eitaa logo
خوانش کتاب
195 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
210 ویدیو
17 فایل
خوانش کتاب؛ کتابخوانی با مسابقه ثبت نام در مسابقه: سوالات خود را با ما درميان بگذاريد ارتباط با دبیرخانه: @Signal_enghelab1 تهران-شهریار-خیابان ولیعصر (عج)-خیابان انقلاب_مسجد جامع www.instagram.com/khaneshe_ketab/
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 چون شب دوم شد، نزدیک قبر آمد و چند رکعت نماز بگزارد و چون از نماز فارغ شد، گفت: «خدایا! این قبر پیغمبر تو، محمد است و من پسرِ دختر پیغمبر تو هستم و کاری پیش آمده که تو می‌دانی. خدایا! من معروف را دوست دارم و منکر را دشمن. یا ذوالجلال و الاکرام! از تو مسئلت می‌کنم به حقّ این قبر و آن‌کس که در آن است، برای من اختیار کن آنچه رضای تو و رضای رسول تو در آن است.» آنگاه نزد قبر گریست تا نزدیک صبح سر بر قبر نهاد و خوابی سبک او را بگرفت. پیغمبر را دید: می‌آید _با گروهی از فرشتگان از چپ و راست و پیش روی او_ تا حسین را به سینه چسبانید و میان دو چشم او را بوسید و گفت: «حبیبی یا حسین! گویا تو را بینم در این نزدیکی: به خون آغشته و کشته، در زمین کرب و بلا، به دست گروهی از امت من و تو تشنه هستی و آبت ندهند و آرزوی شفاعت من دارند. خداوند آنها را روز قیامت به شفاعت من نائل نگرداند. حبیبی یا حسین! پدرت و مادرت و برادرت نزد من آمده‌اند و آنها آرزومند تواند و تو را در بهشت درجاتی است که تا شهید نشوی به آن درجه نائل نگردی.» حسین نگاه به جد خویش کرد و گفت: «یا جدّاه! مرا حاجت نیست که به دنیا برگردم. مرا با خودت بگیر و ببر با خود.» پیغمبر گفت: «ناچار باید به دنیا باز گردی تا تو را شهادت روزی گردد و آنچه را خداوند برای تو نوشته است از ثواب عظیم، بدان نائل شوی تا تو و پدرت و برادرت و عمّت و عمّ پدرت روز قیامت در یک زمره محشور شوید و در بهشت درآیید.» حسین ترسان از خواب برخاست و خواب خود را برای اهل‌بیت خویش و فرزندان عبدالمطلب گفت. آن‌روز در مشرق و مغرب گروهی غمگین‌تر و گریان‌تر از اهل بیت پیغمبر نبود. [بازخوانی مقتل حسین بن علی«ع»] صفحات ۳۸ و ۳۹.