#سبک_زندگی_شهدا
●زمستان سال۶۴درتهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری راطی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند.
●اوازناحیه پاهم ناراحتی داشت وحمل یک کیسه برنج باآن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
ازاوخواستم باخودروسپاه برودکه نپذیرفت،گفتم:حال شما خوب نیست وپاهایت درد دارد!
●گفت:اگرخواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم.
اوکیسه۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پرازچیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اماحاضرنشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...
✍راوی:همسرشهید
#شهید_اسماعیل_دقایقی 🌷
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج 🏴
────❀─❀─🥀─❀─❀──
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2878079525Cb0d77a2f78
روبیکا👇
https://rubika.ir/khaneh_shad_asemany
تبیین فقیهی👇
https://eitaa.com/tabyyn
────❀─❀─🥀─❀─❀──