eitaa logo
خانه طلاب جوان
8.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
300 فایل
﷽ 🌀کانال رسمی «خانه طلاب جوان» پویشی برای ترسیم #طلبه_عصر_انقلاب 💎صاحب امتیاز: ☑️ نشریه خط: @KHAT_NASHRIYE ☑️ نشریه عهد: @NASHRIYEAHD ☑️ رادیو روایت: @RADIOREVAYAT ☑️ سیر صراط: @SEIR_SERAT 👨🏻‍💻 ادمین: @hasanbahraminejad 🌐 سایت: www.khanetolab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 💠 🔈 🎙 روایت سوم: خاطره ای از یک بیمار قرنطینه شده ... 📣 راوی: حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین 📢📢 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕 روایت چهارم: منطقه قرمز 🔴 دکتر توضیح داد که اینجا سه منطقه داریم . سیاه که مربوط به کسانی است که تست کرونایشان مثبت شده. مدل لباسی که باید بپوشید مثل آدم فضاییهاست . یک منطقه قرمز که مشکوکها آنجا هستند . شما آنجا میرید. آنجا هم قرنطینه است شما مثل همراه بیمارها خواهید بود چون خانواده شان اجازه ندارند بیایند داخل. 🔶 لباس سبز رنگی پوشیدم. دستکش و کلاه و ماسک و غیره. گفتند حاج آقا عمامه را هم باید در آوری. وارد بخش شدم. یکی گفت حاجی این لباس آبی را بپوش بهتره. پوشیدم. حالا همرنگ همه شده بودم هم بیماران و هم پرستارها.... 🔺اکثرا پیرمرد ها و پیرزن ها بودند . مرا یاد پدر بزرگ و مادر بزرگم میانداختند که دیگر نیستند و دلم خیلی هوایشان را کرده. اینها شبیه آنها هستند لبخندشان و صدای خس خس نفسشان. یکی گفت پسرم پرتقال را پوست میکنی؟ گفتم چشم پر پر کردم یک پر را خورد گفت خودت هم بخور عزیزم گفتم پدر جان میل به چیزی ندارم. لبخندی زد. مهربان و آرام 🔺دیگری گفت قرصهایم را میدهی؟ پرستار گذاشته بود جلویش که بخورد. اجازه گرفتم و بهش دادم آمد بردارد بغض کرد گفت توان برداشتن قرصهایم را هم ندارم. کف دستش گذاشتم و آب به او دادم. خورد و گفت سلام بر حسین... ⚪️ یکی را گفتند مرخص است گفتند زنگ بزن به پسرش، زنگ زدم پسرش گفت ببخشید میترسم کرونا بگیرم لطفا به برادرم زنگ بزنید. زنگ زدم برادرش گفت شما همراه بیمارید گفتم بله، ناراحت شد گفت پس چرا نگذاشتند من پیش بابام باشم، گفتم نه من همراه همه هستم.... 💠 پرستارها مرا یاد خاله هام میانداختند خیلی مهربان، خیلی پر روحیه اهل مدارا با مریض ها... 🔺من یک روحانی ام کنار خیلی از روحانیون دیگر. روحانیونی که کار میکنند با اخلاص و بی سر و صدا. این روحانی ها جدیدند دیشب ندیده بودمشان. امروز دو تا روحانی هم آمده بودند دم در بیمارستان به نگهبان میگفتند کاری از ما بر میآید، او هم انگار برایش عادی بود میگفت صبر کنید تماس بگیرم. چقدر اینجا خوب است چقدر برایم پر عبرت است.... 📝 راوی: حجت الاسلام و المسلمین مهدیان 📘📘 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📘 روایت پنجم: خدمت به مردم... 🌕 خیلی صحبت کردیم که با این اوضاع و شیوع کرونا امسال اردوی جهادی را برگزار کنیم یا نه؟ نگرانی مان بیشتر به خاطر این بود که مبادا اهالی منطقه هم مبتلا شوند. بعد از کلی بحث و بالا پایین کردن اردو منتفی شد. دیدم که ناراحت است و افسوس میخورد اما چه میشد کرد؟ ... صبح که پیش دوستان رفتم نیامده بود. رفته بود بیمارستان قرنطینه مبتلایان به کرونا. گفته بود مهم است. آنجا و اینجا چه فرقی میکند. 📝 راوی: محمد ندیری 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 📘 روایت ششم: پرستار و طلبه... 🌕 نگاه دکترها و پرستارها و حتی خدماتی ها با احترام و محبت همراهه. کسی بهشون نگفته ما رو تحویل بگیرن. هر شیفتی که میره و شیفت بعد که میاد خودشون با یک احترام و یک محبت خاصی با هامون تعامل میکنن. 💠 برادری که کار خدماتی میکرد به من و یک طلبه دیگه گفت بیاید این دستگاه تنفس رو با مواد ضد عفونی بشویید. ❇️ رفیقش گفت، صبر کنید بگذارید عینک و آستین براتون بیارم، خیالم راحت تر باشه. این دستگاه ممکنه ترشحاتش خطر داشته باشه. 🛏 آخه ما به جز کمک به بیمارها به خدماتیها هم کمک میکنیم. زمین رو تی میکشیم، جارو میکنیم. تخت ها رو ضدعفونی میکنیم و خلاصه کارهای اینطوری. خدماتیها اینجا خیلی زحمت میکشن. بعضی هاشون چند شیفت کار میکنن. از همه بیشتر درگیرن. 🔻خلاصه این برادر خدماتی ما رفت عینک و آستین بیاره، خانم پرستار دیدش. بهش گفت این چه کاریه؟ این کارها رو به اینها ندید. 🔻اینها طلبه اند درسته برای خدا اومدن و پول نمیگیرن ولی شما هم ازشون کار نخواهید این قدر. مخصوصا این کارها. 🔶 نیروی خدماتی چیزی نگفت. اومدم حرفی بزنم و بگم چه فرقی میکنه اگه خطره برای همه خطره و از این منبر رفتنها و شعارها که آقای دکتر از اون طرف گفت خوب خانم فلانی، شما هم خیلی وقتها حقوق چند ماهتون عقب میافته الان چند وقته حقوق نگرفتی؟ شما هم جهادی کار میکنید. خانم پرستار چیزی نگفت و رفت. ⚪️ جالب بود خیلی جالب بود. نیروی خدماتی چند شیفت کار میکرد. پرستارهای دلسوز هم خودشان مشغول کار بودن. ما هم یک سری طلبه غریبه. ولی همشون برای ما ها دل میسوزوندن و مراقب ما بودن که نکنه خسته بشیم. نکنه تو خطر بیفتیم. 🔷 آخرش هم نیروهای خدماتی اون کار رو به ما ندادن. ما هم مشغول یک کار دیگه شدیم. هیچی همین. 📝 راوی: حجت الاسلام و المسلمین مهدیان ☑️☑️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📗 روایت هفتم: چرا طلبه ها به بیمارستان می روند... ✅ برایم سؤال شده بود که چه ضرورتی دارد طلبه ها وارد این کار شوند. اصلا این یک کار تخصصی است؟ طلبه و پرستاری؟ پیش خودم گفتم خوبه که طلبه ها همیشه جلودار باشند؛ ولی خوب اینجا کار خاصی از دستشون بر نمیاد. 💠 ولی ظاهرا مسئله چیزی برخلاف تصورم بود. مسؤول یک بیمارستان دیگر امشب تماس گرفته بود و اصرار می کرد که حتماً ٣٠ نفر از طلبه هایتان فردا بیایند بیمارستان ما. کارتان در بیمارستان قبلی خیلی مؤثر بوده. ❓برایم دوباره سؤال شد که طلبه ها در بیمارستان چکار می کنند؟ وقتی ریز شدم دیدم رئیس بیمارستان حق داشته. بیمارهایی که در قرنطینه بودن اجازه نداشتن همراه بیارن. چون مثلا در یک بخش اگه بیست سی نفر بستری باشن و هر کدام هم یک همراه داشته باشن اوضاع خیلی ناجور می شد. در حالی که الان هر یک طلبه به جای این ٣٠ نفر کار همراه بیمار رو انجام می ده. قرص هاشون رو می ده. آب دستشون می ده و از همه مهم تر پای درد دلشون می شینه و بهشون قوت قلب می ده. همین چند کار ساده و به جا، هم برای کادر پزشکی و هم برای بیمارها خیلی مفید واقع شده... 📝 راوی: حجت الاسلام و المسلمین عصاره 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
📸 عکس نوشت 💠 💠 ✏️ 📝 روایت هشتم: جهاد ادامه دارد... 📕📕 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📗 روایت نهم: چرا دشمن امید را نمی خواهد؟ ⚪️ گاهی اوقات دشمن را بسیار نزدیک به خود حس میکنیم. داستان بسیار ساده است. ☑️ پرده ی اول: یک جوان ایرانی دچار بیماری کرونا میشود. ☑️ پرده ی دوم : در فضای قرنطینه ی بیمارستانی از امید سرشار خود برای کسب سلامتی، تلاش بی وقفه ی کادر پزشکی و روند رو به بهبودی خود عکس میگیرد و در اینستاگرام منتشر میکند. ☑️ پرده سوم : صفحه ی شخصی اش مسدود میشود. ❓از خود سئوال بپرسیم که چرا دشمن امید را برای ایران نمیخواهد...؟؟؟ 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📙 روایت دهم: امیدوار... ⚪️ یکی از کرونا مثبت ها بهم گفت بشین پیشم باهام صحبت کن... گفتم شغلت چیه؟! گفت کارمند بانکم بعد گفت انشاالله وقتی مرخص شدم حتما بانک بیا پیشم. کاری داشتی خودم خدمتتم. منم که مادر وام ها... گفتم حتما میام...!! بعد بهش گفتم نه برا کار... میام که خوب شدنتو ببینم... ✅✅ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕روایت داوزهم: بیادتم رفیق... 💠 تا شنیدم بیماری برای افرادی که دیابت دارند خطرناکه سریع رفتم تو اتاقش. گفتم: حاج محمد پاشو برو خونه. تو از ده سالگی داری انسولین مصرف میکنی. با ناراحتی یه نگاهی بهم کرد و گفت: باشه می رم. 🔷 امروز تا از در اومد داخل برق از کله ام پرید. از رو صندلی بلند شدم رفتم سمتش و گفتم حاجی برا چی اومدی ؟؟ بغض کرد! سرشو انداخت پایین: خدا میدونه دیگه نمیتونم خونه بمونم! دلم طاقت نمیاره!! آخه چرا من نباید کمک کنم ؟؟؟اگه دیابت نداشتم الان باید توی بیمارستان بودم. آهی از ته دلش کشید، دلم آتیش گرفت. بغلش کردم و با کلی خواهش گفتم برو اینجا خیلی خطر داره. قول می دم هر کاری باشه برات بفرستم منزل انجام بدی. هنوز نگاه حسرت آمیزش موقع رفتن جلو چشمامه... 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕روایت سیزدهم: دلم پر می کشد برای رفتن داخل بخش اما... 🔷 حدود دویست نفر طلبه جمع شده اند در نمازخانه بیمارستان برای جلسه توجیهی. سرپرست طلاب جهادی داوودی درباره اثرات کار توضیح می‌دهد که واقعا جهاد است. توضیحاتش انصافا مفید است. بعد، رییس بیمارستان می آید. معلوم است خیلی دوندگی کرده. خستگی از چهره اش می‌بارد و سنگین پلک می‌زند. تشکر می‌کند. - همین که تا اینجا آمده آید برای من کافی است حتی اگر هیچ کدامتان هم داخل بخش نرود. معلوم است که از این طرح خیلی خوشحال است. نکته ای را می‌گوید که حالم بد می‌شود: - دوستانی که بیماری های زمینه ای دارند، قلبی، کلیوی، تنفسی برگردند. جهاد شما نیامدن است. و من که تنگی نفس دارم، به این فکر میکنم که بمانم یا نه... هنوز نگفته ام که تنگی نفس دارم. تقسیم بندی شده ایم. احساس می‌کنم که از امر عظیمی محروم شده ام. وجودم پر می کشد برای رفتن داخل بخش. از آن طرف می گویم نکند خدای نکرده با این کار من برای همه گروه مشکلی پیدا شود. میروم و به رابطمان می‌گویم که من تنگی نفس دارم. چه کنم؟ می‌گوید که سر جدت تو بخش نرو!... پس چه کنم؟ اینجا پشتِ نمازخانه آبمیوه میگیریم برای دکترها و پرستاران... الحمدلله... پشتیبانی خط مقدم هم بد نیست. شکر... ✏️✏️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📒 روایت چهاردهم: بالاخره خندید... ⚪️⚪️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f