایت کلید صعود سید حسن 3:40
● جنگ ۳۳ روزه، آغازی بر یک پایان 4:08
● رفتار احمقانه اسرائیل، نشانه قطعی استیصال 4:46
#مقاومت
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
#پادپخش
🔅 khane_honar
خانه هنر
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله 🔻بخش چهارم: آغازی بر یک پایان ۲ 🎙 حجت الاسلام و المسلمین شی
📎 کاور پادپخش مکتب نصرالله؛ بخش چهارم
📜 سید سوخت؛ اما ساخت
🔻 نوشتهای در سوگ سید شهید، حسن نصرالله
🖋 به قلم حسین خواجویی
#دستخط
#مقاومت
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
🔅 khane_honar
قسمت پنجم، وظیفه ما.mp3
8.91M
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله
🔻بخش پنجم: وظیفه ما
🎙 حجت الاسلام و المسلمین شیروانی
● از استیصال اسرائیل است! 00:09
● اگر پیام را گرفتیم؛ آنوقت وظیفهی ما چیست؟ 01:29
● وضعیت فعلی ما و دو نمونهی واقعی از تاریخ اسلام 02:45
#مقاومت
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
#پادپخش
🔅 khane_honar
خانه هنر
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله 🔻بخش پنجم: وظیفه ما 🎙 حجت الاسلام و المسلمین شیروانی ● از
📎 کاور پادپخش مکتب نصرالله؛ بخش پنجم
قسمت ششم، پایان یک توهم.mp3
9.12M
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله
🔻بخش ششم (پایانی): پایان یک توهم
🎙 حجت الاسلام و المسلمین شیروانی
● یهودِ جاندوست 00:24
● رسانه؛ تنها حربهای که برای صهیونیسم باقی مانده 02:23
● ما چه میتوانیم بکنیم؟ 02:37
● تنها در یک حالت آمریکا، اسرائیل را رها خواهد کرد. 03:58
● نتیجهی این بحث چیست؟ 05:20
#مقاومت
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
#پادپخش
🔅 khane_honar
خانه هنر
📻 بشنوید| مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله 🔻بخش ششم (پایانی): پایان یک توهم 🎙 حجت الاسلام و المسلمین ش
📎 کاور پادپخش مکتب نصرالله؛ بخش ششم (پایانی)
📻 بشنوید| دسترسی سریع به قسمتهای مجموعه پادپخش #مکتب_نصرالله
🎙 حجت الاسلام والمسلمین شیروانی
۱. لبنان و سیر تحول آن
۲. سید مقاومت
۳. آغازی بر یک پایان (۱)
۴. آغازی بر یک پایان (۲)
۵. وظیفه ما
۶. پایان یک توهم
#مقاومت
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
#پادپخش
🔅 khane_honar
📜 آرشام صدایم کن!
🔻 داستانی کوتاه درباره شهید آرشام سرایداران، از شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ در سال ۱۴۰۱
🖋 به قلم محمدمهدی روحانی
#دستخط
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
🔅 khane_honar
📜 آرشام صدایم کن!
۱. فصل اول
🖊 نسیم سرد پاییزی، بی مهابا پرچم برافراشته را به حرکت در می آورد. زمزمه لب هایش، حکایت قصه ها و غصه هایی است که تک تک شان قلبی را خرد و پیکری را بی جان می سازد.نسیم است دیگر. باید بر ملا کند و افشا نماید و احیانا اگر مژده ای بود به صاحبان حقیقی اش، با لطافت وصف ناپذیری برساند. اما حالا حتی طوفان پر سر وصدا هم نمی تواند سکوت مرگبار دبستان «سعادت» را بر هم شکند. سکوتی بی انتها و پر مفهوم که گوشه و کنار مدرسه از حضور آن در امان نیست. زمان کند می گذرد و ذره ذره اش برای دانش آموزان به مثابه سقوطی دردناک در پرتگاه حزن و حیرت است. دردی نامهربان در جان های شان رسوخ کرده و این غم توان مبهوت ماندن را هم از آنها گرفته است. کشمکش برگ درختان حیاط با نسیم سر مست هم، نمکی است بر زخم های روح. در این تکاپوی رفتن یا نرفتن، بعضی برگ ها تسلیم طبیعت بی رحم روزگار می شوند و خود را از آستانه ساقه جدا می کنند و دل به باد زودگذر میدهند. می چرخند و می چرخند تا آسمان مدرسه «سعادت» تیره تر از همیشه به نظر رسد. در این ناباوری همگانی، زمین هم رمق چندانی برای شنیدن درد و دل ها ندارد. هر کس در گوشه ای از کلاس کز کرده و سرش را روی نیمکت چوبی خوابانده تا کمتر فکر کند، کمتر بشنود، کمتر نگاه کند، کمتر این دنیای نابخشودنی را مشاهده کند. حرف هایشان زیاد است و گاهی الفاظ، کم توان تر از معانی. اما سکوت، سکوت شاید اعماق وجود آدمی را شفاف تر جلوه دهد. سکوت حکمت می آورد و وراجی بلاهت، در این غائلهی جانسوزِ مردان کوچک، سهم آموزگاران مدرسه اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. خبر ناگوار که سایه می افکند، رمق تعلیم و تربیت از چهرهی آنان رخت بر میبندد. معلم کلاس پنجم روی صندلی فلزیاش نشسته و ناگزیر دستش را بر دست دیگر می زند. هرگز از این کار خسته نمی شود شاید جز جسم سست و برافروختهاش چیز دیگری از او در کلاس نباشد. رشتهی افکارش از هم گسسته و مدام جایش را به اما و اگرها می دهد:
-مگه میشه؟! شاید.... اما اگراینطور نباشه...
در این میان، باد استخوان سوز و درد آور امان نمی دهد، انگار که اندوهِ دیگران را دوست دارد و برایش قهقهه سر میدهد. با صدای مهیبی داخل کلاس می شود و پنجره ها را محکم به هم می کوید. زاغ بد قیافه ای هم که ظاهراً یک چشمش را ازدست داده است و درست نمی بیند، اطراف پنجره کلاس پرسه می زند و فریاد پیروزی سر می دهد. گویا دشمنان خشنود اند، از گلگون شدن خون انسان، رضایتمندند و برای آن پایکوبی می کنند. هول و ولای این لحظات آنقدر جانکاه است که درد جان را مضاعف کرده. و طاقت را به سرانجام خود رسانیده است. پهنه ی آسمان مملو از ابرهایی است که بی تاب شده و دل از سکوت بریده اند. در روزگار، حوادثی هستند که نه سخن و نه حتی سکوت آنها را التیام نمی بخشد. در این لحظهی حساس، باید ذوب شد و پایین ریخت. اشک های دانش آموزان، قطره قطره پایین میآید، بر شانه هایشان دست می زند و چهره ی حیران آنها را نوازش می کند. با اولین صاعقه بوی تلخ باران هم در فضا می پیچد. دانش آموزی سرش را بالا می آورد. به صندلی انتهای کلاس خیره می ماند. چشمانش کاسه خون و بغضی آزاردهنده در گلویش. خیره به تنها صندلی آخر کلاس نگاه می کند. زندگی اش را برای لحظاتی از دیدگانش عبور می دهد. فراز و نشیب های پیمودن مسیر حیات اش را به یاد می آورد. با تمام وجود لمسشان می کند و خاطرات را ورق می زند. حالا باران تندتر شده است؛ صندلی خالی نامفهوم، برای ثانیه هایی قلبش را از تپش می اندازد. باران مدام به شیشه می خورد. همراه نمنم بی روح باران، الماس های نقره ای بر چهره اش روان می شود. هق هق می کند. صدای گریه هایش بلند میشود، از جایش بر می خیزد، سرش را روی بازو معلم می گذارد و آرام زمزمه م یکند:« چه طور جای خالیش پر میشه؟...»
#دستخط
#خانه_هنر_مدرسه_علمیه_فخریه
🔅 khane_honar