eitaa logo
خانه معارف طلاب جوان
57 دنبال‌کننده
29 عکس
2 ویدیو
0 فایل
محتوای جلسات و گفتگوهای خانه طلاب جوان قم درباره آیات و روایات در این کانال بیان خواهد شد. ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
تفسیر ثم رددناه اسفل سافلین انسان که با این استعداد بزرگ آفریده شده است، یا تا اعلی علّیین بالا می‌رود و یا تا اسفل سافلین [پایین[ می‌رود؛ چون راه دور است و سرمایه زیاد، و علاوه بر این، اساسی‌ترین سرمایه‌اش اختیار و آزادی او برای انتخاب راه است. لهذا بعد از اینکه می‌فرماید: «ما انسان را در نیکوترین قوامها آفریدیم» می‌فرماید: ثُمَّ رَدَدْناهُ بعد ما او را برگرداندیم. خود کلمه «رَدَدْناهُ» این معنی را می‌رساند که انسان را بالا بردیم ولی یک وقت هم هست که از آن بالا او را برمی‌گردانیم. «اسفل سافلین» در این آیه حال است ثُمَّ رَدَدْناهُ أسْفَلَ سافِلینَ. در اینجا خیلی از مفسرین گفته‌اند «معنی آیه چنین است: ما انسان را برگرداندیم به اسفل سافلین، و اسفل سافلین یعنی پایین‌ترین مقامات». ولی «سافلین» جمع مذکر سالم است و در مورد عقلا به کار برده می‌شود. پس «اسفل سافلین» یعنی آن انسانی که از هر سافلی سافلتر است. حال آیا صحیح است بگوییم معنی آیه این است: «ما انسان را برگرداندیم به سوی انسانی که اسفل سافلین است»؟ صحیح نیست، چون صحبت سر جنس انسان است نه انسانی معین. پس همان طور که بعضی احتمال داده‌اند و البته مطلب را درست نشکافته‌اند، «اسفل سافلین» حال است. بنابراین معنی چنین می‌شود: ما انسان را یک وقتی هم برمی‌گردانیم در حالی که او اسفل سافلین و رفوزه‌ترین رفوزه‌هاست؛ یعنی ما انسان را تا این مقام عالی برده‌ایم و این استعداد عالی را به او داده‌ایم، یک وقتی هم هست که او را برمی‌گردانیم و آن، وقتی است که او اسفل سافلین شده، یعنی خودش را از هر سافلی سافلتر کرده و چون چنین کرده ما او را می‌بریم به جایی که باید ببریم: ثُمَّ رَدَدْناهُ حالَ کوْنِهِ أسْفَلَ سافِلینَ. آیا همه انسانها بازمی‌گردند در حالی که اسفل سافلین‌اند؟ آیا همه انسانها این طورند؟ نه، بعضی انسانها این طورند، ولی انسانهای دیگر که در همان احسن تقویم خلق شده‌اند می‌روند جلو تا جایی که فیض و اجر لایتناهی را از حق می‌گیرند و اصلا کارشان پایانی ندارد: اِلاَّ الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مگر آنهایی که در مسیر ایمان قرار گرفته‌اند و عملهای صالح و شایسته انجام داده‌اند؛ یعنی به مقتضای همان احسن تقویمشان عمل کرده‌اند. استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص230 @khanemaaref
در تفسیر و الشفع و الوتر و تطبیق آن بر نافله شب تنظیم اوقات در فرهنگ اسلامی [اولیاء دین به ما دستور[«1» تنظیم اوقات داده‌اند. برنامه مسلمانی این نیست که الان در میان ما معمول است، چه از نظر غذایی و چه از نظر خواب و بیداری. از نظر غذایی من نمی‌دانم از چه زمانی این سه وعده غذا خوردن پیدا شده است! انسان وقتی مثلا ساعت 8 صبحانه بخورد قهرا ناهار خوردنش می‌افتد به ساعت 2 بعد از ظهر، و وقتی ساعت 2 بعد از ظهر یک ناهار سنگین خورده باشد نمی‌تواند ساعت 8 شب شام بخورد، بلکه شام خوردنش می‌افتد به ساعت 10. از نظر اسلامی انسان دو وعده غذا می‌خورد و در صدر اسلام هم این طور بوده، یکی غَداة و دیگر عَشی«2». یک غذای حسابی صبح می‌خوردند (صبحانه) و یکی هم شب؛ سه وعده در کار نبوده. استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص72 @khanemaaref
💎 ابوهاشم داودُ بنُ قاسمِ الجعفری قال: سمعتُ الرّضا علیِّ بنِ موسی«علیهماالسلام» یقول: إنَّ أمیرَ المؤمنین«صلوات‌الله‌علیه» قال لِکُمَیلِ بنِ زیاد فیما قال: یا کمَیل! أخوکَ دینُک، دینِ تو برادرِ توست، یعنی نزدیکترین امور به تو عبارت است از دینِ تو. آنچه باید بیش از همه چیز در فکر آن باشی و برای حفظ آن تلاش کنی و آنرا مراقبت بکنی، عبارت است از دینِت. 🌱بعد می‌فرماید: فَاحتَطْ لِدینِکَ بِما شِئت، هر طور می‌توانی، از هر راهی که برای تو مقدور است، برای دینِ خودت احتیاط کن! احتیاط از کلمۀ حائط است، حیطه، حائط، یعنی حصار، برایش حصار بکِش! مراقب باش لطمه‌ای به آن وارد نیاید. ✅یک دین، دینِ شخصِ من و شماست که دینداریِ خودمان را، اعتقاد دینیِ خودمان را حفظ کنیم. یک مسأله، دینِ ما یعنی: اسلام است و دینِ توحید است. این را باید حفظ کرد! نه فقط در وجود خودمان، در اعتقاد خودمان، در عملِ خودمان، در همۀ قلمروها باید این را حفظ کرد. این هم مشمول این جمله است: فاحتَط لدینِک. فرض بفرمایید اگر این دینِ مقدسِ شما از طرف یک قدرتی، از طرف یک شیطانی مورد تهاجم است، باید چکار کنید؟ بایستی حصار برایش درست کنید، باید از آن مراقبت کنید، از آن دفاع کنید، إحتَط شامل همۀ اینها می‌شود. 🌷 این، خطاب به کمیل بن زیاد است یعنی به یک آدمِ معمولی. کمیل نه رئیس بود، نه قاضیِ تشکیلات بود، نه رهبر بود، بلکه یک آدمِ معمولی بود، حضرت به او فرمودند، یعنی به همۀ آدمهای معمولی. حال، اگر ما این خطاب را برگردانیم به آدمهای مسئول مثل خودمان، مثل خیلی از شماها که مسئولیتی دارید، مدیریتی دارید، کسانی تحت نفوذ شمایند، امکاناتی در اختیار شماست؛ آنوقت مسئولیت، بیشتر و سنگین‌تر می‌شود. جلسه 266 صلاه مسافر. 96/10/5 @khanemaaref
عصاره عبدالله: آنچه وظیفۀ شماست، این است که: دین را در جامعه حفظ کنید. اصلاً این نظام، نظام دینی است؛ یعنی برای اقامۀ دینِ حق، این نظام بوجود آمده و الّا من و شما را چه به حکومت کردن؟! ما طلبه بودیم، گوشۀ مدرسه بودیم، یا در مسجدی پیشنماز بودیم، منبری بودیم، چرا آمدیم اینجا نشستیم؟ در این موقِع نشستیم؟ فرق ما با آنهایی که قبل از ما بودند، چیست؟ فرق در همین است، ما آمدیم که دین را اقامه کنیم، دین را برپا بداریم؛ «الذین إن مَکَّناهم أقاموا الصلاه»، این «اقاموا الصلاة» اگر فقط به معنای نماز خواندن باشد، عبارت «إن مَکَّناهم» نمی‌خواهد زیرا در صورت عدم تمکّن هم نماز را باید بخواند؛ این معنایش این است که: وقتی شما متمکّن شدید، وقتی رئیس و مدیر شدید، وقتی بودجۀ مملکت در اختیار شما قرار گرفت، وقتی حکمتان نافذ شد، کاری بکنید که دینِ مردم یعنی دینِ اسلام، دین خدا در جامعه حفظ بشود. إحتَط لدینِک! یعنی یادتان باشد همۀ شما برادران و خواهرانی که اینجا هستید، برای دینِ خودتان احتیاط کنید! هر چه می‌توانید، تلاش کنید، کار کنید، سینه سپر کنید و حفظ کنید. معنای این حدیث، این است @khanemaaref
چگونه کوه را از جا بکنیم بر اساس آیه ۹۳سوره بقره 🌱در قرآن آیات جذابی درباره کندن کوه از زمین آمده است. و رفعنا فوقکم الطور... کوه طور را از زمین کندیم و بالای سرشان بردیم. به این اتفاق مهم از زوایای مختلف میشود نگاه کرد. 🌱 از جمله اینکه آیا خداوند خواسته یک عده را بترساند و به اجبار از آنها تعهدی بگیرد؟ اگر اینطور باشد این تعهد اجباری چه ارزشی دارد؟ 🌱بالابردن کوه برای این نبوده که به اجبار از مردم تعهدی گرفته شود نشانه اش هم این است که اصلا قوم موسی در قلوبشان بنای عصیان هم داشتند «قالوا سمعنا و عصینا ...» یعنی به ظاهر گفتند گوش دادیم و در دل گفتند عصیان میکنیم.اگر اجبار بود که همانجا نابود میشدند. علامه طباطبایی هم برداشتش از این آیه همین است که این نشان دادن اعجاز و قدرت بوده نه اجبار برای انجام یک فعل. 🌱اما حتما این بروز قدرت برای تغییر اراده مردم موثر بود. اساسا حرف حق وقتی با هویت قدرت و اقتدارش بیان میشود و به تماشا کشیده میشود، موثرتر میافتد. امروز شما در فضای رسانه ای سخنی که بیشتر اثر اجتماعی و رسانه ای دارد را بیشتر نگاه میکنید و به آن توجه کرده و درباره اش میاندیشید. با شکل گیری یک نظام و حکومت اسلامی، سخن حق اسلام بیشتر در دنیا شنیده شد و توسعه پیدا کرد. این نقش «قدرت» است در «دعوت». لذا پیامبر فرمود الخیر کله فی السیف و تحت الظل السیف... خیر همه اش در قدرت و زیر سایه قدرت است.در جهاد ابتدایی یا جهاد دعوت، این دعوت در بستر قدرت جدی گرفته میشود و مخاطب را متوجه و جذب میکند. حوزه های علمیه همانقدر که به علم مقدس میاندیشد باید به قدرت مقدس هم فکر کند. 🌱اما این آیه یک نکته مهم و ظریف دیگری هم دارد و آن اینکه چطور میتوان امور راسخ در جامعه و در نفس انسان را از بیخ و بن کند و بلند کرد. چطور عشق هایی که اسیرمان کرده و اخلاق بدی که راسخ شده را بکنیم، چطور سنتهای غلط و هنجارهای بد و غلط را از جان یک جامعه بکنیم؟ 🌱 اعجاز موسی باید تناسب داشته باشد با آنچه موسی ع از مردم خواسته است، مردم کنده شدن کوه را که میبینند در میابند با بروز و ظهور اراده و قدرت الهی هر امر راسخی کنده میشود. اگر موسی ع از مردم میخواهد «خذوا ما آتیناکم بقوه و اسمعوا...» فرمان را به قوت بگیرید و اطاعت کنید. این نشان میدهد که همان طور که اراده خدا در عالم خارج کوه راسخ را میکند و بلند میکند این تبعیت و اطاعت و ولایت پذیری میتواند همه ویژگیهای راسخ فرهنگی اجتماعی را از جا بکند. 🌱حاکمیت و ولایت الهی وقتی که جامعه ای درش اطاعت رشد میکند بیشتر بروز و ظهور پیدا میکند.چرا که دین و شریعت ظهور واقعیت و تکوین است. اطاعت امت البته اطاعتی از سر اندیشه و فهم و نه تقلید کور. لذا میگوید «و اسمعوا» 🌱اما قوم موسی ع وقتی به این دستور عمل نکردند دلهایشان پر از عشق به گوساله شد و نتوانستند کوه این عشق را از جانشان بکنند. بلکه رسوخ ویژگیهای برده کننده و اسیر کننده در قالب یک عشق شدید در جانشان جدی تر شد. و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم.... @ali_mahdiyan @khanemaaref
هدایت شده از خانه طلاب جوان
6⃣1⃣ "أَنّي أَخلُقُ لَكُم مِنَ الطّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فيهِ فَيَكونُ طَيرًا بِإِذنِ اللَّهِ وَأُبرِئُ الأَكمَهَ وَالأَبرَصَ وَأُحيِي المَوتىٰ بِإِذنِ اللَّهِ" (آل‌عمران؛ ۴۹) 🔸 اما در پاسخ به نکته‌ای که گفته شد اگر روزی مثلاً به جایی برسد که آن علت ناشناخته‌ی تأثیرگزاری که با زدن عصای حضرت (ع) به سنگ آب را از آن جاری کرد، بشناسد. آیا بودن آن کار از بین می‌رود یا نه؟ 🔻 پاسخ این است که از بین نمی‌رود، زیرا چه معجزی از این بالاتر که انسان [فی‌المثال حضرت موسی (ع)] کاری‌ را بکند که بعد از دانش بشری بتواند به راز آن پی ببرد؟ این خودش معجزه بزرگی است و چیز کمی نیست. 🔻 مثلاً فرض بفرمائید: "وابری الاکمه والابرص" که در باب حضرت قرآن می‌گوید: پیسی و برص را معالجه می‌کرده، ممکن است دانش بشری و دانش پزشکی بتواند بیماری پیسی را علاج کند لکن این مربوط به دو هزار سال بعد از ان تاریخ است. 🔻 بهرحال معجزه آن کاری است که از یک علتی ناشی می‌شود، منتها آن علت برای بشر شناخته شده نیست، ولو اینکه یک روزی برای بشر شناخته خواهد شد و ما اتفاقاً امیدواریم یک روزی بشر تمام این اسرار را بشناسد، کما اینکه تدریجاً هم دارد شناخته می‌شود. 🗓 بیانات در جلسه بیست و پنجم تفسیر سوره بقره؛ ۱۳۷۱/۰۲/۱۶ 🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰 🆔 @Khanetolab
خداى متعال در قرآن درباره‌ى بیعت با پیغمبر میفرماید: لَقَد رَضِىَ اللهُ عَنِ المُؤمِنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم؛(۵) اى پیامبر ما! آنهایى که با تو بیعت کردند - خداى متعال میدانست که در دلهاى اینها چیست - این بیعت با آن انگیزه‌ى صادقانه موجب میشود که خداى متعال سکینه و آرامش را بر دلهاى آنها نازل کند. وقتى سکینه بر دلها نازل شد، دغدغه‌ها از بین خواهد رفت، نگرانى‌ها از بین خواهد رفت، ناامیدى از بین خواهد رفت. امروز یکى از کارهاى مهمّ دشمنان ایجاد ناامیدى و تزریق ناامیدى است؛ در بخشهاى مختلف جوان را ناامید کنند، پیر را ناامید کنند، انقلابى سابق را ناامید کنند. این آرامش و سکینه‌ى الهى، امید به انسان میدهد. بیعت با پیغمبر این‌جورى است. شما امروز وقتى با انقلاب بیعت میکنید و بیعتتان را تازه میکنید و تجدید میکنید، با پیغمبر بیعت کردید. آن‌کسى که امروز با امام خمینى بیعت میکند، با پیغمبر بیعت کرده. وقتى شما خطّ انقلابى امام را زنده نگه میدارید و نمیگذارید مندرس بشود، نمیگذارید رنگ کهنگى بگیرد، در واقع با پیغمبر بیعت کردید؛ با پیغمبر که بیعت کردید، آن‌وقت: اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلى‌ رَسولِه وَ عَلَى المُؤمِنینَ؛(۶) [این‌] در یک آیه‌ى دیگر [است‌]؛ در این آیه: فَاَنزَلَ السَّکینةَ عَلَیهِم؛ خداى متعال آرامش را به دلها خواهد داد. وقتى آرامش داشتید، اطمینان قلب داشتید، آن‌وقت در عرصه‌ى مقابله‌ى با دشمن دچار حیرت نمیشوید، دچار ناامیدى نمیشوید، دچار تزلزل نمیشوید؛ امروز براساس این سکینه و این آرامش، انسان میتواند یقین کند که ملّت ایران بر آمریکا و توطئه‌هایش قطعاً پیروز خواهد شد. @khanemaaref
ألا و إنَّ لکم عندی ألّاأحتَجِبَنَّ دونَکم سِرّاً الّا فی حربٍ، این، نکتۀ بسیار مهمی است، این شفافیتی که امروز سرِ زبانهاست؛ این در کلام امیرالمؤمنین است. بعضی عادت کردند هر امر خوبی را به غربیها نسبت دهند! واقعاً انسان تعجب می‌کند از کوته‌فکریِ بعضیها! توجه به مردم، آراء مردم، اهتمام به مردم، اینها را می‌گویند: از غربیها یادگرفتیم! وقتی مراجعه به منابع اسلامی نمی‌کنید، وقتی کلمات امیرالمؤمنین و رسول مکرّم اسلام را نمی‌خوانید؛ بله، باید هم از غربیها یاد بگیرید. می‌گویند شفافیت، می‌شنوید که این شفافیت را هم آنها به ما یاد دادند! نخیر، شفافیت را امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» یاد داده است. می‌فرماید: حقّ شما بر من این است که هیچ رازی را از شما پنهان نکنم، هیچ حرفی را از شما پنهان نکنم مگر در جنگ، مسائل مرتبط با جنگ با دشمن را نمی‌شود بیان کرد، در مسائل گوناگون امنیتی و نظامی که با دشمن طرف هستیم، جای افشاءگری نیست، جای شفافیت نیست. اما در غیر اینها، مسائل عمومی مردم باید با مردم شفاف بود. درس 322 صلاه مسافر. @khanemaaref
و لاأطوِیَ دونَکم أمراً الّا فی حکمٍ. طَیّ، هم به معنای پنهان‌کردن، و هم به معنای جمع‌کردن و پیچیدن است، که روایت دارد: کان یَطوِی فِراشَه، رسول اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله» در دهۀ آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع می‌کرد، کنایه از اینکه که دیگر خواب و راحتی برایش فراهم نمی‌شد! می‌فرماید: من بدون اطلاع و رأی شما کاری را جمع و جور نمی‌کنم. این، همان مردم‌سالاری است. این یاوه‌گوهایی که تهمت می‌زنند که: جمهوری اسلامی مردم‌سالاری و دموکراسی را از غرب یاد گرفته است! نخیر، این مردم‌سالاری است. مردم‌سالاری گاهی به شکل انتخابات است، گاهی به اَشکال دیگر است؛ با مردم بودن، رأی مردم را لحاظ کردن، خواستِ مردم را محترم شمردن، این، مردم‌سالاری است. می‌فرماید: من هیچ کاری را بدون خواست شماها، بدون رأی شماها، بدون تمایل شماها طَیّ نمی‌کنم، جمع و جور نمی‌کنم. الّا فی حکمٍ، مگر یک‌جا و آن، آنجایی که می‌خواهم قضاوت بکنم. در قضاوت، دیگر نگاه نمی‌کنم که شما چه می‌خواهید، آنچه حکم الله است آنرا من اجراء می‌کنم. @khanemaaref
جلوگيرى منافقان از گرويدن مردم به راه خدا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ‌ ؛ آن وقت در سايه‌ى اين نفاق، از راه خدا مردم را منع كردند. چون چهره‌ى آنها را كسى نمى‌شناسد، در زير اين نقاب، با ظاهر اسلام و باطن كفر شروع كردند مردمان بى‌خبر و بى‌غرض و ساده را از راه خدا منع كردن. انسان چقدر هم واقعاً متأثّر و متأسّف ميشود به حال آن انسانهاى بى‌گناه و ساده‌لوحى كه فقط يك جرم كردند، يك گناه كردند و آن اين است كه حواسشان را جمع نكردند، دقّت نكردند، فقط گناهشان اين است و البتّه گناه بزرگى هم هست؛ اين گناه بزرگى است. آن آيه‌ى شريفه ميفرمايد: «وَ قٰالُوا لَوْ كُنّٰا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مٰا كُنّٰا فِي أَصْحٰابِ السَّعِيرِ» ؛ در قيامت عدّه‌اى از كفّار ميگويند كه اگر ما مى‌شنيديم يا مى‌انديشيديم، از ياران آتش نميبوديم. فَاعتَرَفوا بِذَنبِهِم؛ پس به گناه خودشان اعتراف كردند خدا ميگويد به گناه چه‌؟ به گناه نينديشيدن، به گناه گوش نكردن. «فَسُحْقاً لِأَصْحٰابِ السَّعِيرِ» ؛ سختى و بلا و بدبختى باد براى ياران آتش و ياران دوزخ! ببينيد، خدا با نينديشيدن چگونه برخورد ميكند. گناه اين كسانى كه آلت دست و بازيچه‌ى منافقان و دورويان و گروه‌هاى فاسد و مُضِل قرار ميگيرند، نينديشيدن است. از نينديشيدنِ اينها استفاده ميكنند آن منافقان؛ فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ‌ ؛ از راه خدا منع ميكنند افراد را. تفسیر سوره مجادله رهبری @khanemaaref
و الفقهاءُ قادَة، فقیهان، قاده و قائده‌ها و رهبران جامعه‌اند. فقیه البته فقط به معنای این نیست که ما امروز فقیه را معنا می‌کنیم که مثلاً فقهِ مرسوم را بداند. نه، فقیه یعنی دانای دین، کسی که دین را بداند؛ اصول دین را، مفاهیم معنوی و عرض کنم که اصولیِ دین را، اعتقادی دین را، و فقهُ الله الاکبر را که توحید و معرفت الله و اینهاست. اینها فقیه‌اند. و البته بله، کسی هم که احکام و شرایع را می‌داند، این هم فقیه است، این هم مرتبه‌ای از فقه است. کسانی که فرض بفرمایید حالا شما آثار مرحوم شهید مطهری را نگاه کنید، اینها فقه است همه‌اش. مسائل فقهی توی اینها نیست غالباً، اما فقه است اینها، اینها همان شناخت دین است. فقه یعنی این. فقهاء، دینداران و دین شناسان، قادَه هستند؛ یعنی رهبران امتند. مرجع تراشی می‌کند اسلام، مرجعِ امور مردم در شناختهایشان، در پیداکردن راههایشان کی‌ها هستند؟ کسانی که دین را می‌شناسند. اینهاست که نشان‌دهندۀ خصوصیات و ممیِّزات جامعۀ اسلامی است. بعد فرمود: و الجلوسُ الیهم عبادة، وقتی که شما پهلوی فقهاء بنشینید، در واقع دارید عبادت می‌کنید. چرا؟ چون از آنها یاد می‌گیرید دیگر. ما وقتی که پهلوی یک فقیهی، یک دین‌شناسی بنشینیم، یک چیزی بگوید، یک حرفی بزند، ما از او وقتی یادگرفتیم، در واقع داریم عبادت می‌کنیم. درس 327 صلاه مسافر. @khanemaaref
آيات سوره «بقره» به تدريج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزله فصلي از فصول قرآن كريم و در نتيجه داراي هدف و پيام واحد است، اين سوره نيز داراي غرضي واحد و جامع است. هدف واحد قابل انتزاع از مباحث متنوع اين سوره اين است كه مقتضاي بندگي خداي سبحان ايمان به همه پيامبران و همه كتابهاي آسماني است و بر اين اساس كافران و منافقان را به جهت نداشتن ايمان مذمت مي‌كند و اهل كتاب را براي بدعتهايشان از جمله تفرقه در دين خدا و فرق گذاشتن بين پيامبران ملامت و احكامي را كه ايمان به آنها مقتضاي اسلام است بيان مي‌كند. چينش آيات هر سوره و نحوه تنظيم آن به دستور پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بوده و چنان‌كه از ابن عباس نقل شده: «وقتي بر پيامبر، وحي نازل مي‌شد، نويسندگان وحي را احضار مي‌كرد و به آنان مي‌فرمود: اين آيات را در كنار فلان آيه از فلان سوره قرار دهيد»[1] و اصحاب پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به همان ترتيبي كه آن حضرت تعيين كرده بود قرآن را حفظ و تدريس مي‌كردند[2] ؛ ازاين‌رو بين آيات يك سوره، پيوندي خاصّ وجود دارد كه بايد در صدد كشف آن برآمد. به بيان ديگر: براي هر سوره حكمت و غرض ويژه‌اي است كه براساس آن رسول مكرّم، آيات را در ***{تسنيم، جلد 6، صفحه 423} كنار هم قرار مي‌داد؛ گرچه آن غرض، پيوند محتوايي نباشد بلكه حكمت و غرض ديگري غير از ارتباط محتوا در كار باشد. بر اين اساس مي‌توان گفت: گرچه به حسب ظاهر و با نگاهي سطحي و بدئي ممكن است بين آيه مورد بحث و آيات پيشين پيوندي ديده نشود، يعني بين قصه ابراهيم(عليه‌السلام) و بين داستان بني‌اسرائيل (آيات 40 تا 123) پيوندي مشاهده نگردد ليكن با دقّت و تأمّل، ارتباط و همبستگي شايان توجّهي را مي‌توان بيان داشت. @khanemaaref
دنیا بر خلاف آنچه که اهل دنیا و مادیون القاء می‌کند، جنگل نیست، محل زد و خورد و کشتن و کشته شدن نیست، محل توافق و تلائم است. این دیالکتیکی که غربی‌ها، هگل و ماکس و دیگران درست کردند که مبنای جامعه بر تضاد است؛ اسلام، عکس این را می‌گوید، مبنای جامعه بر تزاوج و تراوُد و تراحم، اینهاست. مبنای جامعه، این است. مبنای تاریخ هم این است. این را یکی از حرفهایی که جا دارد اهل فکر در قرآن دنبال کنند، بنده یک وقتی دنبال کردم سالها پیش، مسألۀ زوجیت است در قرآن، ازواج، «و جعلناکم ازواجاً». هم در مورد انسان و هم در مورد همۀ اشیاء و ممّا لاتَعلمون، اینها همه به صورت زوجیت است. این دیالکتیکِ اسلامی، این است که تفکرِ اسلامی، آن شکل جامعه و پیشرفت جامعه و حرکت جامعه و حرکت تاریخ و اینها بر اساس تضاد نیست، بر اساس تراحم است، بر اساس توادّ است، بر اساس همکاری است، بر اساس تزاوج است. این است که جامعه را پیش می‌برد. این تفکر بایستی بر زندگی ما حاکم باشد. سید علی خامنه ای. درس 332 صلاه مسافر. @khanemaaref
🕋 دین، سنّتی تاریخی 🔸 علامه‌ی شهید محمدباقر صدر معتقد است؛ از منظر قرآن کریم، «دینْ» سنتی از سنن تاریخی است و در کنار جنبه‌ی قانونی و تشریعی آن، مقوله‌ای است ممزوج با وجود آدمی و غیر قابل انفکاک از سرشت انسان. 🔹 (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ) «در اینجا دین تنها به عنوان قانون‌گذاری و دستوری از بالا معرفی نشده، بلکه به عنوان فطرت و ساختار وجودی انسان معرفی شده است... لاتبدیل لخلق الله، یعنی همانگونه که نمی‌توانی هیچ‌یک از اجزای اصلی و ارکان وجودی انسان را از او جدا کنی، دین را نیز نمی‌توانی از انسان جدا سازی.» (سنت‌های تاریخی در قرآن کریم، ص۱۱۲) 🔸 «دین» در این نگاه، مقوله‌ای است غیر قابل داد و ستد. امری مخلوق که نمیتوان از وجود آن بی‌نیاز شد. و انسان تا زمانی که انسان است نمی‌تواند از آن منفک باشد. 🔹 این سنخ از سنن تاریخی به بیان عالم شهید، بیانگر «جهت گیری طبیعی حرکت تاریخ» می‌باشد که در کوتاه مدت چالش پذیر است و جامعه انسانی میتواند در برابر آن بایستد اما در بلند مدت موجب نابودی چالش کننده خواهد شد. 🔸 البته کوتاهی و بلندی زمان در مقیاسِ سنت‌های تاریخی با آنچه در حیات عادی انسان‌ها محاسبه می‌شود، متفاوت است (وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ) «قرآن مجید...از مردم زمان پیامبر سخن می‌گوید که انتظار عذاب زودرس داشتند و می‌گفتند: ... ما به تو کفر ورزیدیم، با تو به مبارزه برخاستیم، به تو ایمان نیاوردیم، گوش‌هایمان را بر صوت قرآن بستیم، پس چرا عذاب بر ما فرود نمی‌آید؟ قرآن در اینجا از سرعت در مقیاس تاریخ سخن می‌گوید...یک روز، در مقیاس سنت‌های تاریخی نزد پروردگار هزار سال است» (سنت‌های تاریخی در قرآن کریم، ص۱۱۵) @khanemaaref
‌✍🏻یادداشت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره 🔻بسم‌الله الرحمن‌الرحیم ، وسیله‌ی مؤمن و ملجأ مضطر و رابطه‌ی انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بی‌رابطه‌ی روحی با خدا و بدون عرض نیاز به غنی بالذات، در عرصه‌ی زندگی سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ «قل ما یعبؤا بکم ربیّ لولا دعاؤکم». 🔹بهترین دعا آن است که از سرمعرفتی عاشقانه به خدا و بصیرتی عارفانه به نیازهای انسان انشا شده باشد، و این را فقط در مکتب پیامبر خدا (صلّی‌اللَّه‌علیه واله‌وسلّم) و اهل‌بیت طاهرین او - که اوعیه‌ی علم پیامبر(ص) و وراث حکمت و معرفت اویند - می‌توان جست. ما بحمداللَّه ذخیره‌یی بی‌پایان از ادعیه‌ی مأثوره‌ی از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) داریم که انس با آن، صفا و معرفت و کمال و محبت می‌بخشد و بشر را از آلایشها پاکیزه می‌سازد. 🔹مناجات مأثوره‌ی ماه شعبان - که روایت شده اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بر آن مداومت داشتند - یکی از دعاهایی است که لحن عارفانه و زبان شیوای آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالی‌یی همراه است که نظیر آن را در زبانهای معمولی و محاورات عادی نمی‌توان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست. 🔹این مناجات، نمونه‌ی کاملی از تضرع و وصف حال برگزیده‌ترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبی است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوی عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا. 🔹مناجاتهای پانزده‌گانه که از امام زین‌العابدین حضرت علی‌بن‌الحسین (علیه‌السّلام) نقل شده، گذشته از خصوصیت بارز دعایی مأثور از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، این مزیت را داراست که به مناسبت حالات مختلف ، مناجاتها را انشا فرموده است. 🔺خداوند به همه توفیق استفاضه و خودسازی به برکت این کلمات مبارک را عنایت فرماید. آمین. ۶۹/۱۰/۱ @khanemaaref
اینکه آمده است: »الاسلام یَجُبُّ ما قَبْلَهُ« این یک امر سیاسى است. اسلام دیده است اگر بخواهد با کسانى که تازه مسلمان شدهاند سختگیرى کند، هیچکس به اسلام رو نمىآورد. »جُبّ ما قَبل« کرده است و از آنچه در قبل کردهاند گذشته است امام خمینی @khanemaaref
🌱 قال سیدُنا الصادقُ«علیه‌السلام»: إنّ اللهَ تعالی یُحبّ الجَمالَ و التَّجمیل. زیبائی را و زیباسازی را خدای متعال دوست می‌دارد. این، یک امر مهمی است. 🌷و یَکرَهُ البُؤسَ و التَّباعُد، خداوند ناخشنود است از بُؤس، بؤس یعنی تنگدستی و ناداری، یعنی خداوند نمی‌خواهد هیچ کس در بین بندگانِ او نادار باشد، از ناداریِ بندگانش خدای متعال کارِه است، مایل است که همۀ بندگانِ او برخوردار باشند. 💠و التَّباؤس، تباؤس یعنی: تظاهر به ناداری. بعضیها دیده بودیم ما کسانی را که ثروت داشتند، ثروتهای زیاد هم داشتند اما جوری حرکت می‌کردند که همه بگویند اینها فقیرند، اینها نادارند، این خدای متعال از این خوشش نمی‌آید. 💞 فإنَّ الله«عزّوجلّ» إذا أنعَم علی عبدٍ نِعمةً أحبَّ أن یَری علیه اَثرَها، یا أن یُری علی أثرُها، وقتی خدا نعمتی به شما داده است، دوست می‌دارد که اثر آن نعمت در شما دیده بشود، اینجور نباشد که خدای متعال به شما نعمتی داده، آنرا کتمان کنید! «و أمّا بِنعمةِ ربِّک فَحَدِّث»، یعنی خدا می‌خواهد نعمتها آشکار باشد در جامعه. در جامعه‌ای که فرض کنید از نعمت مال، از نعمت امنیت، از نعمت اخلاق خوب، از نعمت حکومت خوب، از نعمتهای گوناگون الهی برخوردار هستند، در این جامعه نشانه‌های این نعمت دیده بشود، پنهان نکنند، کتمان نکنند، گاهی به زبان باید گفت، گاهی به عمل باید گفت. این را خدای متعال دوست می‌دارد. خوب، این، صدر حدیث. ♦️بعد راوی که می‌بیند که امام فرمودند که خدا از جمال خشنود است و دوست می‌دارد جمال را و تجمیل را، تجمیل یعنی زیباسازی؛ این، خوب، ذهن انسان می‌رود به تجملات، دیگر! همینطور هِی تجملات درست کنیم و هِی ظواهر. ذهن به اینجا می‌رود دیگر. بعضیها را ما دیدیم، قبل از انقلاب و دوران اوائل انقلاب، از همینجور تعبیرات استفاده می‌کردند برای اینکه رفتارهای اَشرافی‌گری و اینها را توجیه کنند! لذا راوی هم احتمالاً ذهنش به همین چیزها می‌رود، سؤال می‌کند: 🔍 و کَیف ذلک، تعبیر: قیل: و کَیفَ ذلک؟ اینی که فرمودید خدا از جمال و تجمیل خوشش می‌آید، این چه‌جوری است این تجمیل؟ قال: یُنَظِّفُ ثوبَه، لباسش را تنظیف کند، تمیز کند، لباسِ تمیز تنش کند. 🚫بله، به بنده اطلاع دادند چند سال قبل از اینکه که: فلان کسی که به عنوان نمایندۀ رهبری در دانشگاهها، همین دفتر نمایندگی در فلان دانشگاه هست، این لباسهای بد تنش می‌کند، وضع نامطلوبی! کهنه بودنِ لباس اشکال ندارد، لباس کهنه انسان گاهی اوقات قبائی تنش است که بیست سال است تنش است، مثل خودِ ما که از این قبیل لباسها داریم که کهنه است، می‌پوشیم؛ این، مهم نیست، مهم این است که تمیز باشد. گاهی لباس نو هم تنِ انسان هست اما کثیف است! کثیف و نامرتب و نامنظم و کج و کوله، یقۀ آنجوری. پس تنظیف کند لباس. این، اول. ✅ ینَظِّفُ ثوبَه و یُطیِّبُ ریحَه، بوی بدنِ خودش را طیّب کند، یعنی بوی عرق و بوی سیر و از این قبیل ندهد؛ عطر بزند، معطر کند خودش را. که پیغمبر اکرم نقل شده که عطر می‌زدند، ائمه«علیهم‌السلام» همینجور، امام بزرگوار ما مقیّد بودند به اینکه عطر بزنند، عطر می‌زدند. یُطیِّبُ ریحَه، بوی خودش را خوش کند، کاری کند که وقتی کسی با او برخورد می‌کند، احساس نفرت از او نکند. این هم این. 🏠و یُجَصِّصُ دارَه، خانۀ خودش را گچ‌کاری کند، گچ‌کردن کار. البته در این زمینه‌ها باید حواس انسان جمع باشد! گچ‌کاری کند یعنی: در و دیوارش ریخت و پاش نداشته باشد! نه اینکه حالا برود سنگهای قیمتی بخرد مثلاً فرض کنید که داخل خانه یا بیرون خانه را با سنگهای قیمتی؛ این، مراد نیست. یعنی اسراف‌کردن و پولِ زیاد خرج کردن، مطلوب نیست. 🧹 و یَکنِسُ أفنِیَتَه، فضاهای زندگی را جارو کند، اتاقش را، راهرو‌اش را، حیاطش را تمیز کند، دستگاه را تمیز کند، دستگاهِ زندگیِ خودش را. 💡حتی إنَّ السِّراجَ قبلَ مَغیبِ الشَّمس یَنفِی الفَقر، چراغ روشن کردن قبل از اینکه آفتاب غروب بکند، این، مطلوب است. در این روایت هست که: یَنفِی الفقر، نفی می‌کند فقر را، یعنی برطرف می‌کند یا چه، فقر را برطرف می‌کند. 💰و یَزید فی الرِّزق، رزق را افزایش می‌دهد. یعنی اینجور چیزهایی که نشان‌دهندۀ یک زندگیِ مرتب و منظّم هست. و خیلی‌ها، ما دیدیم افرادی را که زندگی‌های ساده‌ای داشتند اما تمیز، مثل گل. انسان می‌رفت توی خانۀ اینها، یک اتاق، یک زندگیِ خیلی ساده، یک فرش خیلی ساده، اما همان تمیز، مرتب، منظم، جارو کرده. این، این خوب است، این، چیز مطلوبی است. بعضیها از این استفاده می‌کنند برای اشرافی‌گری! این، نخیر، اصلاً این روایت و امثال این روایت، زیاد داریم از این قبیل روایت، هیچ ما را تشویق نمی‌کند به اینکه اسراف کنیم، زیاده‌روی کنیم، اشرافی‌گری کنیم، تجمّلات برای خودمان درست کنیم. صلاه مسافر. درس 344. @khanemaaref
حدیثی عجیب و مهم درباره تفاوت زندگی تحت ولایت ولی الهی و طاغوت حدیث شریفی در کتاب اصول کافی با چندین عبارت نقل شده است. از قول امام علیه السلام و امام از قول خدا، که خدای متعال فرموده: «لَاُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الاِسلامِ دانَت بوَلايَةِ كُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَيسَ مِنَ اللهِ وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ في اَعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَاَعفُوَنَّ عَن كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي الاِسلامِ دانَت بِوَلايَةِ كُلِّ اِمامٍ عادِلٍ مِنَ اللهِ وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ في اَنفُسِها ظالِمَةً مُسِيئَةً». این حدیث، حدیث مهم و عجیبی است. میگوید آن مردمی که تحت ولایت ولیّ الله زندگی میکنند، اهل نجاتند؛ اگرچه در کارهای شخصی و خصوصی، قصورها و تقصیرها و گناههایی هم گاهی داشته باشند، آن مردمی که تحت ولایت شیطان و طاغوت زندگی میکنند، اهل بدبختی و عذابند؛ اگرچه در کارهای شخصی، در اعمال خصوصی، اهل نیکوکاری و کارهای خوب هم باشند. مثل اینکه ماشینی که به قصد نیشابور حرکت کرده است؛ اگر این ماشین به سمت و در مسیر نیشابور باشد، شما حتماً به هدف میرسید، اگر این ماشین به جای اینکه برود طرف نیشابور، مثلاً سمت سرخس یا قوچان برود مسلّم است که شما به هدف نمیرسید. در آن ماشینی که میرود به طرف نیشابور، اگر در ماشین، مردم با ادب، با مهربانی، با رفتار خوب، با آداب انسانی باهم معاشرت کردند، چه بهتر، اگر هم با آداب انسانی و انسانیت و نیکی و احسان باهم معاشرت نکردند، بالاخره به نیشابور میرسند، به هدف میرسند؛ اگرچه در بین راه، قدری بدی کردند، آن بدیها هم البته سزاهایی خواهد داشت و آثاری و نتایج خاص خود را خواهد داشت که آن نتایج را هم مجبورند متحمل بشوند؛ اما به هدف میرسند. برخلاف آن، ماشینی که به نقطۀ مقابل نیشابور میرود، اگر چنانچه در این ماشین، همۀ افراد با ادب، با نزاکت، با احترام با همدیگر رفتار کنند، با خوشرویی با همدیگر عمل کنند، و میبینند این ماشین دارد به جای نیشابور، میرود به طرف قوچان، درمقابل این حادثه و این پدیده، هیچ عکس العملی نشان نمی‌دهند؛ اینها خیلی آدمهای خوبی‌اند، با هم خیلی مهربانند ، اما آیا به هدف خواهند رسید یا نه؟ پیداست که نه. در مثال اول، راننده، یک رانندۀ امین و راه‌بلد بود، «اِمامٍ مِنَ اللهِ» بود، آنها را رساند به هدف؛ اگرچه بداخلاق بودند، «وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي اَعمالِها ظالِمَةً مُسِيئَةً». در مثال دوم، راننده، رانندۀ راه‌بلدی و امینی نبود، رانندۀ هواپرستی بود و در سرخس و قوچان کاری داشت، کار خودش را بر خواستۀ مردم مقدم کرده بود، داشت میرفت آنجا؛ اینها مسلّم به هدف نخواهند رسید؛ اگرچه در داخل ماشین، مردم باهم خیلی هم مهربان، خیلی هم گرم، خیلی هم خوش‌اخلاق باشند، «وَ اِن كانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي اَعمالِها بَرَّةً تَقِيَّةً»؛ اما بالاخره «لَاُعَذِّبَنَّ» به عذاب خدا دچار خواهند شد، به هدف نخواهند رسید. بنابراین در یک جامعه‌ای که با ولایت طاغوت اداره میشود، مثل همان ماشینی که با رانندگی آدم غیر امین و غیر بلد دارد رهبری میشود، انسانها به هدف نخواهند رسید و نمیتوانند مسلمان بمانند... برشی از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن سخنرانی‌های مقام معظم رهبری در سال ۵۳ لطفا این پیام را برای افراد اهل مطالعه و دقت بفرستید •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• پاتوق بچه شیعه ها @shia_patogh @khanemaaref
1⃣2⃣ "الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ" (آل‌عمران؛ ۱۷۳) ✅ وجود معارف بسیار، در داستانها و حوادث نقل شده‌ در قرآن 🔸 در قرآن، بیان مثل بیان کتابهای بشری نیست که یک فصل‌بندی بکنند، موضوع‌بندی بکنند؛ نه، خدای متعال در قرآن گاهی با ، با یک اشاره، یک دریای معرفت را به سمت انسان سرازیر میکند که اگر چنانچه تدبّر کنیم و ابعاد را بسنجیم، اگر از خرد بشری برای فهم آن استفاده بکنیم، گاهی معارف عجیبی در یک کلمه برای انسان حاصل میشود. 🔸 یا فرض بفرمایید که در ضمن یک که قرآن دارد بیان میکند، کوتاه یا بلند، راجع به پیغمبران یا غیر پیغمبران -که در قرآن داستانهای فراوانی وجود دارد از گذشتگان- در خلال آن، یک مطلبی را به ما تعلیم میدهد و ما از آن استفاده میکنیم. 🔸 مثلاً فرض کنید در خلال گفتگوی دو نفر، یا یک حادثه‌ی معیّنی اتّفاق افتاده، یک بیانی نسبت به آن حادثه در قرآن هست، امّا این بیان اگر چه مربوط به یک حادثه است، امّا مخصوص به آن حادثه نیست؛ این بیان کلّیّت دارد، مثلاً این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی آل‌عمران است: "الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل". 🔸 خب این مربوط به ماجرای بعد از است؛ بعد از آنکه مسلمانها از جنگ اُحُد، ناموفّق، مجروح، خسته، کوفته، شهیدداده، و مصیبت‌زده برگشتند، یک عدّه از افتادند بین مردم که شما اینجا نشسته‌اید، امّا دشمنها آنجا حاضرند، نزدیک مدینه یک جایی اجتماع کرده‌اند و بزودی حمله میکنند پدر شما را درمی‌آوردند؛ 🔸 پیغمبر فرمود فقط آن کسانی که امروز در این حادثه در اُحُد مجروح شدند بیایند؛ شب بلند شدند رفتند آن مجموعه را شکست دادند و برگشتند. اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم؛ منافقین شایعه درست میکردند که بله، پدرتان درآمد، علیه شما دارند چنین میکنند، چنان میکنند، اینها رفتند و غائله را ختم کردند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء. خب این یک «قضیّه» است، این قضیّه مال یک حادثه‌ی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ هم هست، در همه ی دورانها هم بوده است. 🔸 هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثه‌ای شبیه آن حادثه استنطاق بکنیم، از قرآن هدایت بطلبیم، قرآن کریم همین مطلب را در اختیار ما خواهد گذاشت. امروز هم همین جور است؛ امروز هم ممکن است بعضی‌ها بیایند بین ما شایعه درست کنند که مثلاً «فلان دولت، فلان گروه، فلان ابرقدرت، فلان مجموعه دارند علیه شما توطئه میکنند، خلاصه بیچاره شُدید» و مانند اینها ؛ اینجا هم همان است: "فَزادَهُم ایمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل". 🔸 البتّه "حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل" با گوشه‌ی خانه جور در نمی‌آید؛ بایستی آمد وسط ، کما اینکه آنها رفتند وسط میدان. درس این است: بروید وسط میدان، کاری را که لازم است انجام بدهید و بگویید "حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیل". 🗓 ۱۴۰۰/۰۱/۲۵ 🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f @khanemaaref
حدیث روز اول سال و قرن جدید (روایت امام صادق علیه السلام به نقل از معلی بن خنیس در مورد نوروز) از دیدگاه مقام معظم رهبری: نوروز، یعنی روز نو. در روایات ما - بخصوص همان روایت معروفِ «معلّی بن‌‌‌خنیس (۱) بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۹۲ ) به این نکته توجّه شده است. معلّی بن‌‌‌خنیس که یکی از رُوات برجسته اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهای برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب میشود. او در کنار امام صادق علیه الصّلاة والسّلام زندگی خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است. معلّی بن‌‌‌خنیس - با این خصوصیات - خدمت حضرت میرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبیرات عربی، «نوروز» را تعریب میکنند و «نیروز» میگویند حضرت به او میفرمایند : «أتدری ماالنیروز؟» آیا میدانی نوروز چیست؟ بعضی خیال میکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیه نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور میفهمم که حضرت، «روز نو» را معنا میکنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشته‌‌‌اند، یعنی روزِ نو! روزِ نو یعنی چه؟ همه روزهای خدا مثل هم است؛ کدام روز میتواند «نو» باشد؟ شرط دارد. روزی که در آن اتّفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است. روزی که شما در آن بتوانید اتّفاق بزرگی را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال میزنند و میفرمایند: آن روزی که جناب آدم و حوّا، پا بر روی زمین گذاشتند، نوروز بود؛ برای بنی آدم و نوع بشر، روز نویی بود. روزی که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتی خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نویی است و داستان تازه‌‌‌ای در زندگی بشر آغاز شده است. روزی که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویی برای بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزی که قرآن برای بشر نازل میشود، مقطعی در تاریخ است که برای انسانها روز نو است - روزی هم که امیرالمؤمنین علیه‌‌‌السّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است. اینها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسی، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین - اتّفاق افتاده است؛ نخیر. بحث این است که هر روزی که این طور خصوصیاتی در آن اتّفاق بیفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردین، چه هر روز دیگری از اوقات سال باشد. خوب؛ من حالا به شما عرض میکنم. روزی که انقلاب پیروز شد «نوروز» است، روز نویی بود. روزی که امام وارد این کشور شد، برای ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم این جوانان مؤمن و این ایثارگران ما در جبهه نبرد - علیه نظامیانی که از «ناتو» و «ورشو» و امریکا و شوروی و خیلی از مراکز دیگرِ قدرت تغذیه میشدند - روز پیروزی جوانان ما - با ایمانشان - بر آنها «نوروز» است؛ روز نو است. حال اگر شما میخواهید روز اوّلِ فروردین را هم برای خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کاری کنید و حرکتی انجام دهید؛ حادثه‌‌‌ای بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یا مقلّب القلوب والابصار. یا مدبّراللیل والنّهار. یا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال».(۲) اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانی خود را درخشانتر کنید، حقیقتاً برای شما «نوروز» است! اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خونهای مطهّرِ بهترین جوانان این ملت را - که در این راه ریخته شده است - به دل خودتان منتقل کنید، برای شما «نوروز» است. عزیزان من! سعی کنید روز اوّل فروردین را برای خودتان «نوروز» کنید. بعضی کسان روز اوّلِ فروردینشان «نوروز» نیست. ممکن است اوّل فروردین برای آنها از هر روز نحسی هم نحستر باشد! اوّل فروردین - «نوروز» - برای آنهایی که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا میکنند، آنهایی که خود را از خدا دور میکنند، آنهایی که خود را از هدفهای بلند این ملت و این انقلاب جدا میکنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادی نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است. پس «نوروز» به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجری شمسی است، روز نو، اوّلِ بهار، اوّلِ رویش و جوشش طبیعت و اوّلِ شروع زیباییها در عالم طبیعت است. این را برای خودتان هم اوّلِ بالندگی و جوشش و اوّلِ بروز زیباییها قرار دهید و برای خودتان «روز نو» کنید. ۱۳۷۷/۰۱/۰۱ بیانات در دیدار زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی @khanemaaref
المیزان ذیل آیه ۲۲۹ بقره و چه بسا بتوان از آيه شريفه بويى از عدم جواز تفرقه ميان احكام فقهى و معارف اخلاقى استشمام نمود، و مى‌توان گفت كه آيه، اشعارى هم به اين معنا دارد كه صرف عمل به احكام فقهى، و جمود به خرج دادن بر ظواهر دين كافى نيست. پس اكتفاء نمودن بر عمل به ظواهر دين، و رعايت نكردن روح آن، باطل كردن مصالح تشريع، و از بين بردن غرض دين است، چون اسلام همانطور كه مكرر گفته‌ايم دين عمل است، نه دين حرف، و شريعت كوشش است نه فرض، و مسلمانان به اين درجه از انحطاط و سقوط اخلاقى و فرهنگى نرسيدند مگر به خاطر همين كه به انجام تشريفات ظاهرى اكتفاء نموده و از روح دين و باطن امر آن بى‌خبر ماندند. @khanemaaref
هدایت شده از نیوشیدنی
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : مَنِ استَوى يَوماهُ فهُو مَغبونٌ ، و مَن كانَ آخِرُ يَومَيهِ شَرَّهُما فهُو مَلعونٌ ، و مَن لم يَعرِفِ الزِّيادَةَ في نفسِهِ فهُو في نُقصانٍ ، و مَن كانَ إلى النُّقصانِ فالمَوتُ خَيرٌ لَهُ مِنَ الحياةِ. امام كاظم عليه السلام : هر كه دو روزش برابر باشد ، مغبون است و هر كه امروزش بدتر از ديروزش باشد ملعون (از رحمت حق به دور) است و هر كه پيشرفتى در وجود خود نبيند در كمبود به سر برد و هر كه در مسير كاستى باشد ، مرگ براى او بهتر از زندگى است. @khanemaaref
💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: لَيْسَتِ العِفَّةُ بِدافِعَةٍ رِزْقا وَ لاَ الْحِرْصُ بِجالِبٍ فَضْلاً فَاِنَّ الرِّزْقَمَقْسومٌ وَ اسْتِعْمالُ الْحِرْصِ اسْتِعْمالُ الْمَآثِمِ؛ ✳️نه پاكدامنى، روزى را از انسان دور مى كند و نه حرص روزى زياد مى آورد؛ چراکه روزى قسمت شده است و حرص زدن فقط باعث مبتلا شدن به گناهان خواهد شد. 📚 تحف العقول، ص ۲۳۴ 💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسنِ الاِختيارِ مِنَ اللّه ِ لَهُ لَم يَتَمَنَّ أنَّهُ في غَيرِ الحالِ الَّتِي اخْتارَهَا اللّهئ. ✳️ هر كه به نیکو گزینی خدا براى خودش اعتماد كند، آرزو نمى‌كند كه در حالتى جز آنچه خدا برايش اختيار كرده است، باشد. 📚 تحف العقول، ص ۱۶۹ 💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: كيفَ يكونُ المؤمنُ مؤمنا و هو يَسخَطُ قِسمَهُ و يُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ و الحاكِمُ علَيهِ اللّه؟! ✳️ مؤمنى كه از قسمت خود ناخشنود باشد و وضعيت خود را ناچيز شمارد در حالى كه حاكم بر او (تعيين كننده سرنوشتش) خداست، چگونه مى‌تواند ادّعاى ايمان كند؟! 📚 بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۵۱ 💠 حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام: إنَّ الدُّنْيا، في حَلالِها حِسابٌ، وَ في حَرامِها عِقابٌ، وَ فِي الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْيا بِمَنْزَلَةِ الميتَةِ، خُذْ مِنْها ما يَکْفيکَ. ✳️ آنچه در دنيا است، اگر حلال باشد حساب رسی و پاسخگویی در پی دارد، و اگر از حرام به دست آيد عذاب و عقاب دارد، و اگر شبهه‌ناك باشد (كه حلال و حرام آن معلوم نباشد) عتاب و سختی و ناراحتی در پی خواهد داشت؛ پس بايد با دنيا همچون جسد مردار عمل کنی، فقط به مقدار کفایت ضرورت و اضطرار از آن استفاده کنی. 📚 كفاية الاثر: ص۲۲۶ 💠 حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام : (البخل) هُوَ أن يَرَى الرَّجُلُ ما أنفَقَهُ تَلَفاً ، وَما أمسَكَهُ شَرَفاً. ✳️ بخل آن است كه انسان آنچه را بخشيده و انفاق كرده، تلف شده بپندارد و آنچه را نگاه داشته، مايه برازندگی بداند. 📚 تحف العقول:‌ ص ۲۲۵ 💠 حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام: العاداتُ قاهِراتٌ، فَمَنِ اعتادَ شَيئا في سِرِّهِ و خَلَواتِهِ، فَضَحَهُ في عَلانِيَتِهِ و عِندَ المَلَأِ. ✳️ عادتها مقهور كننده اند. پس، هر كس در نهان و خلوتهاى خود به چيزى عادت كند، آن چيز او را در آشكار و ميان جمع رسوا سازد. 📚 میزان الحکمه : ج۸، ص۲۹۹ 💠 حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام: هَلاکُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْکِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ؛ أَلْکِبْرُ بِهِ هَلاکُ الدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلیسُ؛ أَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ؛ أَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ؛ ✳️ هلاكت و نابودی مردم در سه چيز است: كبر و حرص و حسد! كبر كه هلاكت دين به واسطه آن است و با آن شیطان از درگاه خدا رانده شد. حرص كه دشمن جان آدمی است و به واسطه آن آدم از بهشت اخراج شد. حسد كه پيش‌آهنگ بدی‌هاست و به واسطه آن قابيل هابيل را كشت. 📚 بحارالانوار، ج ۷۵ ، ص۱۱۱ 💠 حضرت امام حسن مجتی علیه السلام: لا تُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقوبَةِ، وَاجعَل بَينَهُما لِلاعتِذارِ طَريقاً. ✳️ در كيفر گناه شتاب مكن و ميان آن دو، راهى براى عذر آوردن شخص خاطی بگذار. 📚 نزهة الناظر: ص۲۱۲ 💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: مَن عَدَّدَ نِعَمَهُ مَحَقَ كَرَمَهُ. ✳️ هر کس نیکوکاری‌های خود را برشمرد، بخشندگی خود را نابود کرده است. 📚 نزهة الناظر: ص ۱۱۲ 💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: ما تَشاوَرَ قَومٌ إلاّ هُدُوا إلى رُشدِهِم. ✳️هيچ قومى با يكديگر مشورت نكردند مگر آن كه به راه پیشرفت خود رهنمون شدند. 📚تحف العقول: ص۲۳۳ 💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: نِعمَ العَونُ الصَّمتُ في مَواطِنَ كثيرَهٍ وإن كُنتَ فَصِيحا. ✳️در بسيارى جاها، خاموشى، ياورى نيكوست؛ هرچند سخنور باشى! 📚معانی الأخبار: ج ۶۲ ص ۴۰۱ 💠 حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَيْتَ بَعَيْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَيْکَ باطِلاً کَثيرا. ✳️ بين حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببينی حقّ است و آنچه را شنيدی يا آن که برايت نقل کنند چه بسا باطل باشد. 📚 تحف العقول، ص۲۲۹ 💠 امام حسن مجتبی علیه السلام: إنَّ اللّه َ جَعَلَ شَهرَ رَمضانَ مِضمارا لِخَلقِهِ فَیستَبِقونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إلى مَرضاتِهِ. ✳️ خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه اى براى مخلوقات خود قرار داده تا با طاعتش براى خشنودى او از یکدیگر پیشى گیرند. 📚 تحف العقول، ص ۲۳۸ 🔸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ @khanemaaref