eitaa logo
خانه شاد آسمانی
2.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
32 فایل
💓حال خوب💓هدیه کانال ماست برای شما🫵 جدیدترین خبرها و تحلیل ها 📝 📍سوالات شرعی، اعتقادی 📍مشاوره تربیتی ، خانواده 📍از زندگی لذت ببریم اختلافات چرا؟ 💠 حجه الاسلام دکتر سیدرضا فقیهی پاسخ می دهد💠💯 📮 💢تبلیغات پذیرفته می‌شود💢
مشاهده در ایتا
دانلود
5.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پایان کار سرباز ... شهادت است‌.✋️💔 شهادتت مبارک سید ابراهیم 🎙محدثه خانم مدبری پور ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✍ متولد دی ماه ۶۴ هستم، در یکی از روستاهای ساحلی گیلان. تو یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم. سال ۷۷ پدر عزیزم با رتبه ی ۳۶۷ دانشگاه شهید بهشتی قبول شد👨‍🎓 و ما به ناچار راهی تهران شدیم.🚙 سال ۸۱ بعد از اخذ دیپلم، وارد حوزه شدم(که اون موقع هنوز رسمی نشده بود). دوست نداشتم برم دانشگاه، حوزه رو بیشتر دوست داشتم، ولی بخاطر بابام، پیش دانشگاهی رو هم خوندم و کنکور دادم و برگشتم همون حوزه. که میشد سال ۸۳. و اونجا بود که خواهرشوهر جان بنده رو دیدن و برای برادرشون پسندیدن😅.من یه دختر پرجنب و جوش و پرکار بودم و عاشق کارهای فرهنگی... با هماهنگی خواهر شوهر جان و مادرم مراسمات خواستگاری و صحبت و آشنایی و ... یکی پس از دیگری سپری شد و ما روز میلاد امام رضا جانم عقد کردیم.💍 خانواده ی عزیزم خداروشکر خیلی سختگیر نبودن و شرایط خوب پیش می‌رفت. بعداز ۷ ماه، یعنی مرداد ۸۴ مجلس عروسی مون به درخواست من و موافقت همسر جان در شب ولادت حضرت زهرا.س. برگزار شد. و ما وارد خانه ی کوچک اجاره ای و قشنگ مشترکان شدیم😍❤️ زندگیمون چون همسر جان پشتیبان مالی نداشتن، با سختی شروع شد ولی شیرین بود. آن زمان من هنوز ۲۰ سالم نشده بود و همسر جان ۲۸ ساله بودن. یادمه گران شدن کرایه ماشین ها، روی رفت و آمدمان تأثیر داشت. منزل پدرو مادر خودم چون تو یک شهر بودیم پیاده می‌رفتیم و منزل پدرشوهرم آخر هفته ها می‌رفتیم و یکی دوروز می‌موندیم که مجبور نباشیم چند بار کرایه ماشین بدیم.😅 (در این حد صرفه جو😅) آبان ۸۵ خدا نرگس خانم گل و بهمون داد و خونه مون و روشن کرد🤱.راستی یادم رفت بگم که همسرم نجار بود⚒ و تازه از شریکش جدا شده بود که خیلی از نظر کاری تو سختی بود.🤦‍♀🤦‍♂ با اومدن دختر قشنگم 👶🏻 بعداز شش ماه همسرم سر یه کار دیگه رفتن که ماهانه حقوق می‌گرفت و این خیلی برامون خوب بود و یه خونه ی بزرگتر با همون قدر پول پیش و کرایه، اجاره کردیم. بعد از حدود سه سال و نیم یه وام جور شد و خونه مون و عوض کردیم و یه خونه ی دوخوابه اجاره کردیم. مدتی بود که تصمیم گرفتیم یه عضو جدید به خانواده اضافه بشه، ولی چند ماهی طول کشید. که بالاخره روز تولد ۵ سالگی دخترم، آقا مهدی یار👶🏻 به جمعمون اضافه شد. همون وقت بود که قرارداد همسرم تو محل کارش تموم شد و چون صاحب کار ، پروژه ی بعدی و تو یه جایی که خیلی به ما دور بود شروع کرده بود همسر جان نشد که بره اونجا. و حدود دوماه گل پسرم با هدایایی که برای چشم روشنی براش میاوردن خرج مارو میداد😄 و البته ما همه ی اینا رو بازم از رحمت خدا می‌دیدیم ،چون بعد از دوماه همسرم یه مقدار ابزار خرید و رفت سر کار و نصب در و کمد دیواری انجام میداد. ۲ ماه بعد از اون هم مسکن مهر به اسم مون دراومد و ما خوشحال که بالاخره خونه دار میشیم.😍😍 از لباس های خوب بچه های بزرگتر برای بچه های کوچکتر استفاده میکنیم .حتی گاهی تو دوستان و اقوام نزدیکمون هم این کار و انجام میدیم. و جوری بچه هارو بار آوردیم که این که کار و ضعف ندونن. مثلا از روروئک مون و تا الان ۸تا بچه استفاده کردن. حتی کالسکه ی دختربزرگمو هم پسر بزرگم استفاده کرد هم یکی از اقوام. ساک و کالسکه ی پسر کوچکم و هم دختر کوچکم استفاده می‌کنه. خلاصه وقتی خدارو تو تمام مراحل زندگیت بیاری، خدا هم همه جوره هوات و داره. تو این مسیر ۱۹ ساله، فراز و نشیب های زیادی و گذروندیم. سختی های زیادی کشیدیم. ولی سعی کردیم اجازه ندیم کسی تو زندگی مون دخالت کنه. حرف های زیادی شنیدیم از بعضی نزدیکان و آشناها و دوستان که چرا این همه بچه؟ که البته بعضی هاشم از سر دلسوزی بود، ولی یاد گرفتم برام مهم نباشه. الان هر کی میگه چرا چهارتا ؟ میگم خدا منو اینجوری دوست داره😍. وقتی اهمیت ندی به حرف مردم، سختی ها اونقدر که برای بقیه سخته، برای تو سخت نمیشه. برای همه تون بهترین هارو آرزومندم. 💐💐💐💐 ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
۲۰ ساله بودم که بعد از اومدن از دانشگاه و خواندن رشته بهداشت خانواده، همسرم اومدند خواستگاری💐 ولی من میخواستم ادامه تحصیل بدم و قبول نکردم و بعد از اینکه در آزمون استخدامی اون سال قبول نشدم رفتم برای گذراندن طرح. بعد که از طرح اومدم، یه استخدامی دیگه شرکت کردم و خدا روشکر قبول شدم هنوز چند روزی نبود میرفتم سرکار در یک مرکز بهداشت که همسرم دوباره اومدن خواستگاریم، الان دیگه ۲۲ سالم بود و با اصرار بابام قبول کردم با ایشون حرف بزنم و بعد از حرف زدن یک دل نه صد دل عاشق همسرم شدم و قبول کردم.👰‍♀👨‍⚖ سه ماه بعد از عروسی باردار شدم و در سن ۲۴ سالگی امیرحسین پسرم بدنیا اومد.👶🏻 چون با خودم تصمیم داشتم قبل از سی سالگی بچه دار بشم بعد از ۴ سال دوباره تصمیم گرفتم که باردار بشم و فکر نمیکردم به این زودی ها باردار بشم که با کمال تعجب خیلی زود، هنوز تست نداده بودم ولی دیدم حالت تهوع دارم که بی بی چک زدم و اولین تستم مثبت شد.😊 شب ولادت حضرت زهرا رفتم سونوگرافی که ببینم قلب جنین تشکیل شده که خانم دکتر گفت مبارک باشه دوتا ساک حاملگی میبینم و دوقلو هست. وای از خوشحالی اشک تو چشمم جمع شد. بله من صاحب دوقلو یکی پسر و یکی دختر شدم.👶🏻👧🏻 خدا رو شکر دوقلوهام بعد از ۹ ماه با وزن ۲۵۰۰ بدنیا اومدند و زندگیمون واقعا متحول شد. حالا من در سن ۲۹ سالگی مادر دو پسر و یک دختر شده بودم. باورم نمیشد.😍 من که عاشق بچه بودم و چون در خانواده ی کم جمعیت بودم، همیشه عاشق شلوغی بودم. خاله هام وقتی مراسم عقد و عروسی داشتند خیلی شلوغ بودند و دست به بدست هم، تمام کارها بدون اینکه رو دوش پدر و مادر فقط باشه به خوبی پیش میرفت. تا اینجا همه چیز خوب بود و گاه گداری میگفتم من یه دختر دیگه میخوام ولی جدی نبود. تا اینکه مادر در سال ۱۴۰۰ سکته مغزی کرد و یک طرف بدنش فلج شد و من که تک دختر بودم، تمام فشارها رو دوشم بود. دوتا برادر هم دارم ولی بازم خواهر نبود که کمکم کنه. و همیشه میگفتم کاش چندتا خواهر داشتم. 😔 منم سال ۱۴۰۲ تصمیم گرفتم مجدد باردار بشم و ایشالا دختر باشه. دی ماه باردار شدم ولی متأسفانه خارج از رحم بود و به سرانجام نرسید.😭 دو روزی که بخاطر این بارداری خارج از رحم تو بیمارستان بستری بودم حتی کسی را نداشتم که بیاد پیشم بمونه.😞 تو بخشی که بستری بودم همه با خواهراشون بودند و من با حسرت بهشون نگاه میکردم. خیلی ها بهم گفتند بیایم پیشت اما یا تعارف بود یا من روم نمیشد قبول کنم.😢 بعضی ها در اون شرایط بهم می گفتند تو با این شرایط مامانت و سه تا بچه و سرکار رفتن، چرا گذاشتی باردار بشی. منم میگفتم چون تنهایی امروز من رو دخترم دیگه نداشته باشه. ولی من تصمیمم جدیه و ایشالا بعد از دوره ی معین شده بازم برای بچه دار شدن، تلاش خواهم کرد. برام دعا کنید.🙂 ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📨محدثه مدبری پور دوباره حُجرۀ دربسته، باز کرب و بلا دوباره تشنه لب اولاد سیدالشهدا دوباره مار گَزیده، دوباره پاره جگر خدا! چه میگذرد بر جواد ابنُ رضا 🥀 (ع)🥀 . 💠 کانال ما را در ایتا ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ 💠 کانال ما در روبیکا https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 هزار ما شاء الله، هر سه فرزند پنجم 👏👏 ༺◍⃟👶🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟👶🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
⭕️ 🔰سایه تاریک طرح نور... 🔸هوا به سمت گرمی رفته ها عادی شده روسری و مقنعه را که انداخته بودند از مانتو و شلوار پوشیده هم خبری نیست سر و سینه و پای و دامن و ساپورت و تی‌شرت و تونیک های کوتاه و جلوباز و مایوی به اصطلاح اسلامی (در برخی اماکن ورزشی و تفریحی) و و عادی شده رسماً در موقعیت نیمه‌برهنگی های خفیف و لباس های قرار گرفته ایم... 🔸حاکمیت هم فعلاً به جمع بندی نرسیده است چه باید بکند! پلیس هم بعد از یک مقطع پس از آن سخنرانی های آتشین چند هفته پیش فرمانده، زیر سایه سنگین تاریکی رفته و هرچه می گردیم نوری نمی بینیم. 🔸این روزها زنان و دختران هر چه از دست‌شان بر‌می‌آید و در وسع و توان‌شان است در و نیمه‌برهنگی و بی‌لباسی، دریغ نمی‌کنند. هر‌که هر‌چه از دستش بر می‌آید در طبق اخلاص در انظار نامحرمان و اماکن عمومی می‌گذارد. یکی با نیمه‌برهنگی، یکی با مانتوی جلوباز، یکی با لباس های تنگ و کوتاه، دیگری با ساپورت و تی شرت، یکی با انداختن شال، دیگری با آرایش غلیظ و لاک و رنگ، یکی با لباس های قرمز و صورتی و جیغ و براق و رنگارنگ... عجب صحنه‌ی رقّت انگیزی شده است، گویا مردم در و دارند از هم سبقت می‌گیرند 🔸مردم متشرع هم، بندگان خدا یا خیلی سربه‌زیر هستند و یا چندان تذکر نمی‌دهند و البته پشتوانه ای حس نمی کنند و جامعه را رهاشده می‌بینند. دانشگاه های مملکت هم که جولانگاه روابط و دوستی های و و بدپوششی دختران به اصطلاح دانشجو شده است. 🔸اما حاکمیت همچنان می اندیشد که چه کار باید بکند... الآن هم که چند ماهی است درگیر حوادث سقوط بالگرد و انتخابات و ... شده‌ایم و در سایه غفلت خیلی ها، آتش و روابط حرام علنی و نیمه‌برهنگی ها و بی‌لباسی ها حسابی داغ شده است. بهوش باشید الآن بحث یک تکه شال نصفه و نیمه که زور بزنیم روی سرشان بگذارند، نیست. 🔸کدام نامزد ریاست جمهوری واقعاً جرات می‌کند به جای حرف های بی‌محتوا و تکراری بدون ترس از لزوم اجرای حکم خدا و جمع کردن این بساط پرده‌دری سخن بگوید؟ ჻ᭂ࿐❁❥کانال خانه شاد آسمانی ༺◍⃟🦋჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ روبیکا࿐❁❥ https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🦋჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ ایتا࿐❁❥ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🦋჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
زمان: حجم: 151.9K
❓آیا فرد بزرگسالی که از لحاظ ذهنی مشکل داره رأی دادن براش واجبه؟ پاسخ: 🎙تیم مشاوره خانه شاد آسمانی در کنار شماست. •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• رزرو مشاوره با استاد فقیهی 👇 🆔 @Goldasteh_baqie
نظر مخاطب عزیز کانال👆 🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨ وقتتون بخیر و شادی باشه دوستان خوبم.🙂 ممنون که نظرات قشنگتون رو برای ما می‌فرستید. ما منتظر نظرات و انتقادات بیشتری از سوی شما عزیزان هستیم. داستان ماموریت در قصر مورد استقبال خیلی از عزیزان کانال قرار گرفت. با پیام ها و نظرات قشنگتون ما رو پر انرژی کنید😊
شبتون خوش دوستان خوبم. نظر یکی از عزیزان کانال در مورد رمانمون.👆 نظر شما برای ما مهمه. چون کانال خانه شاد آسمانی/دکتر فقیهی، متعلق به شماست🫵 ჻ᭂ࿐❁❥کانال خانه شاد آسمانی ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ روبیکا࿐❁❥ https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ ایتا࿐❁❥ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ تبیین فقیهی👇 🇮🇷 https://eitaa.com/tabyyn
📣📣توجه توجه 👇 سلام ببخشید مزاحم شدم میشه داخل کانال بگین موقع رای نوشتن از نوشتن آقای.جناب.دکتر.جلیلی پسوند و پیشوند خودداری کنند. ❌چون رای باطله حساب میشه من خودم تازه فهمیدم گفتم شاید خیلی ها مثل من نمی دونستم. باتشکر ჻ᭂ࿐❁❥کانال خانه شاد آسمانی ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ روبیکا࿐❁❥ https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄༺ ایتا࿐❁❥ @khaneh_shad_asemany ༺◍⃟🌺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ دوستان خود را به کانال تبیین فقیهی دعوت کنید👇 🌺 https://eitaa.com/tabyyn
👶🏻👧🏻👦🏻 /۷ در سن ۱۹ سالگی با همسرم🎊🎊 ازدواج کردم. بین دو دهه فاطمیه عقد کردیم. من خیلی دوست داشتم برا ولادت حضرت زهرا عقد کنیم حتی به گریه افتادم ولی پدرم گفتن عموی همسری زنگ زدن و گفتن دوتا نامحرم باید زود به هم محرم بشن و صلاح نمیبینن طول بکشه. یه شب یه آرایشگاه ساده رفتم و مهمونامون که اقوام نزدیک بودن دعوت کردیم. متاسفانه ما رسم داریم در دوران عقد هدایای زیادی برای عروس ببریم ولی خانواده همسرم چنان رسمی نداشتن و من مثل یه بچه تو دلم هی غصه میخوردم. البته همسرمم به شدت کار میکردن و مقدمات عروسی رو فراهم کردن. ما یه رسم داریم که شب یلدا یه دست کامل لباس با بخاری و کفش و کلی میوه و کیک میخریم برای خانواده عروس میبریم و مهمونم دعوت می‌کنیم و جشن میگیریم. الان که فکر میکنم چقدر رسم مسخره و بدرد نخوریه و کاش ما برگذار نمی‌کردیم. الکی پدرم به خرج افتادن و کلی از مهمونای سمت همسرم نیومدن. بعد از چند ماه به طور عجیب و غریبی راهی کربلا شدیم. میگم عجیب چون همسرم آهی در بساط نداشتن و شد یکی از بهترین سفر های عمرمون. یه سال از عقدمون گذشت و پدرم گفتن که زودتر مقدمات عروسی رو فراهم کنیم. از طریق آشنایان متوجه شدیم که زوج های جوان حج و زیارت راهی خونه خدا میکنن. من فیش داشتم و حج و زیارت اجازه دادن همسرم هم راهی بشن و ما ماه عسل بریم مکه. از نداری همسرم یه چیزی میشنوین واقعا صفر، با کمی بدهی... پسر بزرگی که پدر نداشتن و خواهر برادراشون دبستانی بودن، ولی خدا از خزینه های غیبش سفر خونه خودش روزی مون کرد😭 بعد از برگشت از مکه بعد از یه هفته یه مراسم عصرانه در تالار ساده ای گرفتیم و به همسرم گفتم تمام هدایا رو بهش میدم تا پول تالار و هزینه شام نزدیکامون بدیم، که به نظرم همون تالارم نیازی نبود. روزی که خرید حلقه رفتم شاید به جد بگم مثل حلقه ازدواجم ندیده بودم. بسیار سبک کوچیک و جمع و جور. ما رسم مون برا خرید یه خرید مفصل لباس و لوازم آرایش و... ولی من سرویس آینه و شمعدونم پلاستیکی انتخاب کردم، لباس کم و ارزون. فرش خونه ام ارزونترین.. لوازم برقیم ساده ترین چون مجبور بودیم و همسرم توانایی نداشت چیز خوبی بخره منم جهیزیه م خیلی ساده و مختصر خریدم. حتی تلویزیون مون دست دوم بود. الان از اون موقع ۱۵ سال میگذره ما خونه داریم. ماشین داریم و از همه بالاتر چند تا دسته گل. روزهای سختی و نداری و بی پولی مون گذشت و الان الحمدالله توی پایین شهر تو آرامش زندگی می‌کنیم. همسرم خیلی هوای مامانشون دارن و از این بابت خدا رو شکر میکنم. چون دعای مادرشون پشت سرمون هست. از خدا عاقبت بخیری خانواده مون می‌خوام🌹 از بهترین دوران زندگیم دوران شیرین بارداریم بوده. تهوع و استفراغ شدید. زخم شدن راه گلو دل درد و پایین بودن بچه.. هیچوقت منو نترسوند که دیگه فرزندی نیارم. توی حاملگی حتما قرآن ختم میکنم با چله زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن. چله زیارت جامعه کبیره. چله دعای توسل. چله حدیث کسا. چله زیارت امین الله، صلوات و... حال روحی م با دعا و زیارت عالی. سر فرزند سومم. چله حرم امام رضا رو برداشتم اوایل خوب پیش می‌رفت ولی از روز بیستم توی تابستون ویارم شدید میشد و همسرم من حرم میبردن و من بخاطر حال بدم بعد بازرسی ها یه سلام میدادم و برمیگشتیم و بماند چقدر تو ماشین حالم بد میشد. بچه چهارمم در کمال ناباوری زیارت اربعین رفتیم و تمام راه پیاده رفتیم و بعد برگشت متوجه بارداری شدم. متأسفانه دوران بارداری ظرف هام کثیف می موند چون واقعا بعضی اوقات توانایی شستن ظرف نداشتم ولی این سختی م میگذره. خونه مون با وجود چند تا بچه کثیف میشه و گاهی اوقات امکان جارو زدن ندارم. ولی اینم میگذره. الحمدلله رب العالمین همسرم یکی از خوبیاشون اینه که شاید تو کارای خونه کمکم نکنن ولی چون ماهای آخر به شدت علاقه به خوردن میوه دارم مرتب میوه یا هرچی که هوس کنم برام تهیه میکنن. هیئت مرتب میریم حتی شده من بارها به خاطر ویارم سرویس برم و بالا بیارم ولی حاضر نیستم از اون دقایق معنوی بی بهره بشم. عروسی که گناه باشه نمیرم یا دقیقه ۹۰ ☺️ حال خوبی دارم تو بارداری. انشاءالله خدا قسمت تمامی بانوان سرزمینم بکنه ♡ (\ (\ ( 。◕‿◕。) ♡ ╭─∪∪───❀─❀─❀─❀─❀── ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2878079525Cb0d77a2f78 روبیکا👇 https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany ╰────☞❥••❥☜────╯
👶🏻👧🏻👦🏻 /۸ 🔸من متولد ۷۲ هستم و فرزند اول خانواده و دختر اول، خانواده ام خیلی دیر بچه دار شدن و من زندگی ام رو کنار مادر خوانده ام گذرانده ام. پدرم از زن اولش بچه دار نشده و بعد زن دوم گرفته و من و خواهرهام هستیم. از کودکی عاشق درس 📒✏️و مدرسه بودم و تنها دلگرمی منم مدرسه و دوستانم بودن. دوران جوانی و نوجوانی و اوایل دانشجویی اصلا به ازدواج فکر نمیکردم. خیلی چیزها باعث شده بود که منم از ازدواج خوشم نیاید و به آن فکر نکنم، مثلا یکی از موارد در دبیرستان و دانشگاه معلمان و استادانی را داشتیم که میگفتن هر کی درس نمیخونه شوهر کنه، بره کنج خونه بنشینه، بچه داری کنه و کهنه بشوره و این حرفا خیلی تاثیر می‌گذاشت😤 که ازدواج خوب نیست و دیدن افرادی که ازدواج کردن و طلاق گرفتن مواردی بود که باعث شده بود انگیزه و رغبتی به ازدواج در اوایل دوران جوانی نداشته باشم.😕 خواهرم که دوسال از من کوچکتر بود، زودتر از من ازدواج کرد و رفت سر زندگی خودش، و بعد از اون اصرار خانواده زیاد شد که منم ازدواج کنم،😒 خواستگاران خیلی خوب و زیادی داشتم که از سر غرور و منیت ایراد میگرفتم و رد میکردم، خود بزرگ بینی عجیبی در من به وجود آمده بود.😐 در سن ۲۷ سالگی با یکی از اقوام که به صورت سنتی خواستگاری آمده بود، عقد کردم. 💍 عقد من خیلی برای خانواده و دوستان و فامیل خوشحال کننده بود که بلاخره منم تونستم مردی را برای زندگی ام انتخاب و ازدواج کنم،🤩 ولی متاسفانه در دوران عقد به علت بی سیاستی های من و بی مدیریتی من و خیلی دخالت ها مشکلاتی به وجود آمد که باعث شد نامزدم از من دلسرد بشه و این دلسردی تا به امروز ادامه دارد،😢 مثلا من هیچ وقت به همسرم اقتدار نمیدادم اوایل، هی گیر میدادم به هدیه هایی که می‌خرید، یا اینکه چرا دیر میاد، چرا زنگ نمیزنی زود زود و... اونم بعد از یک سال گفت اصلا من با اخلاق های تو نمیتونم زندگی کنم،😠 ما از مرداد ماه ۹۹ تا الان نامزد هستیم و نتونستیم عروسی کنیم و تشکیل زندگی بدیم و یا طلاق بگیریم و هرکدام پی زندگی خودمان برویم و این دوران خیلی به من سخت گذشته، درسته که من مادر نیستم و تجربه فرزند آوری ندارم که بیام و شریک بشم، ولی خواندن تجارب این کانال که سه ماهه عضو هستم خیلی به من کمک کرده با دیدن تجربه های افرادی که با ساده ترین چیزها در اوج جوانی، یک زندگی خوب و پر از عشق رو شروع کردن. من پنج شش سال بود فقط اینستاگرام نگاه می کردم وکتاب های قانون جذب و موفقیت، اینستا همیشه بلاگرها ظاهر زندگی خودشون رو میگذاشتن و من با باطن زندگی خودم مقایسه میکردم😞، و کتاب های قانون جذب که همیشه میگفت تو لایق بهترین ها هستی، تو لایق بهترین همسر هستی،میتونی دور دنیا را بگردی در کنار بهترین همسر،این موارد خیلی خیلی روی من تاثیر گذاشت و باعث شد که زندگی ام رو بگذارم بر پایه مقایسه و از داشته هام لذت نبرم و دلخوش نباشم و خیلی خیلی از زن واقعی فاصله گرفتم و ایمانم بسیار ضعیف شد. تمرکزم فقط روی مادیات و مقایسه بود.☹️ الان که نزدیک ۳۲ سال سن دارم، تازه اشتباهات خودم را فهمیدم، که تنها ایمان قوی اراده ی درست است که با توکل بر خدا به انسان کمک میکنه، انسان بدون خدا هیچ است، نه اینکه لایق بهترین ها باشد با قانون جذب... ازدواج و فرزندآوری رنج مقدسی هست که خدا به انسان میدهد برای ساخته شدنش و خیلی در رشد و رضایت مندی رسیدن انسان تاثیر دارد با تمام سختی هاش و دستاوردهای مادی و معنوی فراوانی به همراه دارد. اگر تجربه ی من براتون مفید بود یک صلوات برای سلامتی امام زمان بفرستین تا با کمک آقا از مشکل منم گره گشایی شود.😭 ♡ (\ (\ ( 。◕‿◕。) ♡ ╭─∪∪───❀─❀─❀─❀─❀── ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2878079525Cb0d77a2f78 روبیکا👇 https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany ╰────☞❥••❥☜────╯