#بیدار_باش °~°
قبل از عملیات والفجر مقدماتی، شبی مهمان گردان کوثر بودم. محل استقرار نیروها زیر آتش شدید دشمن بود و گلولههای توپ و خمپاره بیوقفه میبارید. ولی هیچ کدام خم به ابرو نمیآوردند و تبسم لحظهای لبهایشان را ترک نمیکرد.
رو به سوی فرمانده کردم و گفتم:《جواب آتیش دشمنو نمیدین؟》 خندید و گفت:《دشمن بعثی قابل نیس که جوابشو بدیم. فقط صبح یکی دو گلوله خمپاره به طرفشون میفرستیم، شاید برای ادای نماز صبح بیدار بشن و رو به سوی خدا کنن.》
🍀از کتاب #شهرگانشهر
☘نوشته سیمین وهاب زاده مرتضوی
🌱راوی: همرزم شهید غلامعلی ترابی همتآبادی