خانه طلاب جوان
#روایت_ازدواج_ساده
✍حجة الاسلام حسین کاظم زاده
🎈سه ساعت از محل اسکان تا روستایی که برای برگزاری ازدواج ساده قرار شد، برویم، راه بود.
پانزده کیلومتر از مسیر هم سنگلاخی بود و دل و روده مون اومد توی دهنمون. تصور کن در این اوضاع خوابت هم بیاید.
🎈به هر زحمتی بود رسیدیم آخر دنیا.
ولی برای خودش دنیایی بود.
نماز مغرب رسیدیم، مسجد پر از نمازگزار بود، به وجد آمدیم.
رسم شان این بود که شام را قبل از جشن می خوردند.
🎈برای ما در یک منزل سفره جداگانه ای تدارک دیده بودند.
قبول نکردیم، گفتیم کنار مردم روستا خوشمزه تره!
کلی چونه زدیم تا قبول کردند.
جشن شروع شد، اواسط مراسم نوجوونای روستا، یک دهن آواز خواندند در حد عصر جدید.
🎈از شش زوج، چهار زوج، هنوز مشهد مشرف نشده بودند. قول دادیم ببریمشون.
اما همه اینها کنار و خنده های بچه های روستا که عالمی می ارزد، به کنار
خنده شان تا عمق یک تاریخ غربت محرومین، در خود فرو می بردت.
📡از کانال: @tamardom
#بشاگرد
#ازدواج_ساده
#زیارت_مشهد
✅خانه طلاب جوان👇
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f