eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
791 دنبال‌کننده
338 عکس
29 ویدیو
0 فایل
🌱 خانه هنر و رسانه پیشرفت مجلات 🔖دانشمند (۱۴۰۱٫۱٫۱ تا ۱۴۰۳٫۳٫۳۱) 🔖ویژه‌نامه‌ دانوا (نوجوان ـ۰۳) 🔖سُــها (زنان) 🔖کانون علم (نوجوان) 🌱کتاب‌ها: 🔻از اتم تا بی‌نهایت 🔻دانش‌ورزی حاصلخیز 🔻مدیر شریف 🔻ترش شیرین ✍️ارتباط با ما: @soha_magiran
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت پیشرفت ایران
مشاهیر خندان ماجرای زندگی بزرگان علم و هنر ایرانی بخش هایی از متن⬇️
مشاهیر خندان ماجرای زندگی بزرگان علم و هنر ایرانی 💎بخشی از متن: 🔸«آقای مدبر عزیز! بیا و ببین که برایت یک دانشمند پیدا کرده‌ام که اندازه گوجه سبز خواستنی و به اندازه بستنی قیفی لیس زدنی است. اصلاً درس - نه – دوست‌ترین دانش‌آموز مدرسه‌ی ما در مقابل ایشان نابغه به شمار می‌آید. نابغه‌ای که از بس شعور داشت، تا چهل سالگی بازی کرد.» متن بالا توسط آقا نامی خطاب به آقای مدبر معلم کلاس چهارمش نوشته شده است! 🔸برخلاف تصور همه‌ی ما نسبت به دانشمندان و فیلسوفان، جناب فارابی از سنین بالا شروع به تحقیق و بررسی و خلاصه دانشمند شدن کرده که آقا نامی کتاب‌های مشاهیر خندان، این نکته را خیلی خلاقانه و طنزگونه بیان کرده است. در این کتاب نامی درباره‌ی زادگاه، تولد، پیشینه‌ و پیشه‌ی خانوادگی فارابی می‌گوید. از این که فارابی چگونه سرخوش تا چهل سالگی زندگی کرد و حتی تا پنجاه سالگی یک صفحه هم ننوشته بود؛ اما پس از آن تا سن ۸۰ سالگی ۱۸۷ کتاب نوشت. از استادان، دوستداران، مخالفان، شاگردان، مناظره‌ها، اکتشافات، آثار و سفرهای او می‌گوید. از اینکه آثارش به چه زبان‌هایی ترجمه شده‌اند. 🔸«بچه ها، فارابی! فارابی، بچه‌ها! ایشان معلم دوم است. نه که معلم کلاس دوم باشد. ایشان دومین معلمی است که در تاریخ علم آمده و البته رفته. نه به خاطر این که در مدرسه‌ی مشاهیر خندان درس می‌داده، بلکه به خاطر این که روی تخته سیاه یک جدول کشیده و همه‌ی علم‌ها را توی آن نوشته. به همین سادگی!» 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
از: روایت پیشرفت به: کودکان و نوجوانان مروری بر مجموعه «آزده در سرزمین رویان» 💠بخشی از متن: 🔸چند وقت پیش کتابی با موضوع پیشرفت در حوزه رویان برای کودکان و نوجوانان توجهم را جلب کرد. این مجموعه حاصل مصاحبه‌های دفتر تاریخ شفاهی اصفهان با دکتر نصر اصفهانی، مسئول پژوهشکده رویان است. اتفاق مبارکی که خارج از فضای پایتخت، حالا پای این افتخارات را به دنیای کودک و نوجوان باز کرده و تلاش می‌کند به زبان خودشان جای خالی این روایت‌ها را پر کند. 🔸«آزاده در سرزمین رویان» عنوان این مجموعه است. قصه‌ها در بستر روستا روایت می‌شود. توی هر جلد گره‌ای در زندگی شخصیت‌ها ایجاد می‌شود که حل و فصلش به پیشرفت‌های رویان پیوند می‌خورد. نویسنده در هر یک از این داستان‌ها تلاش کرده با طراحی شخصیت، زمینه ارتباط‌گیری را برای مخاطب، بیشتر فراهم کند. هرچند این شخصیت‌پردازی کامل از آب درنیامده و تفاوت‌ها عمدتاً در واکنش شخصیت‌ها خلاصه می‌شود. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
آرزوی نانویی دختر نهبندانی 💠بخشی از متن⬇️
آرزوی نانویی دختر نهبندانی 💠بخشی از متن: 🔸چندنفری روی سِن رفتند و صحبت کردند. بعضی‌هایشان به چشمش آشنا می‌آمدند. احتمالاً از بازدیدکنندگان غرفه‌اش بودند. گاهی به دعوت مجری، حضاری که دور میز بزرگ ضیافت نشسته بودند، کف می‌زدند و مجری نفر بعدی را دعوت می‌کرد. آرزو در بین کسانی که دور میز نشسته بودند، پسر رئیس مجلس کویت را با آن قد و هیکل بزرگ و دشداشۀ یک‌دست سفیدش شناخت. 🔸درست زمانی که حواسش به دشداشۀ ضدآب شدۀ او جلب شده بود، مجری نام‌آشنایی را خواند: «آرزو مرادی!» برندۀ مدال طلا و 8 هزار دلار جایزه! قلبش به تپش افتاد! نمی‌دانست لهجه انگلیسی عربی مجری را درست فهمیده است یا نه! اما تکرار نامش همهۀ ابهام‌ها را به‌ یقین تبدیل کرد. صندلی‌اش را به عقب کشید و ایستاد. تشویق‌ها ادامه داشت، با این تفاوت که دیگر همه به او نگاه می‌کردند. در مقابل چشمان تحسین گر مهمانان، به سمت تریبون اهدای جایزه حرکت کرد. هنوز باورش نمی‌شد. انگار همه چیز را در خواب می‌دید! اما این پایان ماجرا نبود. هنوز مدال و جایزه را نگرفته بود که در گوشه‌ای از سالنِ ضیافت شام، اتفاقی افتاد که به‌ اندازۀ مدال طلا غیرمنتظره بود. 🔸فرزند رئیس مجلس کویت از چند ثانیه سکوت قبل از اهدای مدال استفاده کرد و با قاشق چند ضربة آرام به بشقاب زد تا توجه همه را جلب کند. بعد چندکلمه‌ای به عربی گفت و در مقابل چشمان متعجب حاضران، لیوان نوشابه را روی دشداشه‌اش خالی کرد! در عرض چند ثانیه، دشداشه مثل سرسره‌ای تمام نوشابه را به سمت زمین هدایت کرد و قطره‌ای از آن روی پارچه باقی نماند! سیل تشویق و تبریک بود که از همه طرف نثار آرزو می‌شد. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
سه اشتباه رایج درباره کشور بهزاد دانشگر 💠بخشی از متن⬇️
سه اشتباه رایج درباره کشور بهزاد دانشگر 💠بخشی از متن: 🔸بهتر است قبل سخن درباره وضعیت، به‌ضرورت روایت پیشرفت بپردازیم. به نظر من چند تصور نادرست در بین نوجوانان و جوانان کشور وجود دارد که برای آینده کشور بسیار خطرناک است. اول اینکه فکر می‌کنند هیچ راهی برای پیشرفت در کشور وجود ندارد و به همین دلیل باید از کشور فرار کرد. اشتباه رایج دوم، تصویر فرد موفق در ذهن نوجوان و جوان است. از نظر ایشان معمولاً آدم موفق شخصی پول‌دار است که در زمانی کوتاه و بدون تلاش زیاد، به ثروتی هنگفت رسیده است و سومین تصور اشتباه، عقب‌ماندگی 200-300 ساله ایران در بسیاری از حوزه‌های علم و فناوری است. 🔸به نظر من روایت پیشرفت می‌تواند هر سه این تصور‌‌های اشتباه را درست کند. روایت پیشرفت‌ها، مثل چیزی که در همین کتاب اتفاق افتاده نشان می‌دهد که کشور ظرفیت‌های بسیار خوبی برای ایستادن و سازندگی دارد. همچنین ضمنگ نمایش پیشرفت‌های علمی واقعی، آن تصور نادرست از انسان موفق را اصلاح‌ کرده و موفقیت را نه یک‌ لحظه یا نقطه که مسیر بی‌پایان روایت می‌کند. 🔸چیزی که فرد موفق را در این تصویر سیراب می‌کند، نه پول که آرامشی است که معمولاً برای فرد موفق بسیار شیرین‌تر است. در روایت این افراد می‌بینیم که فرد می‌توانسته در مسیری بی‌دردسرتر پول‌دارتر باشد، ولی این مسیر را برای رسیدن به آن آرامش شیرین انتخاب کرده است. درباره وضعیت روایت پیشرفت در کشور باید بگویم که وضع ما از 10 سال قبل بسیار بهتر شده است و در حال حاضر ده‌ها کتاب در این حوزه داریم، ولی برای رسیدن به وضع مطلوب باید خیلی تلاش کنیم. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕  هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو و ترامپ کمتر خواب راحت به چشمشون میاد دانشمند شهید محسن فخری‌زاده به روایت همسر 🔻 برای محسن کار و تعطیلی معنا نداشت؛ حتی روزهای تعطیل هم از کار دست نمی‌کشید از روی علاقه و با تمام توان کار می‌کرد. یک روز که به خانه آمد با شور و شعفی مثال‌ زدنی گفت: «خانوم امروز به لطف خدا و امام‌ زمان مرکز فیزیک رو توی دانشگاه امام حسین سپاه راه‌اندازی کردیم.» نگاهی به چهره‌ی نجیبش انداختم: «مگه قبلاً نبوده این مرکز؟» لبخند گونه‌هایش را گرد کرد: «نه، اولین باره که راه‌اندازی میشه.» 🔻گفتم: «محسن جان! دیر میای، بچه‌ها نگرانت هستن.» لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو و ترامپ کمتر خواب راحت به چشمشون میاد، پس اجازه بده بیشتر کار کنم.» معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ نتانیاهو توییت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 خرید تلفنی و‌ اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
جوان‌های سانتریفیوژساز نطنز 🔻همراه البرادعی دبیرکل آژانس بین اللملی انرژی اتمی آمده بود نطنز برای بازدید؛ پیرمردی که ادواردو نام داشت و متخصص سانتریفیوژ بود. نمایشگاهی داشتیم که قطعات سانتریفیوژ را با روش‌های ساختش درایران نمایش می‌داد. ادواردو با تعجب نگاه می‌کرد. پر بود از پرسش و مدام سؤال می‌پرسید. بین قطعه‌ها به اسکوپ که رسید، هاج و واج ماند. 🔻اسکوپ قطعۀ حساسی بود و ساخته شدنش در ایران برای ادواردو تصور شدنی نبود. پرسید: «این را چطور ساخته اید؟» جوان‌های بیست و چند ساله‌ی ما پاسخ ادواردو را می‌دادند. پیرمرد دفترچه را در آورده بود و نشان بچه‌ها می داد. الگوی اسکوپ را ادواردو در اروپا کشیده بود و به نتیجه رسانده بود. رسیدن به محاسبات و فرمول‌های ساخت اسکوپ در ایران برایش شگفت‌آور بود. روز بعد البرادعی تهران بود برای بازدید با مسئولان. البرادعی گفته بود: «آنچه ما در نطنز دیدیم، مرحله‌ای از دانش است که بیشتر از هفت هشت کشور دنیا ندارند.  🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 خرید تلفنی و‌ اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ عملیات احیا خرده روایت‌های از تلاش‌های فناورانه بچه‌های یک شهرستان برای آبادی ایران 💠بخشی از متن: 🔻با انگشت روی صفحۀ گوشی زدم تا فیلم پخش شود. یکی از بچه‌های خط تولید روی رینگ داغِ موتورِ سنکرون ایستاده بود و کفشش دود می‌کرد. این‌پا و آن‌پا می‌کرد که پاهایش نسوزد؛ ولی دست از کار نکشید و میدان را خالی نکرد. فیلم که تمام شد، بغض گلویم را گرفت. به همکار‌های بی‌ادعایم افتخار کردم؛ به همکارهایم که پای کار آمدند برای سربلندی جمکو، برای سر بلندی ایران... 🔻خبر ساخت موتور سنکرون ایرانی با قدرت 4000 اسب بخار، توی سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. همان شرکت‌های خارجی که به ما قطعه ندادند و حتی حاضر نشدند موتور را تعمیر کنند، زنگمان زدند. گفتند: «قطعات رو از کجا خریدین و اسمبل کردین؟ خب می‌گفتین خودمون براتون قطعه بفرستیم». 🔻باورشان نمی‌شد خودمان موتور را ساخته باشیم. من حساب این روز را کرده بودم. بچه‌ها را سپرده بودم از تمام مراحل تولید فیلم‌برداری کنند. قسمتی از آن فیلم‌ها را برایشان فرستادم و دیگر صدایشان درنیامد.» پرونده معرفی کتاب عملیات احیا (راه یافته به بخش نهایی مستند نگاری جایزه جلال آل احمد) در شماره یازده مجله دانشمند 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ قهرمان‌های معمولیِ هم‌محل چند روایت از درس‌نامه «یارَش» 💠 زباله‌های عاقبت‌به‌خیر؛ بخشی از درس‌‌نامۀ سجاد حبیبی‌جیردهی 🔸کار را بهمان دادند و گفتند: «شرکت‌‌های زیادی آمدند و حرف زدند و کاری نکردند. حالا ببینیم تو جوانِ بیست‌ساله چه‌کار می‌‌کنی!» زباله‌‌های جایگاه دفن را با جداکردن سنتی و تفکیک‌کردن دستی آغاز کردم. یک کارگر هم استخدام کردم تا کمکم کند. حالا دیگر تعهد دیگری هم برای حقوق کارگر برعهده‌‌ام بود. زباله‌‌های تر و بدون ارزش اقتصادی را از زباله‌‌های خشک ارزشمند جدا کردیم. تفکیک زباله‌‌ها در اینجا ادامه داشت تا اینکه ایدۀ دیگری به ذهنم زد. به شهرداری چابکسر پیشنهاد طرح تفکیک زباله از مبدأ را دادم و شهرداری هم با این کار موافقت کرد. شهردار در این پروژه خیلی هم حمایتمان کرد. برای سرعت‌بخشیدن به کار سه کارگر و یک ماشین جمع‌‌آوری زباله را هم در اختیار گرفتم و توانستم زباله‌‌های شهر را در دست بگیرم. بدین‌ترتیب هم در مبدأ و هم در مقصد تفکیک زباله انجام شد. 🔸سجاد حبیبی و گروهش بعد از عبور از این پل موفقیت و ثابت‌کردن خودشان، گامی فراتر می‌نهند و به حل مسئلۀ جدیدی دست می‌زنند که در دنیا بی‌نظیر بوده است. خودش دراین‌باره می‌گوید: - به‌عنوان کسی که در دانشگاه، بازیافت زباله خوانده، دغدغۀ اصلی‌ام حذف زباله‌هایی بود که هیچ‌جوره به چرخۀ بازیافت برنمی‌گشتند. بیست‌‌وپنج‌‌درصد زباله‌ها یا بدون امکان بازیافت‌اند یا هزینۀ بازیافتشان آن‌قدر زیاد است که ارزشش را ندارد. این مشکل از ذهنم بیرون نمی‌رفت و مرتب با خودم می‌گفتم: «مگه می‌شه؟! باید بتونیم همین مقدار هم بازیافت کنیم.» به‌همراه دوستانم که همگی تحصیل‌کردۀ رشتۀ بازیافت‌اند، شبانه‌روزی روی بازیافت زباله‌ها مطالعه کردیم تا به این نتیجه رسیدیم که آن‌ها را تبدیل به مصالح ساختمانی کنیم. با کمک هم مصالح جدید را ساختیم. چند باری طول کشید تا آزمایش‌هایمان نتیجۀ دل‌خواه را داشته باشند. بالاخره پس از مدتی، سازه‌هایمان از استحکام کافی برخوردار شد. در مرحلۀ بعدی تحقیق دربارۀ ساختار را شروع کردیم. از آن مرحله هم سربلند بیرون آمدیم و پروژۀ بهره‌برداری را کلید زدیم. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
چادُرمِلو یا چادِرمُلو یا چادُرمَلو؟ نقدی بر کتاب «برای میلگردها سعدی بخوان» بخشی از متن: 🔸رد توضیحاتی که مهندسان و مسئولان معدن و اردو از مراحل مختلف استخراج سنگ آهن تا تبدیل آن به گندله و بعد پودرهای ریز و کنستانتره‌ی آهن آماده‌ی فرآوری در صنایع فولاد، به بازدیدکنندگان داده‌اند را می‌توان در روایت‌های هر پنج نویسنده گرفت و از مراحل تهیه کنستانتره آهن برای ساخت میلگردهای به‌ظاهر ساده تا دشواری‌های مدیریت یک مجموعه معدنی در دل کویر، چیزهایی آموخت. از ماجرای سرسبزی کویر و امکانات رفاهی مجموعه برای کارکنان و کارگرانش تعجب کرد و این وسط هم با حس‌وحال نویسندگان، تعجب‌ها و تصورات و دیدگاه‌ها و شیطنت‌های دوستانه‌شان، همراه شد. 🔸همه این‌هایی که گفتم، هر کدام می‌توانست اتفاق خوبی برای خواندنی‌ترکردن روایت پیشرفت برای مخاطب عمومی باشد و اجازه بدهد تا همه معدن‌ندیده‌ها بنشینند و چهل-پنجاه صفحه‌ای سفرنامه بخوانند و دلشان گرم بشود. اتفاقی که با جمع‌کردن این روایت‌ها در یک کتاب «برای میلگردها سعدی بخوان»، نه‌تنها نتیجه خوبی نداشته بلکه اساسا در حوزه روایت پیشرفت، هیچ اتفاقی را رقم نزده‌است! مسئله‌ای که نشان می‌دهد فهم ناشران از روایتگری پیشرفت، همچنان مقهور بی‌ایدگی و بی‌راهبردی است. 🔸مسئله اصلی اینجاست که این کتاب برای چه مخاطبانی تهیه شده است؟ به نظر می‌رسد همان‌طور که برگزارکنندگان اردو، تنها این کد را به نویسندگان اردو داده‌اند که «احساس غرور خواهید کرد»، تنها هدف نویسندگان و ناشر هم این بوده که به مخاطبان معدن‌ندیده‌ی صنعت‌نشناس، احساس غرور را تزریق کنند. با این حال مشخص نیست که مخاطب این کتاب، بعد از خواندن روایت اولی که تقریبا همه ماجرا را گفته و واقعا هم جذاب نوشته و احساس غرورش را به منِ مخاطب هم منتقل کرده، یا نهایتا درصورت ادامه دادن روایت دوم که سعی کرده یک جاهای مغفول روایت اول را با توضیحات مسئولان اردو و معدن پُر کند، چرا باید روایت‌های سوم و چهارم و پنجم را هم بخواند تا دوباره همان اتفاقات را از دید کسانی که از نظر نسبتشان با موضوع کاملا مشابه دو راوی اول هستند، مرور کند؟ آیا فقط قرار است ببینیم که این پنج نویسنده، چطور یک موضوع را پوشش داده‌اند و بعد به آنها رأی بدهیم؟ 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند