جلسه بیست و پنجم_بنیان های حضور در جهانی میان دو جهان.MP3
22.75M
📅7 تیر ماه 1400
📍خانه طلاب
🎵 #فایل_صوتی
#جلسه_بیست_و_پنجم
#در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان
عنوان:
انسان در تنگنای تعریف
👤با حضور آقایان
#استاد_طاهرزاده
نجاتبخش
مرکزی
موسویان
@khanehtolab
خانه طلاب(بنیان ها)
📅7 تیر ماه 1400 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_بیست_و_پنجم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_ب
متن بحث شده
در #جلسه_بیست_و_پنجم
#در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان
انسان در تنگنای تعریف «حیوان ناطق»
52- وقتی بپذیریم نگاهِ ماهیتگرایانه یا متافیزیکی، نظر به «وجود» را در حجاب میبرد، پس هر تعریفی از انسان که نظر به «وجود» نداشته باشد، عملاً ما را با انسان به معنای حقیقی آن مواجه نمیکند، همانطور که در تعریف «حیوان ناطق» برای انسان، نسبتی بین انسان و «وجود» مدّ نظر نمیآید، در این بستر آن تفکر که با نظر به «وجود» به ظهور میآید، در غیبت است. ما در تعریف انسان به عنوان حیوان ناطق، با «وجود» مواجه نمیشویم، تا جان ما با مواجهه با «وجود»، خود به خود، خود را در نوعی بیکرانگی احساس کند و مانند هر متفکری با «گفتن» به تجلی آید و گشوده گردد، در این حالت «گفتن» و «بودن» دو واقعیت نیست، زیرا در آن نوع گفتن که انسان در حضور بیکرانه خود حاضر است، ذات انسان که همان وجود اوست، به ظهور آمده و انسان با چنین رویکردی با عبور از «خودبینی» و «خودخواهی» هرچه بیشتر به ذات خود نزدیک میشود، زیرا اجازه میدهد تا مورد خطاب «وجود» قرار گیرد که همان مأوا و خانهی اصلی اوست. و مباحث «معرفت نفس» مسئول این نوع گشودگی است، تا انسان خود را «وجود» احساس کند وگرنه گرفتار نوعی نگاه متافیزیکی نسبت به انسان شدهایم که عین بیمأوایی است، زیرا امیدواری نسبت به مأواگزیدن در کثرات و برخورداری از آنها، موجب غفلت از فقر ذاتی است که با احساس وجود خود میتوانست به آن دست یابد و دائماً با احساسِ تجلی بودن «وجود» دردورانهای مختلف و بر اساس شأن تاریخی که برای «وجود» هست، انسان خود را مورد خطاب «وجود» احساس میکند و اصالت وجود در مقابل اصالتدادن به انسان یا اومانیسم، در اینجا اصالت خود را مینمایاند، زیرا اومانیسم غیر از نظر به انسانی است که وجودِ خود را در نسبت با وجود، به عنوان امری متعالی احساس میکند و راهی به سوی تفکر در امر قدسی برایش گشوده میشود و در منظر خود، ذات الوهیت را مدّ نظر دارد و این نیز با گشایش نسبتی که انسان با «وجود» پیدا میکند، در بُعد عبودیتاش به ظهور میآید. همچانکه پرتو سمیعِ نفس ناطقه در بستر قوهی سامعه، در گوش به ظهور میآید و انسان متوجهی نسبت رابطهی خود با نفس ناطقه در حوزهی شنیدن میشود.
ما با نظر به موقف ذاتی خود نسبت به «وجود»، میتوانیم زنده باشیم و زندگی کنیم که این خارج از دوگانه تفکر نظری و عملی است، بلکه نظر به «وجود» است از طریق احساس وجودِ خویش و گشودگی آن، در عین آنکه همچنان برای ما ناشناخته است، بدون آنکه از ما جدا باشد و اُنسی با آن نداشته باشیم.
@khanehtolab