hadiye-pormajara_[www.istgahekoodak.ir].pdf
2.59M
فایل pdf کتاب قصه #هدیه_پر_ماجرا
نویسنده: فاطمه جابریفرد
تصویرگر: معصومه جابریفرد
برای گروه سنی الف
《در آخر کتاب در مورد گروههای سنی توضیحات کامل داده شده است.》
•~• داستان کوتاه و آموزنده •~•
#چوپان
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ میزنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ میشوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم.
#معرفی_کتاب
#آبنبات_هلدار
اولین رمان از رمان های ایرانی پرفروش طاقچه، کتاب آبنبات هلدار است. «آبنبات هلدار» داستانی از زبان یک کودک بجنوردی است. داستانی طنزگونه که خنده را به لبها مینشاند و علامت سوالهای زیادی را در ذهن ایجاد میکند. محسن (راوی داستان) فرزند آخر و شیطان یک خانوادهی پنجنفری است. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآوری است که او آنها را ایجاد میکند. انجامدادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجوییهایی تبدیل میشود که کمتر از هفتخان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه، پخش آشِ نذری یا پخشِ کارتِ عروسی.
📚کتابخوانی گونهگون و خلاقیت🌱❣
💫افراد جدیدی که وارد کانال میشین
🌱خیلی خوش اومدین
.
.
.
.
.
لطفا به مطالب کامل امروز یه سری بزنید تا از محتویات کانال ما آگاه بشین
ممنون از مشارکت و همراهیتون ♡♡
به ♥️♥️♥️
نام ♥️♥️
خدا ♥️
📌چهل حدیث از امام حسین علیه السلام
8- لَاتَتَکلَّمَنَّ فِیمَا لَایعْنِیک فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیک الْوِزْر. در باره چیزی که به تو مربوط نیست سخن نگو زیرا می ترسم به گناه دچار شوی(به تو زیان و خسارت برسد). بحارالأنوار، ج 75، ص127، ح10
♥️
♥️♥️
♥️♥️♥️
دوستان عزیز و همراهان گل کانالمون
فایل صوتی رمان سریالیمون رو شب در کانال قرار میدیم.
.com.google.Chrome.RBabSO
1.17M
فایل pdf کتاب داستان #شازده_کوچولو
نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری
مترجم: مجید مردانی
شامل ۶۵ صفحه
و
۲۷ فصل
•~• داستان کوتاه آموزنده •~•
#وقتی_که_او_مرد
وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچههای محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بیدرد و بیکس. و این لقب هم چقدر به او میآمد نه زن داشت نه بچه و نه کسوکار درستی.
شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمیشود، تنهایش گذاشته بودند.
وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچههای محل که میدانستیم ثروت عظیم و بیکرانش بیصاحب میماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایهها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانهاش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پولها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه میتوانیم کمی هم از این پولها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما...
اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاریاش که با همت ریش سفیدهای محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچهها چقدر خجالت کشیدیم.
موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بیدرد خرج سرپرستی همه آنها را میداده، بچههای یتیم را دیدیم که اشک میریختند و انگار پدری مهربان را از دست دادهاند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟؟؟
#معرفی_کتاب
《هیچ هیچ شدن》رمانی عاشقانهـاجتماعی در دستهی کتابهای دفاع مقدس و از رمان های ایرانی پرفروش است. راوی داستان اول شخص است و نویسنده به روابط میان اعضای خانواده، عادات و رفتارهای آنها از جنبههای گوناگون پرداخته است. خدیجه قاسمی متولد ۱۳۴۰ در روستایی از جنوب خراسان است. او فارغالتحصیل رشتهی زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی است. «مسافران مه»، «بیپایان»، «جادهی نمناک» و « خانههای دوش به دوش» از دیگر آثار اوست
خـدا پر داد تا پرواز باشد
گـلـویـی داد تا آواز باشـد
خدا میخواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد ...
#خدایا_دوستت_دارم
"بسم رب الحسین و بذکر طالب دمه"
طوفان زده ایم... غرق در اقیانوس رعب انگیز دنیا...فوج فوج بر موج بلا زیر و رو می شویم... از هر سو تا چشم کار می کند، مرداب بیماری است و گرفتاری...
بی پناهیم و هراسان از جفا و ستم دوران، نه دست آویزی هست که خود را از این گرداب رهایی بخشیم، و نه راه فراری ست که دل به آن بندیم ...
این بحر بلاخیز، روزهاست دسته دسته ما را در خود می بلعد، بی رحم، ظالم!
نه پناهی ست و نه راه نجات... تلاطم است و طغیان! هلاکت است و خفقان!
در این میان اما، انگار صدایی می رسد...ندایی بر آورده اند. گویی برای نجات آمده اند!...
گوش کن! چیست این کلام؟ چیست این پیام؟
" *ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه* ...
الا ای اهل دنیا، از چه این سان آشفته اید؟؟؟ شما را چه شده که بدین گونه نا امید و مایوس شده اید؟ راه نجات می جویید؟
*حسین*... کشتی نجات است، عصاره حیات است، ملجا است و پناهی امن، مسیر او، راه درست و صراط است!
امروز اگر حسین علیه السلام در میانتان نیست، اما یادگاری او اکنون، حی و حاضر است، و نفس هایتان با نفس های او همراه است، او محور آسمان ها و زمین ست، او بهانه خلقت هر خوبی ست، سرچشمه هر روزی ست
اوست *حسین دوران شما*
اوست نقطه ایجاد و وجود
اوست منشا مهربانی و جود
اوست امن ترین پناه، مهربان ترین همراه، و نگاه اوست اطمینان بخش ترین نگاه...
چگونه راه گم کرده اید در حالیکه هنوز، کشتی نجات، در این اقیانوس رعب انگیز دنیا، محکم و استوار پابرجاست؟؟؟..."
اللهم عجل لولیک الفرج